جمعه, 19 شهریور 1400 23:05

حسین عباسی: مزیت نسبی، جایگزین خودکفایی غذایی

نوشته شده توسط

 

خطرات خودکفایی برای اقتصاد ایران در گفت‌وگو با حسین عباسی

 

رئیس دولت جدید ایران شبیه به بسیاری از هم‌قطارانش هنوز نرسیده شعار خودکفایی غذایی را به عنوان اهداف خود مطرح کرده است. رویکردی که سال‌هاست در مقابل اصل بهره‌وری و مزیت نسبی خوانده شده و در تضاد با اقتصاد کشور شناخته می‌شود. دکتر «حسین عباسی»، اقتصاددان و عضو دپارتمان اقتصاد دانشگاه مریلند در این گفت‌وگو به بررسی خطرات در پیش گرفتن خودکفایی غذایی برای اقتصاد ایران پرداخته است. او معتقد است امنیت غذایی به معنای تضمین جریان مستمر مواد غذایی است، نه تولید اقلام عمده غذایی در کشور. متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

 

 

 

‌ خودکفایی غذایی به‌طور کلی آیا به سود کشورهاست یا خیر؟

 

آنچه به عنوان خودکفایی در ایران مطرح شده است، پاسخی نادرست به سوالی درست است. سوال این است که آیا کمبود مقطعی یا بلندمدت غذا در سطح یک کشور مساله‌ای است که باید در مورد آن نگران بود و برنامه‌ریزی بلندمدت داشت؟ پاسخ به این سوال مثبت است. در اقتصادهای امروز درصد بسیار کوچکی از خانوارها غذای خود را خود تامین می‌کنند. بیشتر خانوارها غذا یا مواد غذایی را از بازار می‌خرند. به این معنا زندگی روزمره به جریان ثابت و قابل اعتماد غذا در تمامی 365 روز سال وابسته است. وقفه‌های قابل توجه در این جریان مستمر قطعاً بحران است و هر حاکمیتی باید به آن بیندیشد و پاسخ دهد. به عبارت دیگر تضمین جریان غذا به‌طور غیرمستقیم به حاکمیت مربوط می‌شود.

 

اگر مفهوم خودکفایی به معنای تولید اکثر مواد غذایی مهم در داخل کشور تعبیر شود، ممکن است هزینه‌هایی که برای آن پرداخت می‌شود بسیار زیاد باشد. خودکفایی مواد غذایی به این معنی نه جواب منحصربه‌فرد است و نه بهترین جواب.

 

اینکه چه مقدار از مواد غذایی و کدام مواد غذایی در داخل تولید شود، و کدام مواد غذایی و به چه مقدار از خارج وارد شود، بسته به شرایط اقتصادی و سیاسی و جغرافیایی فرق می‌کند. اگر وضعیت جغرافیایی اجازه بدهد، یعنی برای اکثر کشورهای جهان به‌جز تعداد معدودی که وضعیتشان برای تولید مواد غذایی مناسب نیست، کشورهای جهان می‌توانند با ترکیبی از تولید داخلی و واردات، جریان مواد غذایی را تضمین کنند. این روش بیشتر از اصرار بر تولید اکثر مواد غذایی در داخل به سود کشورهاست.

 

به عبارت دیگر، آنچه مهم است و باید در محاسبات حاکمیت وارد شود، امنیت غذایی به معنای تضمین جریان مستمر مواد غذایی است، نه تولید اقلام عمده غذایی در کشور. تولید داخلی فقط بخشی از این جریان است. البته نگه داشتن ذخایر استراتژیک در برخی کالاها مثل گندم برای کشوری که غذای اصلی مردم در آن نان است، بخشی از سیاست تامین امنیت غذایی و پیشگیری از وقفه‌های کوتاه‌مدت است. این بخش در تناقض با اصل فوق‌الذکر نیست که به جای خودکفایی باید به فکر تضمین جریان مستمر غذا بود.

