در سال ۱۹۷۶ چین در یک سرگیجه ایدئولوژیک اقتصادی بود، سرگیجه ای که بعد از چند دهه برنامههای سوسیالیستی خروجی درخوری برای کشور نداشت.
قحطی ها ممتد و عدم رشد اقتصادی همه و همه محصول آن دوران بودند و شرایط به گونه ای بود که بسیاری نیاز به تغییر را کاملا احساس می کردند.
بعد از مائو شرایط برای تغییرات مهیا بود اما دو گروه عمده نظراتی گاها بسیار متضاد داشتند، گروه اول نیاز به تغییر را همانا چرخش کامل به اقتصاد بازار می دانستند و گروه دوم هنوز بر این باور بودند که سوسیالیسم هنوز پتانسیل هایش آغاز نگردیده و این بار باید کار به دست کاردان بی افتد.
موازنه قدرت در پکن به گونه ای بود که نمی شد فقط یک ایده به سمت اهداف خود حرکت کند اما حرکت شروع شد. در پاویون سوم حزب کمونیست چین از بسیاری از آرمانهای اقتصادی قبلی که نتیجه نداده بود بازگشته شد و مسیری هرچند ملایم برای قوت گرفتن بخش خصوصی آغاز شد.
نتیجه در سالهای اول درخشان بود و از آن سال تا سال ۱۹۸۹ و رویداد میدان تیان آنمن همه چیز خوب حرکت میکرد.
تظاهرات و اعتراضات میدان تیان آنمن سوالات زیادی را برای حزب کمونیست ایجاد کرد و این رویکرد را می خواست تقویت کند که اقتصاد در حال حرکت به سوی بازار آزاد ممکن است آخرش بشود اتحاد جماهیر شوری و از بین رفتن قدرت و کشور.
اما دنگ شیائوپنگ و همفکران خردمندشان با تمام قوا سعی کردند این امر را به بسیاری در چین بفهمانند که در نبود اقتصاد بازار و رشد شرکتهای خصوص و کسب و کارهای خرد خصوصی اتفاقا ممکن بود وضعیت حزب بسیار بدتر باشد.
مورد فوق بدین منظور مورد اشاره قرار گرفت تا بدانیم که موازنه رویکرد ها و استمرار آنها می تواند نتیجه بخش باشد و نباید خسته شد. در ایران امروز که سالها تجربه اقتصاد غیر رقابتی و دولتی را با خود یدک می کشد و رتبه دخالت دولت در اقتصاد از بدترین هاست، شاید برخی بخواهند این مشکلات را با همان روش های قدیمی حل کنند که نشدنی است.
راه رهایی اقتصاد ایران از لکنت رشد اقتصادی، تورم افسار گسیخته و سقوط آزاد درآمد سرانه یک چیز بیشتر نیست: عدم در اولویت بودن رفاه و رشد اقتصادی ایرانیان
چینیان در ۱۹۷۶ سریعان و به طور قاطع متوجه شدند که زمان تعویض قطار به سمت بازار و مکانیزمش فرا رسیده است و کردند آنچه باید می کردند و تا لبه بازگشت از مسیر هم رفتند اما در سال ۱۹۹۲ این مسیر با راهپیمایی معروف دنگ شیاپنگ به سرزمین های جنوبی و به رخ کشیدن رشد اقتصادی آنها به کلیت جامعه و تزریق خونی نو به سیاستمداران پکن بود.
آنها از آن سال تا امروز رشد اقتصادی مستمر را داشتهاند و صدها میلیون چینی از زیر خط فقر به بیرون آمدهاند و امروز چین اقتصاد دوم جهان و در دهه بعد اقتصاد اول خواهد بود.
چینیها، مالزیاییها، اندونزیاییها، سنگاپوریها و … خواستند و تغییر مسیر دادند و رسیدند به آنچه لیاقتش را داشتند.
آیا ما آماده چرخش اقتصاد به سمت بازار آزاد و مکانیزم بازار هستیم؟
آیا رئیس جمهوری آینده چنین عزمی دارد؟
این سوال، جوابش آینده ایران است!
ابتکار