جمعه, 27 اسفند 1400 18:46

محمد فاضلی درباره ایرانیان و قرنی که گذشت: فراسوی سیاه و سفید

نوشته شده توسط

محمد فاضلی - جامعه‌شناس

 


سال ۱۴٠۱ آغاز قرن پانزدهم شمسی است. ما ایرانیان به ارزیابی دقیق قرن چهاردهم نیازمندیم، قرنی که تقریباً با کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ آغاز شد، با بنیان‌گذاری سلسله پهلوی در سال ۱۳٠۴، نوسازی اجتماعی و اقتصادی توسط حکومت رضاشاه و اشغال توسط متفقین در شهریور ۱۳۲٠ ادامه یافت. سال‌های بی‌ثباتی سیاسی و در عین حال رونق گرفتن آزادی سیاسی از شهریور ۱۳۲٠ تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه داشتند. جنبش ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ به بار نشست و البته به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ختم شد. 
قرن چهاردهم شمسی با تلاش برای برنامه‌ریزی توسعه در ایران از سال ۱۳۲۵ ادامه یافت. تشکیل «سازمان برنامه» و پس از آن نوشتن «برنامه‌های توسعه» (شش برنامه در زمان شاه) نمود این تلاش بود. بحران سیاسی و اقتصادی سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ کشور را در بر گرفت، اما درخشان‌ترین دوران اقتصاد ایران هم در دهه ۱۳۴٠ ثبت شد. دهه ۱۳۵٠ مقارن با افزایش قیمت‌های نفت شد. افزایش شدید درآمدهای نفتی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه ایران را بحرانی کرد و انقلاب سال ۱۳۵۷ محصول آن شد. 
وقوع انقلاب با شروع جنگ همراه شد که هشت سال به طول انجامید، سال‌هایی که دغدغه امنیت کاملاً بر توسعه غلبه کرد و توسعه به محاق رفت. سال‌های ۱۳۶۸ به بعد توسعه به گفتار و گفتمان زندگی اجتماعی و سیاسی در ایران بازگشت اما دستخوش اندیشه‌ها و روش‌های گوناگون شد. روش‌ها و اندیشه‌های گوناگون از دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تا به امروز در دولت سید ابراهیم رئیسی – با عناوین مختلف سازندگی، تعدیل اقتصادی، توسعه سیاسی و جامعه مدنی، مدیریت جهادی و مدیریت جهان، اعتدال و تعامل سازنده، و حرکت جهادی و انقلاب – بر کشور حاکم شده‌اند و هر کدام هم مدعی موفقیت‌ها و منتقدان‌شان مدعی ناکامی‌های‌شان هستند. ایران در این سال‌ها سایه سنگین پرونده هسته‌ای، تحریم و تنش در سیاست خارجی را نیز بر سر داشته است. 
ایران و ایرانیان در این یک قرن چه دست‌آوردی داشته‌اند؟ کاستی‌های‌شان چیست؟ بیم‌ها و امید‌های‌شان کدام است؟ این قرن سیاه، سفید یا خاکستری گذشت؟ سؤال‌هایی از این جنس بسیارند. ما ایرانیان و البته حاکمان‌مان بدون پاسخ گفتن به این سؤالات و بی‌آن‌که در پاسخ‌ها دقت کنیم، از شروع قرن جدید و گذر آن، به چیزی فراتر و بهتر از آن‌چه تاکنون حاصل کرده‌ایم دست نخواهیم یافت. هر کسی می‌تواند به سهم خود برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها بکوشد. این نوشتار که بلندتر از متن‌های کوتاه متداول در کانال دغدغه ایران است، تلاش من برای سهم داشتن در بررسی این سؤالات است. 
یک. گمان می‌کنم قرن گذشته سیاه و تاریک نبوده است، پیشرفت‌هایی داشته‌ایم و کاستی‌هایی افزون‌تر از پیشرفت‌ها باقی مانده‌اند. ایران قرن چهاردهم شاهد جدا شدن هیچ بخشی از خود غیر از بحرین نبوده است. ایران در این قرن به سازمان اداری (با همه کاستی‌هایش)، ارتش منظم و اعمال اقتدار حاکمیت بر همه محدوده سرزمینی‌اش مجهز شد. شماری از صنایع اعم از دولتی و بخش خصوصی در ایران ایجاد شدند. صنعت نفت به عنوان مهم‌ترین تأمین‌کننده هزینه سرمایه‌گذاری و مدرنیزاسیون در این قرن توسعه یافت. 