 

‌ کشورهای توسعه‌یافته در این زمینه چه رویکردی را اتخاذ کرده‌اند؟

 

اقتصاد در دنیای امروز بر تجارت استوار است. این مساله هم در مورد غذا صدق می‌کند و هم در مورد اکثر اقلام دیگر. تجارت هم بر اساس مزیت نسبی ایجاد می‌شود. اگر کشور شما می‌تواند مثلاً سیب را با هزینه کمتری از بسیاری از کشورهای دنیا تولید کند و برخی کشورها می‌توانند گندم را ارزان‌تر از کشور شما تولید کنند، بهتر است شما اصرار نکنید که درختان سیب کنده شوند و گندم کاشته شود. بهتر است روی تولید گندم و حتی روی عدم تولید آن اصرار نکنید. آن را به کشف مزیت نسبی در بازار واگذار کنید. به احتمال زیاد برای کشوری که به اندازه کافی بزرگ و متنوع است، اصل مزیت نسبی حکم خواهد کرد که در برخی مناطق گندم و در برخی مناطق سیب کشت شود و بازار صادرات و واردات هم باز باشد.

 

این اصل را در مرکز محاسبات بگذارید و بسته به شرایط کشور کمی آن را تعدیل کنید. ممکن است بخشی از کشور شما در تولید یک کالا مزیت نسبی داشته باشد، ممکن است شما بخواهید از کشاورزانتان حمایت مالی بکنید، ممکن است ملاحظات امنیتی در مورد کالایی یا منطقه‌ای داشته باشید، تمامی اینها را می‌توان در زیر اصل اقتصادی مزیت نسبی گنجاند. ولی اگر این ملاحظات اصل مزیت نسبی را زیر سوال ببرد، نه به تولید داخلی کافی خواهید رسید و نه به اهداف دیگر. وقتی حواشی بر اصل غلبه کنند نه اصل باقی می‌ماند و نه حواشی.

 

به علاوه، امروزه تولید محصولات کشاورزی در بسیاری از کشورهای پیشرفته فاصله زیادی با کشاورزی سنتی دارد. تکنولوژی‌های مدرن در بخش کشاورزی همپای دیگر بخش‌ها وارد شده است و این بخش را به بخشی دانش‌بنیان تبدیل کرده است. این امر بهره‌وری تولید را به طرزی بی‌سابقه افزایش داده است. تولید محصولات کشاورزی در این کشورها با محاسبه اقتصادی هزینه و فایده در بازار جهانی صورت می‌گیرد. ثبات سیاسی و اقتصادی و در نتیجه تولید و تجارت در این کشورها در حدی است که احتمال بروز وقفه در جریان غذا را تا حد قابل اغماضی کاهش می‌دهد. به عبارت دیگر، مساله بحران در جریان مواد غذایی به‌طور غیرمستقیم با تضمین تجارت حل شده است. به علاوه، اقتصاد این کشورها به اندازه‌ای منعطف است که در صورت پیش‌بینی وقفه در جریان غذا، این اقتصاد می‌تواند با تغییر قیمت‌های نسبی و در نتیجه با تخصیص منابع بیشتر توسط نیروهای بازار، مساله را حل کند.

 

گاهی ذکر می‌شود که کشورهای پیشرفته یارانه‌های گسترده‌ای به بخش کشاورزی می‌دهند، و برخی این یارانه‌ها را شاهدی بر اهمیت امنیت تولید غذا در داخل برای این کشورها قلمداد می‌کنند، ولی این امر بیشتر از اینکه به مساله تضمین جریان غذا مربوط باشد، به بده‌بستان سیاسی بین تولیدکنندگان محصولات کشاورزی و سیاستمداران مربوط است. در نتیجه این یارانه‌ها ربطی به خودکفایی مواد غذایی ندارد.

