کمال اطهاری پژوهشگر توسعه در گفتوگو با هممیهن:
طرح مالیات بر عایدی سرمایه این روزها در مجلس است و در صورت تصویب شوک مهمی به مردم و سیستم اقتصادی وارد خواهد کرد. کمال اطهاری، اقتصاددان و پژوهشگر اقتصادی در گفتوگو با هممیهن به این موضوع پرداخته و آن را از زوایای مختلف نقد کرده است. او معتقد است، وارد یک دور باطل در اقتصاد شدهایم و سرمایهها در کشور قفل شده است. اطهاری اینگونه طرحها را از جنس کمدیهای بیمزهای میداند که هیچکس را نمیخنداند و در نهایت جز تخریب باقیمانده اقتصاد ایران، دستاوردی نخواهد داشت. او همچنین به برنامه توسعه هفتم اشاره میکند که در دولت سیزدهم دچار ضربه شده و یکی از مهمترین بخشهای آن یعنی اقتصاد، دانشبنیان نشده است.
مجلس این روزها در حال بررسی طرح مالیات بر عایدی سرمایه است، در شرایطی که سرمایهگذاری در بخش مسکن در یک دهه گذشته ۴۱درصد کاهش یافته، تصویب مالیات مضاعف میتواند انگیزه سرمایهگذاری در این بخش را کاهش دهد؟
مسئله این است که وارد یک دور باطل در اقتصاد شدهایم، مثلا اعلام میشود میخواهیم سقف وام یا مالیات را افزایش دهیم یا به سرمایه عایدی ببندیم که به نظر من همه اینها بیفایده است. متاسفانه سرمایه نمیتواند در بخش واقعی اقتصاد جریان پیدا کند، زیرا سرمایهها در بخش مستغلات قفل شده است. همچنین نرخ بهره بالاست و نمیتوان تسهیلات گرفت، بهخصوص صنایع خصوصی واقعی مثل صنایع کوچک و متوسط که از وام بانکی بیبهره هستند، در صورتیکه فقط صنایع بزرگ هستند که میتوانند از بورس بهرهمند شوند. تامین مالی در کشور ما مانند بسیاری از کشورهای جهان سوم در اختیار بانکها است، پس بخش واقعی اقتصاد نمیتواند حرکت کند چون بخش مالی آن را پشتیبانی نمیکند. وقتی این اتفاق رخ میدهد، شغل از بین میرود، با از بین رفتن شغل و ایجاد فقر، بیثباتی سیاسی ایجاد میشود و این بیثباتی باعث میشود سرمایهگذاری بلندمدت در بخش خصوصی شکل نگیرد که این مورد را در بخش مسکن نیز شاهد هستیم.
اکنون در بخش مسکن تقاضایی وجود ندارد و طرحهایی مثل مالیات بر عایدی سرمایه محلی از اعراب ندارد و به نظر من در نهایت سیستم مانع وصول آن خواهد شد، چون اساسا بانکها و سرمایههای صندوقها و تعاونیها و... قفل شدهاند. این مورد نیز مانند مالیات بر خانههای خالی بدون نتیجه خواهد ماند که به عقیده من مدتهاست کل سیستم دولت و مجلس و... بهجای حل اساسی موضوع وارد چنین سرگرمیهای بیفایدهای شدهاند و طرحهای متعدد و بیفایدهای را رو میکنند که مانند تفنگ خالی است که قبلا چندین بار با آن شلیک کردهاند و دیگر اثری ندارد.
با توجه به تورم بالای 40درصدی که در سه سال گذشته داشتیم، آیا رشد قیمت داراییها اساسا سود محسوب میشود که حالا دولت بنا دارد از آن مالیات هم بگیرد؟
عایدی بر سرمایه معادل «گین» است، اگر در یک سیستم سرمایهگذاری وجود نداشته باشد، سرمایهها به طرف رانت و گین (Gain) حرکت میکند و بخش مولد آن از کار میافتد و نوآوری صورت نمیگیرد. اگر نهادهای لازم برای آن ایجاد نشود، نوآوری نیز صورت نمیگیرد، چون سیستم رانتی است. این کار باید در یک مجموعه نهادی صورت بگیرد اما این مجموعه باید در یک الگوی توسعه انجام شود، مثلا در برنامه هفتم توسعه باید آن را سامان داد. البته برنامه هفتم توسعه همان بینش معوجی است که از تیم اقتصادی دولت سازندگی وجود دارد. اتحادیه اروپا اعلام میکند که باید از آیندهنگری چین و کره بیاموزیم و آن مدل برنامهریزی را در دستور کار خودمان قرار دهیم اما تیم اقتصادی و دانشمندنماهای دولت سیزدهم در مصاحبههای خود اعلام میکنند که برنامهریزی بلندمدت نمیخواهیم! در اینجاست که این طرحها را باید جزو بازیچهها و کمدیها حساب کرد که خیلی هم بیمزه شده و هیچکس را نمیخنداند. این حرفها جز تخریب باقی مانده اقتصاد ایران چیزی نخواهد داشت.