دو. ایران قرن چهاردهم شاهد توسعه حمل و نقل (جاده، راه‌آهن، هواپیما و بندر)، افزایش دسترسی به انرژی (برق، گاز و نفت)، تولید مقدار اندکی برق تجدیدپذیر، بهبود زیاد وضعیت خدمات شهری (آسفالت خیابان‌ها، تأمین امنیت شهرها، دسترسی به آب شرب و بهداشت شهری، روشنایی معابر، مدیریت پسماندهای شهری و حمل و نقل درون‌شهری) و بهبود کیفیت ساخت‌وسازها بناها بوده است. 
سه. ایران قرن چهاردهم شمسی شاهد گسترش آموزش در سطوح ابتدایی تا آموزش عالی، افزایش تعداد دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، و رشد بسیار زیاد تعداد فارغ‌التحصیلان در همه سطوح بوده است. بهبود بسیار زیاد بهداشت عمومی و خدمات سلامت و درمان در نتیجه سرمایه‌گذاری دولتی و متأثر از توسعه نیروی انسانی متخصص در بهداشت عمومی و پزشکی حاصل شده است. تقریباً همه اپیدمی‌ها و عوامل مرگ و میر ناشی از بیماری‌های واگیردار (وبا، طاعون و ...) در ایران قرن چهاردهم کنترل شدند. واکسیناسیون عمومی سبب شد بیماری‌های بسیاری از ایران ریشه‌کن شوند. امید به زندگی ایرانیان بسیار افزایش یافته و بهترین شاخص سطح توسعه ایران در سطح جهان با عنوان «شاخص توسعه انسانی» (HDI) نیز که ترکیبی از سلامت، آموزش و درآمد سرانه را می‌سنجد، همین نکته را نشان می‌دهد. 
چهار. ایرانیان در یک قرن گذشته شمار بسیاری از نخبگان علمی و فرهنگی، کارآفرینان و فعالان اقتصادی خلاق و سخت‌کوش و میهن‌دوست تربیت کرده و به دنیای ایرانی و جهان معاصر تحویل داده‌اند. دانشمندان، هنرمندان، اندیشمندان، پزشکان، کارآفرینان، فناوران و ... ایرانی در سراسر جهان حضور داشته‌اند و هر یک سهمی در ساختن دنیای ایرانی امروز و جهان معاصر داشته‌اند. ایرانیان زیادی نیز در یک قرن گذشته بر قله‌های فرهنگ و هنر ایران و جهان ایستاده‌اند. جشنواره‌های بین‌المللی فیلم، موسیقی، نقاشی و عکاسی و ... شاهد درخشش ایرانیان بوده است. هنرمندان ایرانی ابداعات بسیار در ذخیره تمدنی هنر ایرانی خلق کرده‌اند و هر کدام به درجاتی بر غنای فرهنگی ایران در جهان افزوده‌اند. 
پنج. ارتباطات در ایران در قرن چهاردهم شمسی از طریق پست، تلفن، رادیو، تلویزیون، رسانه‌های مکتوب و در اواخر قرن از طریق اینترنت به شدت افزایش یافت. افزایش سواد عمومی و آموزش عالی به علاوه بهبود وضعیت اقتصادی بازتاب‌یافته در درآمد سرانه، و افزایش تأمین انرژی برای استفاده از تجهیزات ارتباطی، استفاده از وسایل ارتباطی را گسترش داده است. 
شش. سطح فناوری و تجهیزاتی که ایرانیان در منازل و محل کار خود استفاده می‌کنند به شدت ارتقا یافته است. تأمین مالی از طریق نفت و سایر منابع طبیعی، به علاوه نیروی کار ایرانی اجازه داده است تا بخشی از این فناوری در داخل تولید شده و بخشی از طریق واردات تأمین شود. نتیجه این‌که اکثریت ایرانیان در طول یک قرن تقریباً به همه ابزارهایی که شهروندان کشورهای توسعه‌یافته از آن‌ها بهره‌مند هستند (لوازم خانگی، خودرو، تلفن، تلفن همراه و ...) دست یابند. 