 

‌ آیا خودکفایی به خودی خود مقابل اقتصاد قرار می‌گیرد؟

 

نه الزاماً، اما با تعبیری که برخی از خودکفایی دارند بله. شما می‌توانید با هدف خودکفایی در تولید کالاهایی که توجیه اقتصادی ندارند اصرار بورزید و با این کار خودکفایی را در مقابل اقتصاد قرار دهید. از سوی دیگر می‌توانید با توجه به اصول اقتصادی کالایی را تولید کنید که علاوه بر مصرف داخل، صادرات را هم پاسخ دهد. این در مقابل اقتصاد و بهره‌وری منابع تولید قرار نمی‌گیرد بلکه عین آن است. اینکه روسیه یا آمریکا یا کانادا می‌توانند گندم مورد نیاز خود را تولید کنند و فراتر از آن میلیون‌ها تن هم صادر کنند فقط با اصول اقتصادی قابل توضیح است. شاید اصرار این کشورها در خودکفایی در تولید کالایی مثل قهوه یا چای در مقابل اصول اقتصادی قرار بگیرد، ولی تولید گندم آنها در این مقوله نمی‌گنجد. و در نظر داشته باشیم که هدف این کشورها خودکفایی نبوده است، بلکه استفاده بهینه از منابع در تولید کالایی که مزیت نسبی دارند بوده است. این نکته است که در تعارض با اقتصاد قرار نمی‌گیرد.

 

مثال انرژی در این مورد شاید روشنگرتر باشد. ایران بزرگ‌ترین (یا بعد از روسیه، بزرگ‌ترین) ذخایر گاز طبیعی دنیا را دارد. از نظر تولید و مصرف سرانه گاز هم در بالای فهرست کشورهای دنیاست. به عبارت دیگر از نظر تولید گاز خودکفاست. کشورهایی که در حد ایران ذخایر و تولید دارند، روسیه در صدر آنها و قطر و ترکمنستان در کنار آن، همگی صادرکننده‌های مهم گاز طبیعی‌اند. ولی ایران نه‌تنها صادرکننده مهم گاز محسوب نمی‌شود بلکه هر وقت هوا در زمستان خیلی سرد می‌شود گاز صنایع به نفع شهرها و گاز شهرهای کوچک به نفع شهرهای بزرگ قطع می‌شود. بی‌توجهی به اصول اقتصادی تولید و مصرف کالا، بزرگ‌ترین مالک ذخایر گازی دنیا را به صورت کشوری با عرضه نااطمینان گاز درآورده است، در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته بدون ذخایر انرژی اولیه این نوع نااطمینانی پدیده‌ای ناشناخته است.

 

اصول اقتصادی بر مبنای رفتار آدمیان بنا شده است و توضیح پاسخ آدمیان به سیگنال‌هاست. اگر اهدافمان در تقابل با این رفتارها قرار بگیرد شکستمان در رسیدن به اهداف قطعی است.

 

‌ فعالان محیط زیست این هدف را در وضعیت خشکسالی ایران بسیار پرمخاطره می‌دانند. نظر شما در حوزه اقتصادی چیست؟

 

من ترجیح می‌دهم در این عرصه کمی محتاط باشم چرا که این فضا آنقدر احساسی شده است که برای فردی که خبره این حوزه نیست تشخیص سره از ناسره دشوار است. ما می‌دانیم که فعالیت‌های تولید اثر محیط زیستی دارند، به این معنی که عناصری از طبیعت را می‌گیرند و موادی را به طبیعت می‌افزایند. این امر تغییراتی گسترده در طبیعت ایجاد کرده است. اینکه این تغییرات تا چه حد مضر است و تا چه حد غیرقابل بازگشت است و هزینه اصلاح آن چقدر است و ده‌ها سوال این‌چنینی، مواردی است که من نمی‌توانم به آنها پاسخ بگویم، و مهم‌تر از آن، حتی نمی‌توانم پاسخی مستدل برای آن بیابم. به همین دلیل قادر نیستم نظر صریحی در مورد «پرمخاطره بودن» تولید کشاورزی در ایران بدهم.

