علی دینی ترکمانی
****
پیش از پرداختن به این موضوع، لازم است توضیحی در مورد کانال "توسعه به مثابه آزادی، نوآوری فناورانه، مشارکت و عدالت" عرض کنم. چند ماه پیش، بر اثر اتفاقی، هم تلگرام و هم واتساپ از موبایلم حذف شدند. بعد از نصب مجددشان، تلگرام اجازه مدیریت کانال را نداد. برای رفع مشکل، تاکنون، دو پیام به ادرس ان فرستادهام که متاسفانه بدون پاسخ ماندهاند. با توجه به پیگیری خوانندگان گرامی، تصمیم به مکتوب کردن این یادداشت و در اختیار گذاشتن آن از طریق کانالها و گروههای دیگر گرفتم تا ادای وظیفهای کوچک به علاقهمندان به مطالب این قلم کرده باشم.
پیشاپیش بهاران خجسته ۱۴۰۱ را نیز تبریک عرض میکنم. با این آرزو که انشاالله سال اینده، سالی سرشار از وقایع خوب، برای شما و همه هموطنان عزیزمان باشد.
**
این روزها افزایش حقوق ۵۷ درصدی کارگران موضوع بحث داغی است. در جاهایی، اساتید اقتصاد، در خطاب به کارگران میگویند این مطالبه به ضرر خودتان تمام خواهد شد. چرا؟ چون موجب تورم و بیکاری در اینده میشود.
در همین اثنا، وقتی بحث کاهش بخشی از حقوق افزایشیافته اعضای هئیت علمی، پیش میآید، دانشگاهیان بهمانند کارگران، در صحنه حاضر میشوند و دست به اعتراض میزنند.
من با همکاران دانشگاهی غیر اقتصادی کاری ندارم. با بخشی از اقتصاددانانی که با خواسته کارگران مخالف نیستند نیز کاری ندارم. ولی با آن گروهی که نگران کسری بودجه و مارپیچ دستمزد - تورم هستند. کار دارم. کاری زیاد.
چه تفاوتی میان مطالبه شما و مطالبه کارگران در افزایش دستمزدها وجود دارد که با یکی همراه و در برابر دیگری هستید؟ رفتار دوگانه شما را به لحاظ اخلاقی و علمی چگونه باید توضیح داد؟
بگذارید من پاسخهای خودم را بدهم.
هیچ تفاوتی میان شما و کارگران از نظر بار بودجهای (بر مبنای شاخص میزان بار مالی هر کدام از افزایشها به سهم بودجههایشان) وجود ندارد. حتی اگر بار مالی مطلق کارکنان دولتی کارگری و هیئیت علمی را نیز در نظر بگیریم، بهروش خلاف ِ وقایع، میتوان نشان داد که شما همچنان معترض عدم افزایش حقوق میشوید چون تحت فشار تورم قرار گرفتهاید.
تفاوتی، البته در شرایط زیست شما و کارگران وجود دارد. شما با حقوق فعلی که چند برابر حقوق یک کارگر است، طبعا از نظر رفاهی در موقعیت بهتری قرار دارید. بنابراین، توان بهتری برای کنار آمدن با عدم افزایش حقوق و کمک به سیاستگذاری ضد تورمی ( ولو به اندازه اپسیلومی) دارید. با وجود این، از پذیرش آن سرباز میزنید. این رفتار شما اخلاقگرایانه نیست. مصداقی از این مثل قدیمی است: مرگ خوب است اما برای همسایه.
مخالفت کلی با درخواست افزایش دستمزد کارگران (صرفنظر از میزان آن چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی)، با هدف کنترل تورم، منطقی هم نیست. آب در هاون کوبیدن است. در واقعیت پیشروی ما، تجربه زیست شده کارگران، دال بر سیهروزی و بدبختی آنان است. این واقعیتی است که گوشههایی از آن را طبقه متوسط، از جمله اساتید نیز به چشم دیدهاند: احساس استیصال ناشی از افت شدید قدرت خرید درآمدشان. در سال ۱۳۹۰، یک استادیار دانشگاه، در بدو استخدام، معادل ۲۰۰۰ دلار درآمد داشت و آلان حتی با افزایش ۶۰ درصدی، و با دلار ۲۷ هزار تومانی، بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ دلار دریافت میکند( اولی دانشگاه ازاد و دومی وزارت علوم).
در چنین شرایطی، درخواست از کارگران برای کوتاه آمدن، مانند آن است که از آنان خواسته شود با رضایت، سر خود را زیر تیغ گیوتین تورم شدید بگذارند و دم بر نیاورند.