هفت. پیشرفت‌ها اما صرفاً مادی نبوده‌اند. ایرانیان در قرن چهاردهم شمسی، جنگ جهانی دوم را بدون آن‌که یک وجب از خاک خود را از دست بدهند پشت سر گذاشتند و در برابر اشغال آذربایجان تسلیم نشدند و این پاره تن ایران، بخشی از مادر میهن باقی ماند. ایرانیان در نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی از بزرگ‌ترین دارایی‌های خود را ملی کردند. درخشان‌ترین دوران حکمرانی اقتصادی در دهه ۱۳۴٠ شمسی را رقم زدند، و یک انقلاب سیاسی بزرگ برای استقرار دموکراسی و دست‌یابی به آزادی سیاسی را خلق کردند. ایرانیان هشت سال در برابر تجاوز عراق جنگیدند و نگذاشتند یک وجب از خاک ایران از دست برود. آن‌ها به تجربه انتخابات، تلاش برای توسعه سیاسی و دموکراسی دست زدند و صرف‌نظر از میزان موفقیت‌شان، این آمال دنیای سیاسی مدرن را تجربه کردند و بر کاستی‌های خود در این عرصه آگاهی یافتند. 
هشت. ایرانیان هم‌چنین در طول یک قرن گذشته بسیار بیشتر از گذشته در زمینه‌هایی نظیر احترام به حقوق زنان، گرامی داشتن حقوق شهروندی، آگاهی بر حقوق سیاسی، تساهل و مدارای اجتماعی و مذهبی پیش رفته‌اند.
فهرست این گونه دست‌آوردهای ایرانیان را می‌توان بیش از این توسعه داد. ذکر این‌ها صرف‌نظر از هزینه به دست آوردن‌ آن‌ها، پایداری چنین دست‌آوردهایی و مقایسه با سایر جوامع صورت می‌گیرد. در ضمن، کاستی‌های موجود در بهره‌مندی از این امکانات نیز مد نظر قرار نگرفته است. اما همین مقدار کافیست تا نگاه صرفاً سیاه و سفید به قرن گذشته را کنار بگذاریم.
کاستی‌های این قرن
نُه. بزرگ‌ترین کاستی قرن چهاردهم شمسی، فقدان توازن بین قدرت حکومت و قدرت جامعه است. جامعه کماکان مقهور قدرت حکومت است. حاکمان کماکان قادرند بدون آن‌که ملزم به پاسخ‌گویی مؤثر به شهروندان باشند، اهداف و منویات خود را دنبال کنند. جامعه ایران کماکان در فردای یک قرن تلاش، از سر گذراندن دو انقلاب و دهه‌ها مبارزه و تلاش سیاسی، به قدرت متوازن با حکومت دست نیافته و نمی‌تواند با اثربخشی معناداری قدرت سیاسی را وادار به پاسخ‌گویی کند. همین امر نیز سبب شده است دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی ایران، ناقص اجرا شده و بالاخص در بخش حقوق ملت با کاستی‌های جدی در اجرا مواجه شوند. 
ده. قدرت جامعه در میزان سازمان‌دهی شدن آن نهفته است. ایرانیان کماکان به سازمان‌دهی لازم برای زندگی در دنیای مدرن دست نیافته‌اند. احزاب، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های جامعه مدنی، تشکل‌های صنفی، اتاق‌های بازرگانی حامی منافع بخش خصوصی، سازمان‌های حمایت از حقوق شهروندان و هر نوع تشکل دیگری که قدرت جامعه را در برابر قدرت سیاسی تقویت کند و حکمرانان را به پاسخ‌گویی و تمکین در برابر خواست مردم وادار سازد، در جامعه ایران بسط نیافته‌اند و قدرت سیاسی کماکان در برابر توسعه این نوع سازمان‌دهی مقاومت می‌کند. 
یازده. ایرانیان در طول قرن چهاردهم شمسی نتوانستند حکومت باظرفیت بسازند. اگرچه سازمان اداری در ایران از ابتدای قرن و با دوران نوسازی رضاشاهی توسعه یافت، اما ایرانیان کماکان از داشتن حکومتی که در آن نظام مالیاتی عادلانه، دقیق و مناسب برای حکمرانی مدرن وجود داشته باشد محروم هستند. ایرانیان هنوز از داشتن نظام رفاهی و تأمین اجتماعی کارآمد، هوشمند و عادلانه برخوردار نیستند. نظام‌های سنجش داده‌های شهروندی، نظام پولی و بانکی کارآمد، و در یک کلام نظام سیاست‌گذاری عمومی لازم برای زندگی باامنیت و مقتدر و قادر به تحقق توسعه در دنیای جدید، پدید نیامده است. ظرفیت حکومت در ایران کماکان توسعه‌نیافته و پر از تناقضات و کاستی‌هاست. 