 

اصل اقتصادی که ناظر به این مساله است اصل «هزینه‌های جانبی» است. در فرآیند تولید، اگر تولیدکننده تمامی هزینه‌های آن را خود تقبل کند، تولیدش در حد بهینه خواهد بود. ولی اگر بخشی از آن را نپردازد، مثل آلودگی، کاهش ذخایر آب برای سایرین یا برای آینده، کاهش کیفیت منابع، و امثال اینها، که هزینه‌هایی را به جامعه تحمیل می‌کند، در این صورت بیش از مقدار بهینه تولید خواهد کرد.

 

راه‌حل‌های متعددی برای روبه‌رو شدن با مساله هزینه‌های جانبی وجود دارد، از ممنوعیت فعالیت (عدم اجازه کاشت برخی محصولات در موارد خاص در مکان‌های خاص) تا محدودیت مقداری در برخی از تولیدات (مانند محدودیت در مقدار کود و سم مورد استفاده در تولید محصولات کشاورزی و دامداری) تا تغییر قیمت نهاده‌ها (آب و زمین) را شامل می‌شود.

 

آنچه مهم است این است که وقتی هزینه تولید کالا یا محصولی به‌طور مستقیم پرداخت نمی‌شود، و در قالب مثلاً محیط زیستی به کل جامعه تحمیل می‌شود، باید راهی به‌کار گرفته شود که این هزینه در محاسبات وارد شود.

 

در مورد مساله خشکسالی در ایران، هم اصل مساله همین است. آن‌طور که گفته می‌شود کشاورزان کالاهایی را با استفاده از منابع آبی تولید می‌کنند که قابل جایگزینی نیستند. کاهش مصرف آب تنها با تغییر مقدار تولید یا تغییر تکنولوژی ممکن است و این هر دو هزینه دارد. به زبان دیگر، در حال حاضر قیمت آب مصرفی برای تولید هر واحد کالا به اندازه‌ای نیست که کاهش مصرف را باعث شود. این قیمت به نوعی باید منعکس‌کننده کمیابی آب باشد و در حال حاضر نیست. اصلاح این قیمت به نظر ضروری است. این امر البته مخالفت‌های زیادی را برخواهد انگیخت. بخشی از این مخالفت‌ها که مثلاً چرا کشاورز باید هزینه آب را بپردازد، درست است. اگر خشکسالی امری است که کل جامعه را متاثر می‌کند، همگان باید برای پیشگیری از آن هزینه بپردازند. فعالان محیط زیست اگر به هزینه‌های کاهش استفاده از منابع و به‌خصوص به نحوه توزیع این هزینه‌ها در جامعه توجه نکنند، توصیه‌هایشان قابل اجرا نخواهد بود. در ایران، نمی‌توان صحبت از کاهش تولید محصولات کشاورزی به دلیل خشکسالی کرد و همزمان از دولت انتظار کنترل قیمت این محصولات برای مصرف‌کنندگان داشت. این دو با هم سازگار نیستند. اگر همگان به این نتیجه برسیم که این نوع تولید و مصرف قابل ادامه نیست، شاید همگان باید قیمت‌های بیشتری برای غذا بپردازیم و از مصرف خود هم در غذا و هم در سایر کالاها بکاهیم. هر چند تجربه سایر کشورها به ما می‌گوید که راه‌حل‌های بهتری هم وجود دارد.

 

‌ ایران در چه بخش‌هایی می‌تواند به خودکفایی غذایی برسد و برایش سودمند است؟

 

در این مورد نباید نظر قاطع داد. هم به این دلیل که صحبت از خودکفایی به مفهومی که در ایران مطرح است، خیلی توجیه اقتصادی ندارد، و هم به این دلیل که هیچ کسی نمی‌تواند به درستی تشخیص دهد که چه مقدار از چه کالایی خودکفایی را تامین می‌کند. کشوری در ابعاد ایران و با تنوع جغرافیایی ایران توانایی افزایش تولید بسیاری از محصولات کشاورزی و دامداری را بدون رفتن به دنبال خودکفایی دارد. سودمندتر از این مفهوم، استفاده از مفهوم اقتصادی مزیت نسبی است که تعیین می‌کند چه کالایی در چه اندازه‌هایی تولید شود و چه مقدار از چه کالایی وارد شود. این مفهوم، برخلاف مفهوم خودکفایی در اقلام خاص، این قابلیت و انعطاف را دارد که در صورت تغییر شرایط اقتصادی و جغرافیایی تغییر کند و خود را با شرایط جدید منطبق کند.