قطعا عایدی بسیار مهم است و حتما باید بخشی از آن را به شهرداریها و تولیدکنندگان اختصاص داد، نه اینکه دولت همه آن را برای خود صرف کند.
اخذ مالیات بر عایدی سرمایه در چه اقتصادی مطلوب است؟
در ایران اصلا مطلوب نیست، چون الگوی توسعه جزو گفتمان جامعه ما نیست.
چرا ما الگوی توسعه نداریم؟
برای اینکه برنامه ضدرانتخواری و پوپولیسم است. در سیاست برنامه توسعه هفتم کاری کردهاند که برای اولین بار در 20سال گذشته اقتصاد دانشبنیان در سیاست کلی وجود ندارد، ولی در آن رشد هشت درصدی میبینیم، آدم متعجب میماند که چقدر سطح ما نازل شده است، چون حداقل این موضوع در برنامه ششم توسعه بود، اما هر روز در حال پسرفت هستیم و کار به جایی رسیده است که در برنامه هفتم آن را حذف میکنند، مانند دولت محمود احمدینژاد که برنامه چهارم توسعه را کنار گذاشت و سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد. البته او خجالت کشید که در برنامه توسعه پنجم اقتصاد دانشبنیان را حذف کنند، اما دولت ابراهیم رئیسی این کار را کرد. دولت به قول خودش جراحی میکند اما با اره این کار را انجام میدهند. من مدتهاست که در اینباره صحبت میکنم که ما نیاز به الگوی توسعه دانشبنیان کاربردی داریم. خطاب من به کل روشنفکران جامعه مدنی است چون دیگر این سخنان به گوش دولت نمیرود، باید روشنفکران جهتگیری اقتصادی داشته باشند که متاسفانه درباره سیاست اجتماعی نیز نداشتند، همه کسانی که سالیان سال در این حوزه کار کردهاند رسما اعلام کردهاند که باید سیاست اجتماعی داشته باشیم. متاسفانه حتی گفتمان سیاست اجتماعی نیز وجود ندارد که مثلا مزد حداقل را سامان دهد. وقتی قیمت مسکن در تهران 20برابر درآمد سالانه خانوار است و حداکثر پنج برابر است، یک کارخانهدار متوسط باید چقدر میزان مزد حداقل را بالا ببرد تا بتواند به کار ادامه دهد. وقتی قرار میشود موضع چپ و عدالتخواهانه گرفته شود، اعلام میکنند که سرمایهدار مزد حداقل را بالا نمیبرد که به نظر من یک چپ باید آنقدر درک داشته باشد و کاربردی حرف بزند و بفهمد که سیاست اجتماعی وجود ندارد. آنها فکر میکنند حریفشان کارخانهدار است و بهجای اینکه دولت را هدف قرار دهند، آن را مورد مواخذه قرار میدهند و بهاینترتیب اتفاقا دولت را توجیه میکنند. من به صراحت اعلام میکنم که دیگر بس است، اینکه عدالتخواهان به دنبال مزد حداقلی هستند، همان قدر مسخره است که این دولت بهدنبال گرفتن مالیات از عایدی است. اینکه بر عایدی و گین مالیات بسته شود، بسیار لازم است و اینکه مزد حداقلی نیز داشته باشیم هم لازم است، اما لازمتر و مهمتر از هر دو آنها، سیاست اجتماعی است که باید در دل الگوی توسعه دیده شود و تحقق عدالت را با تحقق رشد اقتصادی پیوند بزند. این باید در جامعه روشنفکری ما گفتمان اصلی باشد، ولی برای من خیلی عجیب است که چرا به بهانههای مختلف مثل این توجیهات که این گفتمانها کمونیستی یا سرمایهداری است از آن فرار میکنند. یا برخی اعلام میکنند که اکنون موقع این حرفها نیست، چون اتحاد بین مردم را به هم میزند! متاسفانه از یکسو این حرفهای تکراری و سخیف بین روشنفکران ما رایج است، از سوی دیگر هم دولت ارزش دارایی مردم را به خطر میاندازد. این شیوه جامعه را به جایی نخواهد رساند. به نظر من این را باید تعریف کنیم که عایدی سرمایه در یک مجموعه نهادی توسعهبخش چیست، ما باید این را تعریف و به گفتمان اصلی بدل کنیم. در ایران کارهای خوبی صورت گرفته است، اما تکهتکه و پراکنده است، چون گفتمان اصلی ما نیست. من شاهد هستم که با چه ذوق و شوقی تحقیقات صورت میگیرد و چقدر در آنها نوآوری وجود دارد، اما گم است، در عوض حرفهای تکراری میشنویم که مثلا ما برنامه نمیخواهیم یا باید سرمایهداری را سرنگون کنیم که موجب خفه شدن محققان ما میشود.