آموزشوپرورش نماد گویای توسعهیافتگی هر کشور است. کشورهایی که تصمیم گرفتند توسعه اقتصادی و اجتماعی پیدا کنند، در همان ابتدا آموزشوپرورش خود را به نحوی سامان دادند و مدرن کردند که اهداف آن همسو با توسعه آینده کشور باشد. توسعه ژاپن و کره جنوبی از آموزشوپرورش آغاز شده است. در رقابت جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سابق در دهه ۶۰ میلادی، آمریکاییها دریافتند که آموزش در شوروی در حال پیشیگرفتن از آنها بود و بهسرعت با اصلاحات سطح آموزش خود را ارتقا دادند، زیرا میدانستند آموزشوپرورش زیربنای توسعه است. امروزه همه کشورهای توسعهیافته دارای آموزشوپرورش توسعهیافتهاند و هیچ کشور کمترتوسعهیافتهای پیدا نمیکنید که آموزشوپرورش پیشرفتهای داشته باشد. در ایران اهداف و راهبردهای اصلی آموزشوپرورش را با پرورش دینی اشتباه گرفتهاند و فرض شده که اگر در مدارس افراد دیندار تربیت شود، کفایت میکند؛ درحالیکه این امر لازم، ولی کافی نیست. آموزش یکی از پیچیدهترین و پردامنهترین دانشهای بشری است که به خاطر میانرشتهای بودن، همواره با بهرهگیری از علوم و دانشهای مختلف دستخوش تغییر و توسعه میشود و خود را کارآمدتر و سازگارتر با اهداف انسانی و توسعه جامعه میکند. در کشورهای توسعهیافته، کارشناسان و معلمان آموزشوپرورش تحت پیچیدهترین و عالیترین تعالیم دانشگاهی، تحقیقاتی و تجربی قرار میگیرند و شغل معلمی یک تخصص عالی در جامعه توسعهیافته تلقی میشود که به تناسب آن نیز دستمزدهایی در ردههای بالای جامعه بهعنوان تشویق کار ارجمند آنها پرداخت میشود. امروزه مهمترین اهداف و راهبردهای آموزشوپرورش برای کشوری که قصد گامنهادن در مسیر توسعه را دارد پرورش انسانهایی است که قدرت فکرکردن و اندیشیدن درست، خلاقیت و توان مشارکت اجتماعی دارند.
این سه هدف در کنار اخلاق فردی و مدنی، وطندوستی و دیگردوستی مهمترین اهداف آموزشوپرورش مدرن است که البته در ایران ایمان مذهبی و دینی و تعلیمات آن نیز به آن افزوده میشود. حال غفلت از اهداف راهبردی فوق و صرفا بسندهکردن به ایمان مذهبی و تعلیمات دینی که بسیار مهم و ضروری است، بهمعنای آن است که به علوم آموزشی که امری جهانی و انسانی است و مانند همه تخصصها مثل پزشکی یا اقتصاد است، غفلت ورزیدهایم. در اروپا دانشگاهها و مؤسسات بسیار قدرتمندی مثل «انستیتوی آموزش دانشگاه لندن» وجود دارد که در سطوح لیسانس، فوقلیسانس و دکترا، کارشناسان و معلمان را با آخرین علوم و دانشآموزشی سازگار با توسعه کشورشان و شیوههای تدریس آشنا میکند. انتخاب وزیر و مدیران آموزشوپرورش در ایران همسو با توسعه آینده ایران نیست. گویا ما هنوز تصمیم نگرفتهایم توسعه پیدا کنیم زیرا باید مهمترین پست کابینه وزیر آموزشوپرورش باشد، درحالیکه با احترام به شخصیت فردی دو نفری که در دولت سیزدهم به مجلس پیشنهاد شدهاند و رأی نیاوردند، نه تخصص لازم در حوزه آموزش مدرن و سازگار با توسعه داشتند و نه تجربه علمی کافی برای ایفای نقش خطیر وزیر آموزشوپرورش بهعنوان توسعهدهنده سرمایه اجتماعی جامعه ایران. این امر مختص دولت سیزدهم نیست، تقریبا همه دولتهای بعد از انقلاب از این نقیصه رنج میبردند و وزیران آموزشوپرورش آخرین وزیرانی بودند که انتخاب میشدند. دولتها به خاطر درآمد نفت به وزیر نفت و بهواسطه صنعت به وزیر صنعت و به خاطر غذا و کشاورزی به وزیر کشاورزی اهمیت میدادند و آگاه نبودند یا قصد آن را نداشتند که نقش آموزشوپرورش در تربیت انسانها و نیروی انسانی مهمترین سرمایهگذاری در کشور و به قول شولتز برنده جایزه نوبل بهجای نیروی انسانی، سرمایه انسانی است و دارای همه کارکردهای سرمایه در بازار، جامعه و اقتصاد است. در ایران نیز اگر خللی در این سرمایهگذاری انسانی ایجاد شود، آینده توسعه با چالشهای بزرگی روبهرو خواهد شد. متأسفانه در ایران دانشگاه تربیت معلم را که میتوانست با اصلاحات و سازگاری لازم با بهترین دانشگاههای دنیا در حوزه آموزش نقش تربیت معلمان و کارشناسان آموزش ایران را همسو با توسعه کشور بر عهده بگیرد، با تغییر مأموریت رها کردند و دانشگاهی ضعیف و در ردهای بسیار پایین تأسیس کردند که پاسخگوی علمی نقش دانشآموختگان آن برای سرمایهگذاری انسانی در توسعه ایران نیست. دولت و کسانی که به توسعه کشور فکر میکنند و برای تغییر و توسعه آن برنامهریزی میکنند، اگر تصمیم و قصد توسعه داشته باشند، باید مهمترین عناصر تأثیرگذار در شگلگیری توسعه آینده ایران را تعیین و بر مبنای آنها سیاستگذاری کنند، بیتردید آموزش جزء اصلیترین عناصری است که از طریق سرمایهگذاری برای آینده ایران نقشی زیربنایی دارد. البته این امر باید بین دولت و نخبگان جامعه مورد اجماع و همرأیی بهعنوان یکی از مهمترین عناصر تأثیرگذار بر توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران قرار گیرد. بدون آموزشوپرورشی مدرن و تغییرات اساسی در وضع کنونی آن در سازگاری با اهداف توسعه، آیندهای برای توسعه ایران متصور نخواهد بود. البته دولتهایی میتوانند چنین بیندیشند که دولت توسعهگرا باشند. دولتهایی که مهمترین هدفشان توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و متشکل از کارگزاران توسعهگرا و نخبگان توانا و همرأی برای تغییر و توسعه باشند. آیا دولتهای ما چنین هستند؟