 

‌ آیا خودکفایی با مضامین مرتبط با توسعه پایدار همسو است؟

 

توسعه پایدار با این مفهوم از خودکفایی که در ایران از آن بسیار می‌شنویم سازگار نیست چرا که توسعه پایدار بر مبنای استفاده بهینه از منابع و بر مبنای اصل اقتصادی مزیت نسبی در تولید کالاها و خدمات است. مفهوم پایداری در این بحث به این اشاره دارد که منابع لازم برای توسعه در بلندمدت دچار بحران نشوند و در نتیجه بتوان از آنها در درازمدت برای تولید استفاده کرد. در بحث توسعه پایدار مساله استفاده بهینه از منابع مطرح است که در آن قیمت واقعی منابع مورد استفاده در تولید و نیز انعطاف در شرایط متغیر اقتصادی مستتر است. این دو مفهوم در خودکفایی مواد غذایی وجود ندارد. مجدداً تکرا می‌کنم که ردّ مفهوم خودکفایی به معنای تسلیم شدن به تکانه‌ها در عرضه مواد غذایی نیست بلکه به این معناست که این مفهوم در دنیای امروز از رسیدن به اهدافی که برایش برشمرده می‌شود ناتوان است. عرضه مستمر مواد غذایی بدون نیاز به مفهوم خودکفایی قابل دستیابی است.

 

‌ در صورت اصرار دولتمردان بر خودکفایی غذایی چشم‌انداز پیش رو چه خواهد بود؟

 

اصرار بر این مفهوم به معنای تنگ و باریک آن در صورت عدم تصحیح قیمت منابع می‌تواند به فرسایش منابع منجر شود. نکته مهم این است که اصرار بر این مفهوم به این شکل الزاماً به اهداف مورد نظر نمی‌رسد. اصرار بر تولید کالاهای خاص در ابعادی که تمامی مصرف ایران را پوشش دهد و همزمان عدم تعدیل قیمت نهاده‌هایی که در تولید استفاده می‌شود و تاکید بر ارزان نگه داشتن محصولات برای مصرف‌کننده، نوعی صلبیت ایجاد می‌کند که تولید را به شدت به تکانه‌های طبیعی و اقتصادی حساس می‌کند. این اتفاقی است که در این روزها مشاهده می‌کنیم که به دلیل خشکسالی تولید بسیاری از محصولات کشاورزی دچار نوسان شده است.

 

‌ در نهایت از نظر شما، گزینه جایگزین برای خودکفایی غذایی چیست؟

 

تضمین جریان مستمر مواد غذایی برای کشوری در ابعاد ایران الزاماً باید با انعطاف همراه باشد. در دنیای امروز امنیت از صلبیت به دست نمی‌آید، از انعطاف حاصل می‌شود. پیشرفت‌های اقتصادی و تکنولوژیک این امکان را فراهم کرده است که تکانه‌های طبیعی و اقتصادی با اثرات بسیار کمی بر زندگی مردم رفع و رجوع شوند. تامین جریان مستمر مواد غذایی بدون نیاز به اصرار بر تولید داخلی یک یا چند قلم خاص و با تنوع بخشیدن به منابع بهتر حاصل می‌شود. تولید با در نظر گرفتن هزینه‌های جانبی و همزمان تجارت با دیگر اقتصادها تنها راهی است که اهداف ما را با هزینه‌های قابل قبول تامین می‌کند.

تجارت فردا

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: