فرض کنید مساله اصلاح نظام قیمت‌های نسبی در اقتصاد است، حالا این قضیه می‌خواهد قیمت انرژی یا بنزین باشد یا حذف ارز ترجیحی روی گندم و... .

دسته اول کسانی هستند که معتقدند اختلالات قیمتی مثل تثبیت قیمت اسمی به جای قیمت واقعی، یارانه به اقلام مختلف و اختصاص وام و منابع ارزان، اصولا کارآیی بازارها را به‌شدت کاهش می‌دهد و رانت و فساد زیاد ایجاد و نابرابری‌ها را ایجاد و تقویت می‌کند. به این دسته جریان اصلی اقتصاد می‌گوییم و نویسنده خود را بخشی از این جریان می‌داند. این نوشته می‌خواهد نشان دهد طرفداران این تفکر با کدام نحله‌های دیگر می‌تواند گفت‌وگوی موثر و حتی ائتلاف داشته باشد.

 

دسته دوم از اساس معتقدند مداخلات قیمتی درست است و نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه باید آن را با قوت بیشتر ادامه داد. طرفداران جریان اصلی اقتصاد نمی توانند با این گروه هیچ گفت‌وگو و ائتلافی داشته باشند؛ زیرا فاصله دیدگاه‌ها آن‌قدر شدید و مبنایی است که راهی برای تفاهم دیده نمی‌شود.

دسته سوم کسانی هستند که اختلالات ناشی از مداخلات قیمتی را تا حدی تایید می‌کنند؛ اما معتقدند دست بردن در آن به امید اصلاح می‌تواند تورم‌هایی ایجاد کند که اهداف ناشی از اصلاحات اقتصادی را دست نیافتنی کند. این دسته در بهترین حالت عمل‌گرایانه معتقدند با اینکه اصلاحات قیمتی در نظر خوب است، اما به‌دلیل پیامدهای تورمی و ساختار خاص اقتصاد ایران، نمی‌تواند به هدف خود دست یابد و به همین دلیل با آن مخالفت می‌کنند. شکاف طرفداران جریان اصلی اقتصاد با این دسته باز هم زیاد است؛ اما می‌توان گفت‌وگوی مفید و هدفمندی درباره تورم و ریشه‌های آن و پیامدهای تورمی اصلاحات قیمت نسبی در گذشته داشت. اگرچه امید زیادی به همسویی دیدگاه‌ها نیست، اما ناامیدی هم به اندازه دسته دوم نیست.

دسته چهارم کسانی هستند که معتقدند اصلاحات قیمتی امری ضروری در اقتصاد است؛ اما درباره چگونگی اجرا یا ملاحظات اجرایی مثل زمان‌بندی مناسب، دیدگاه‌های مختلفی دارند. برخی معتقدند که باید این اصلاحات تدریجی‌‌تر باشد یا در هر بخش انجام شود و یک‌باره و فراگیر انجام نشود. درباره این دسته چهارم امکان گفت‌وگو خیلی بیشتر است؛ زیرا موضوع فنی است و گفت‌وگوی فنی آموزنده هست و حتما موثرتر از گفت‌وگو با دو دسته قبل است.

دسته پنجم کسانی هستند که معتقدند اصلاحات سیاسی مقدم بر اصلاحات اقتصادی است و با هرگونه اصلاحات اقتصادی قبل از اصلاحات سیاسی مخالفند. جریان اصلی طرفدار اقتصاد طبعا معتقد است که وجود سرمایه اجتماعی برای موفقیت بسیاری از اصلاحات اقتصادی لازم است و اصلاحات سیاسی می‌تواند سرمایه اجتماعی لازم را فراهم کند و از این رو با اصلاحات سیاسی موافق است؛ اما نقطه افتراق آن است که اولا لزومی به تقدم و تاخر نیست و نمی‌توان همه امور را به آینده نامعلوم پس از اصلاحات سیاسی احاله داد؛ زیرا برخی از اصلاحات اقتصادی را می‌توان هم‌اکنون و برخی دیگر را می‌توان همزمان با اصلاحات سیاسی انجام داد. در عین حال باید توجه داشت که برخی اصلاحات اقتصادی است که زمینه اصلاحات سیاسی را فراهم می‌کند و تعویق اصلاحات اقتصادی به امید اصلاحات سیاسی این مزیت‌ها را نادیده می‌گیرد.

دسته ششم کسانی هستند که معتقدند اصلاحات اقتصادی برای کشور نیاز نیست و تنها مساله کشور، اصلاحات سیاسی است. به باور اینجانب این دیدگاه مورد تایید عموم اقتصاددانان نیست و بیشتر موضوعی است که توسط سیاستمداران مطرح می‌شود. سیاستمداران چون به عمق ناکارآیی‌های موجود در بازارهای مختلف و عدم تعادل‌های موجود در بخش‌های مختلف آگاه نیستند، موضوعات را سطحی و سیاسی می‌بینند و تصور می‌کنند فقط کافی است تغییرات سیاسی رخ دهد تا مشکلات به شکل خودکار حل شود. به باور من اقتصاددانان نمی‌توانند با این دسته ششم نیز همسویی و ائتلافی داشته باشند.

حال با این عینک نظری می‌توان به اظهارنظرهای مختلفی که این روزها در فضای مجازی و رسانه‌های رسمی و غیررسمی مطرح می‌شود، نگاه کرد و خط و خطوط افراد مختلفی را که به هرکدام از این دسته‌بندی‌ها تعلق دارند، مشخص کرد.

منبع: دنیای اقتصاد