دوازده. ایرانیان در سراسر قرن گذشته با حکومت‌هایی مواجه بوده‌اند که به شدت در اقتصاد مداخله کرده و مداخلات‌شان ناکارآمد، مولد رانت و فساد، و محدودکننده فعالیت اقتصادی بخش خصوصی و عموم مردم بوده است. ایران هنوز در سازمان دادن یک نظام اقتصادی کارآمد، عادلانه، منصفانه و پایدار با بزرگ‌ترین نقصان‌ها روبه‌روست. نرخ بالای بیکاری، تورم دو رقمی و بالا به مدت چند دهه، نرخ پایین تشکیل سرمایه، افزایش درصد فقرا و بسیاری شاخص‌های دیگر نشان می‌دهند علی‌رغم دست‌آوردهای بهره‌مندی مادی و استفاده از فناوری در زندگی ایرانیان، چنین دست‌آوردهایی پایداری ندارند. 
سیزده. ایرانیان به‌واسطه نامتوازن بودن قدرت جامعه در برابر قدرت حکومت، قادر به ساختن جامعه‌-حکومتی نبوده‌اند که تضمین‌کننده حاکمیت قانون باشد. ناتوانی در پاسخ‌گو ساختن حکومت در برابر خواست اکثریت ایرانیان، تجربه توسعه سیاسی و دموکراسی را به نقاط تاریکی کشانده و تضعیف و زوال عقل حکمرانی را نیز در مقاطع مختلف نتیجه داده است. 
چهارده. ایرانیان علی‌رغم پیشرفت‌هایی که در گسترش آموزش عمومی و توسعه آموزش عالی تجربه کرده‌اند، هنوز از داشتن یکی از بینادی‌ترین عناصر ضروری برای توسعه یعنی نظام آموزشی کارآمد بی‌بهره‌اند. نظام آموزشی مبتنی بر آموختن مُشتی محفوظات، بدون پروراندن روحیه خلاقیت و نوآوری، نامناسب برای تربیت شهروند دنیای مدرن، بی‌بهره از توانایی برای نهادینه کردن شایستگی‌های کانونی در دانش‌آموزان، و بدون قابلیت نظام آموزشی برای تقویت توانایی‌های مهارتی و تکنسینی نیروی کار، به علاوه چندین نقیصه بزرگ دیگر، مانعی بزرگ پیش روی توسعه ایران است. 
پانزده. وضع امروز ایرانیان را اگر از منظر سهم‌شان در جهان بنگریم، کاستی‌های بسیار بیشتر و پررنگ‌تری به چشم می‌آیند. اگر روزی قنات، ابریشم، فرش دست‌بافت و بسیاری از کالاهای ایرانی در سراسر جهان، نماد فناوری و سهم ایرانیان در جهان بودند، و مهم‌ترین جاده و شاهراه تجاری جهان (راه ابریشم) از ایران عبور می‌کرد، ایرانیان معاصر سهم چندانی در دنیای امروز ندارند. هیچ فناوری مهمی که مردمان امروز کره زمین از آن بهره می‌برند در ایران توسعه نیافته است. هیچ کالای مهمی (جز انرژی به عنوان کالای خام و برخی محصولات مشتق از نفت) نیست که جهان برای تداوم حیات خود به آن نیازمند باشد و ایران سهم مهمی در تولید آن داشته باشد. ایران امروز محل گذر شاهراه‌های تجاری جهان (غیر از تنگه هرمز، آن هم ناشی از جغرافیای طبیعی) نیست، و ایرانیان راهدار شاهراه‌های تجاری جهان (نظیر دوران باستان) نیستند. ایرانیان نتوانسته‌اند مزیت‌های جغرافیایی خود را استفاده کرده و به چهارراه تجارت، حمل بار و مسافر بین شرق و غرب جهان بدل شوند.
شانزده. ایرانیان دست‌آوردهای یک قرن گذشته خود را به مدد تخریب گسترده محیط‌زیست به دست آورده‌اند. اگر امروز از منابع انرژی، آب، غذا و کیفیت زندگی امروزین برخوردارند، همه را با فشار بیش از حد توان طبیعت بر منابع طبیعی (آب، خاک، هوا و تنوع زیستی) حاصل کرده‌اند. تخریب گسترده منابع آب زیرزمینی، جنگل‌ها، فرسایش خاک، آلودگی شدید هوا و از بین رفتن بخش مهمی از تنوع زیستی ایران محصول فعالیت انسانی یک قرن گذشته است. این کاستی‌ها و تخریب گسترده البته با آگاهی فزاینده توده‌های مردم ایران نسبت به تخریب محیط‌زیست، ضرورت حفظ محیط‌زیست و جنبشی اجتماعی برای صیانت از محیط‌زیست ایران و توسعه سازمان‌های مردم‌نهاد محیط‌زیستی همراه بوده است.