طبیعی است که چنین توصیهای، نمیتواند گوش شنوایی داشته باشد. کارگران، کاری به این ندارند و نمیتوانند داشته باشند که تاثیر افزایش دستمزدهایشان در ماههای آینده چه خواهد بود. آنان در این لحظه، نیاز به گریزگاهی برای رهایی از زیر این تیغ دارند. ولو برای چند ماه. بنابراین، نه از سر تفنن یا مطالبه درآمد برای تامین هزینههای لوکس زندگی، بلکه از سرِ احساس ناتوانی بسیار شدید در تامین حداقلهای زندگی است که چنین مطالبهای دارند و برای نیل به آن هزینه میپردازند.
وانگهی، آنان میتوانند بگویند اگر شما اساتیدِ ضد مارپیچ دستمزد - تورم، در این لحظه، فارغ از پیامدهای درخواستتان، تقاضای افزایش حقوق دارید، طبعا ما اولیتر هستیم. میتوانند بگویند، داستانهای علمی غیرواقعبینانه و نادرست خود را رها کنید. واقعیت زندگی ما و اقتصاد و سیاست ایران را دریابید. تجربه زیست شده ما را درک کنید. تجربهای که اخیرا با گوشهای کوچک از آن برخورد کردهاید و به خود میپیچید.
از منظر اقتصاد سیاسی، دولت نمیتواند بهدرخواست افزایش دستمزدها توجهی نکند. بنابراین، گریزی از افزایش، در حدی که رضایت حداقلی کارگران را کسب کند، نیست. در غیر اینصورت، با تشدید اعتراض کارگران در کف ِ خیابان مواجه میشود. هملنطور که با طومارها و اعتراضها و چانهزنیهای شما دانشگاهیان مواجه شد. این واقعیتی مسلم است. از این منظر، نسخه سرکوب دستمزدها، بهدلیل مقاومت اجتماعی کارگری، قابل اجرا نیست.
کارگران میتوانند بگویند ما بیش از شما متقاضی کنترل تورم هستیم. چون وزن کمرشکن و نفسکُش آن را بیشتر از شما اقتصاددانان ضد افزایش دستمزدها، لمس میکنیم. اما، راهکارش در مایه گذاشتن از ما نیست که با این دستمزدها و هزینهها، نه رمقی برایمان مانده است و نه میتوانیم حتی با سیلی محکمی، صورت ترکیده و نحیفمان مان را در برابر خانواده سُرخ نگهداریم. برای کنترل تورم بروید سراغ چند چیز و اینها را با همین شوق ضد افزایش دستمزدها دنبال کنید:
اول، اصلاح ساختار نظام مالیاتی و مالیات بر ثروت؛ دوم، تغییر نظام حکمرانی درگیر در تامین هزینههای دستگاههای متعدد تو در توی با بازدهی اجتماعی ضعیف یا منفی؛ سوم، افزایش بهرهوری هزینههای عمرانی و به اینصورت ممانعت از اتلاف شدید منابع در پروژههای مختلف بد تعریف شده و بد اجرا شده. چهارم، کاهش فاصلههای درامدی میان اقشار اجتماعی از طریق تعدیل درآمدهای نجومی. پنجم، تعاملات سازنده با نظام اقتصاد بینالملل.
نکته آخر. کارگران میتوانند بگویند اگر به تجربه زیست شده یعنی واقعیتهای اجتماعی توجه نکنید دچار اگاهی نادرست میشوید. به همین دلیل، تبیبنها و توصیههایتان نمیتواند خریداری داشته باشد. به همین داستان اخیر حمله روسیه به اوکراین خوب نگاه کنید. پیامدهایش تاکنون برای اقتصاد روسیه کاهش شدید ارزش روبل و تشدید تورم بوده است. اگر اوضاع بهروال قبل از حمله بازنگردد، تورم فزاینده و کاهش ارزش پول ملی، ادامه خواهد یافت و این وضع، اقتصاد روسیه را از پای در خواهد آورد. در این شرایط، کارگران برای جبران کاهش قدرت خرید دستمزدهایشان، در پی چانهزنی برای افزایش دستمزدها خواهند بود. در نتیجه، مارپیچ نه از دستمزد به تورم بلکه از تورم به دستمزد شکل خواهد گرفت.
همین تجربه نشان میدهد که عوامل اصلی و اساسی تورم، عواملی چون جنگ و تحریم و سومدیریتها و ساختارهای نادرست سیاستگذاری و مالیاتستانی است. عواملی که معلول عامل زیرساختی تعیینکنندهای به نام سیاست هستند. مادام که درِ سیاست بر پاشنه نادرست بچرخد، جامعه و اقتصاد را نمیتوان بهگونهای مدیریت کرد که درگیر تورم بالا نشود.
لطفا کاسه کوزهی تورم را بر سر ما کارگران نشکنید. اگر همراه نیستید، دستکم بر زخمهایمان نیشتر نزنید اگر هم میخواهید نیشتری بزنید ابتدا سوزنی بهخود بزنید. اگر تاب آوردید، ادامه دهید.
۲۳ اسفند ۱۴۰۰