هفده. جامعه ایرانی کماکان از نابرابری زننده و بسیار غیرعادلانه‌ای رنج می‌برد. اقتصادی ناکارآمد و مملو از فساد و رانت، توأم با انبوه مداخلات قدرت سیاسی در اقتصاد، زمینه را برای نفی عدالت و خلق نابرابری فراهم کرده است. فقدان ظرفیت حکومت برای توسعه نظام رفاهی جامع و عادلانه نیز مزید بر علت شده و جامعه‌ای نابرابر با گرایش به تشدید نابرابری خلق کرده است. 
هیجده. ایران هنوز از یک سیاست خارجی متوازن که تضمین‌کننده «تأمین توأمان امنیت و توسعه» باشد برخوردار نیست. دغدغه امنیت کماکان به شکل قاهری بر مطالبه توسعه غلبه دارد و اولی بدون دومی، ناگزیر ناپایدار است. چهار دهه تحریم و تشدید تحریم‌ها در یک دهه گذشته، همه کاستی‌های ایران معاصر را تشدید کرده است. تشدید نابه‌سامانی اقتصادی، کم‌رنگ شدن چشم‌اندازهای امیدبخش، تشدید مهاجرت، کاستن از ظرفیت حکومت و ... عوارض این وضعیت است. 
جمع‌بندی 
قرن چهاردهم شمسی برای ایرانیان تاریکی‌ها و روشنی‌هایی داشته است اما نه سراسر تاریک و است و نه سراسر روشن، اما به گمانم ایران امروز در مقایسه با خودش – نه در مقایسه با برخی ملل دیگر – نسبت به یک قرن قبل پیشرفت‌های زیادی داشته است. دست‌آوردهای ایران در یکصد سال اخیر شاید در عمده شاخص‌ها قابل مقایسه با کره جنوبی، چین، اندونزی و هند نباشد، اما ارائه تصویری تاریک از ایران قرن چهاردهم شمسی منصفانه نیست. ایران قرن چهاردهم شمسی، تصویری خاکستری ارائه می‌کند که ترکیب سیاهی و سفیدی در عرصه‌های مختلف آن گاه بسیار متفاوت است. ایران امروز البته علی‌رغم همه پیشرفت‌هایش در یک قرن گذشته و دست‌آوردهایی که برشمردیم، زیر سایه ناامیدی بخش قابل توجهی از جامعه، نابرابری، بی‌ثباتی و بی‌اطمینانی به آینده رنج می‌کشد. این‌ها سبب می‌شوند آن دست‌آوردها نیز به چشم نیایند یا زمینه برای تاریک جلوه کردن تصویر گذشته مساعد شود. 
نکته‌ای مهم نیز در مقایسه دست‌آوردها و کاستی‌ها آشکار می‌شود. دست‌آوردهای ما عمدتاً (و نه همه) از جنس دست یافتن به ابزارها، تجهیزات، ساختمان و آن چیزی است که بخش مادی دنیای جدید را می‌سازد. کاستی‌های ما اما عمدتاً از جنس سازوکارها و ظرفیت حکومت و حکمرانی، کیفیت نظام تدبیر و موازنه‌های سیاسی ضروری برای توسعه و عموماً با ماهیت نرم‌افزاری است. قرن چهاردهم شمسی را از این جهت می‌توان دوران غلبه سخت‌افزار توسعه بر نرم‌افزار و سازوکارهای توسعه نیز تلقی کرد. ناکامی در مناسب‌ ساختن نرم‌افزارها و سازوکارهای حکمرانی با مقتضیات دنیای مدرن و تلاش بی‌وقفه برای دست یافتن به سخت‌افزار و مظاهر فناوری، مشخصه قرن چهاردهم شمسی است. 
مهم‌ترین مسأله شاید آن است که مردم و حاکمان امروز بر سر فهرستی از پیشرفت‌ها و کاستی‌ها، تصویری از گذشته و آن‌چه باید در آینده محقق شود، اصول آن‌چه باید تضمین‌کننده امنیت ملی و توسعه باشد، و راهبردهای همکاری بین مردم و حاکمیت برای تحقق خیر جمعی توافق چندانی ندارند. ممکن است در بازخوانی قرن چهاردهم شمسی و سناریوپردازی برای ایران قرن پانزدهم، راهبردی برای نزدیک کردن دیدگاه حاکمان و مردم نهفته باشد. این همان هدفی است که به عنوان پیش‌نیاز گام برداشتن به سوی بهبود در قرن پانزدهم، تلاش نخبگانی برای بازخوانی درس این قرن و اندیشه‌ورزی درباره آینده را ضروری می‌سازد.

 

https://t.me/fazeli_mohammad

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید:

1 نظر

  • پیوند نظر درویش علی کولاییان یکشنبه, 29 اسفند 1400 00:40 ارسال شده توسط درویش علی کولاییان

    تمیز ندادن کوچک از بزرگ و تمیز ندادن اصل از فرع .

    جناب فاضلی به مهمترین اتفاق در تاریخ اجتماعی اقتصادی ایران اینچنین کوتاه و گذرا اشاره می کند :

    (افزایش شدید درآمدهای نفتی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه ایران را بحرانی کرد و انقلاب سال ۱۳۵۷ محصول آن شد. )

    شاید او نمی داند این اتفاق یعنی افزایش شدید درآمدهای نفتی یک اتفاق ساده و معمولی نبوده و نیست بلکه اتفاقی استثنایی در تاریخ اجتماعی کشور ما ایران و شاید از اولین ها در جهان بوده است . اولین بار در تاریخ و به مدد گروهی بسیار کوچک از نیروی ملی کار ، بطور نسبی شاهد استقلال مالی حاکمیت ایران از مردم شده ایم.
    آقای فاضلی در این نوشتار با وجود گفته هایی مطول ، اهمیت بحران پیش آمده را درست ارزیابی نکرده فقط به اشاره یی بسنده می کند . او انقلاب پنجاه هفت را نقطه پایان یک بحران قلمداد می کند و اذعان نمی کند که حکایت همچنان باقی است و یا حکایت همچنان باقی مانده است .
    او نمی گوید هنوز هم درآمدهای بسیار هنگفت نفت و گاز به معنای آن بود و به معنای آن هست که پنجاه سال یک آیتم مالیاتی هنگفت از نوع مستقیم از مردم و یا خانوار مردم اخذ شد اما به فتوای اقتصاددانان جزم اندیش قبض و رسیدی برای خانوار ایرانی صادر نگردید چرا که اقتصاددانان آن را درآمدی غیر مالیاتی قلمدادمی کنند . مردمی که ندانند چه داده اند چگونه خواسته هایشان را بسنجند ؟
    عدالت مالیاتی پایمال و شفافیت ارتباط مالی مردم با دولت و حکومت ازمیان رفت و دستخوش عواقبی وخیم شد که البته الگوی کهنه اقتصاددانان رسمی کشور سبب ساز اصلی آن بوده است . آقای فاضلی به مصیبت اشاره می کند اما نمی گوید که این حاصل همین کاستی ست . ایشان می فرمایند :

    (( ایرانیان به‌واسطه نامتوازن بودن قدرت جامعه در برابر قدرت
    حکومت، قادر به ساختن جامعه‌-حکومتی نبوده‌اند که تضمین‌کننده حاکمیت قانون باشد. ناتوانی در پاسخ‌گو ساختن حکومت در برابر خواست اکثریت ایرانیان، تجربه توسعه سیاسی و دموکراسی را به نقاط تاریکی کشانده و تضعیف و زوال عقل حکمرانی را نیز در مقاطع مختلف نتیجه داده است. ))

    آقای فاضلی نقش مردم را فقط در پرکردن صندوق های رای ارزیابی می کند و از صندوق دوم یعنی صندوق مالیات هیچ نمی گوید . برای ایشان مهم نیست که خزانه و یا صندوق دوم که در تمامی دموکراسی های جهان جایگاه با اهمیت خود را دارد چگونه واز کجا پر می شود و چگونه باید پر شود . عاقل را اشاره یی کافی است