سه شنبه, 28 بهمن 1399 11:47

عباس عبدی: آموزش بي‌ثمر و منفي

نوشته شده توسط

چند روز پيش با يكي از جوانان خانواده درباره وضع تحصيلي و نمرات او گفت‌وگو مي‌كردم. او كه دانشجوي مقطع كارشناسي دانشگاه مادر كشور است، توضيحاتي درباره واحدهاي اين ترم خود مي‌داد. يكي از دروس او «انقلاب اسلامي ايران» بود كه مقارن با سالگرد انقلاب در اين باره گفت‌وگو كرديم. پرسيدم كه منبع آن چيست؟ كتابي را با عنوان انقلاب اسلامي، ماهيت، زمينه‌ها و پيامدهاي آن نشانم داد. تورقي كردم. پرسيدم كه چه نمره‌اي گرفتي، با خنده گفت ۱۹. چون نگاهش را به تحليل سياسي كشور مي‌دانستم، پرسيدم چطوري ۱۹ شدي؟ مگر تو با اين تحليل‌ها موافقي؟ گفت خير، سر كلاس هم مكرر سوال و نقد مي‌كردم ولي در برگه امتحاني مطابق گزاره‌هاي رسمي آن را نوشتم، در غير اين صورت نمره نمي‌آوردم! گفت هنگامي كه سر كلاس مجازي نيز نظرات استاد را نقد مي‌كردم، بسياري از دانشجويان پيام مي‌گذاشتند كه با نظرات تو موافقيم ولي خب! زمان امتحان بايد مطابق آنچه كه پرسش شده و جواب رسمي در كتاب داده شده، پاسخ دهم! اين نظام آموزشي از چند جهت زيان‌بار است. سعي مي‌كنم در حد يك يادداشت توضيح دهم.  اول از همه كتاب مزبور فاقد بي‌طرفي علمي است و حتي اشكالات قابل توجهي نيز داشت اين به معناي نادرستي همه مطالبش نبود ولي چون در يك چارچوب سوگيرانه نوشته و تدريس مي‌شود، دانشجو نيز لزوما قادر به تمييز همه موارد سره از ناسره نيست در نتيجه در برابر كليت مطالب آن موضع مي‌گيرد. اين مهم‌ترين ايراد اين شيوه آموزشي است. كسي كه از آن درس ۱۹ گرفته، دانشجويي است كه با اغلب گزاره‌هاي آن مخالف است و گزاره مقابل آنها را قبول دارد. نمره پايان ترم اين دروس شايد معياري براي اطلاع از آنها باشد ولي معياري براي موافقت با آنها نيست. در حالي كه قصد نظام آموزشي جلب موافقت با گزاره‌هاي اين دروس است و نه يادگيري آنها. اتفاقا موافقت با گزاره‌هاي مخالف آنها رواج بيشتري پيدا مي‌كند.نكته دوم، نظام آموزشي مبتني بر محفوظات، نظامي شكست خورده است. در واقع يك نظام آموزشي موفق، نظامي است كه اگر دانشجو با گزاره‌هاي استاد مخالف بود و به آنها نقد دارد، نمره آن دانشجو را بدهد بلكه او را بيشتر ارج نهد، چون مهم‌ترين ركن آموزش، افزايش قدرت درك نقد است و نه موافقت يا مخالفت با فلان گزاره. اگر نتوان اين هدف را در نظام آموزشي محقق كرد، مي‌توان همه پرسش‌هاي امتحاني را مطابق متن كتاب پاسخ داد و نمره قبولي گرفت بدون آنكه به آنها معتقد بود. اين رفتار دانشجو را به آموزش بدبين و منزجر مي‌كند.اين نظام آموزشي مبتني بر تلقين مثل تلقين مرده هنگام خاك‌سپاري اوست. در اين نظام آموزشي، ظاهرسازي و امور شكلي بسيار مهم‌تر از مفهوم آموزش است. در واقع اصل آموزش هيچ اهمتي ندارد. به همين علت است كه دانشجويان با درس ارتباط و علاقه پيدا نمي‌كنند و گذراندن آن درس را با آن شيوه، نوعي توهين به خود و مقام دانشجويي مي‌دانند. شخصا ترديد ندارم كه اگر كلاس درباره انقلاب اسلامي باشد و همه آزاد باشند كه هر حرفي مي‌خواهند بزنند و استاد را نقد كنند و كسي هم مجبور به تاييد گزاره‌هاي رسمي نباشد و معيار قبولي و مردودي در امتحان، قدرت اطلاعات و تحليل دانشجو باشد در اين صورت يكي از شلوغ‌ترين كلاس‌هاي دانشگاه، درس انقلاب اسلامي حتي ميان دانشجويان مهندسي و پزشكي و علوم خواهد بود. ولي اگر قرار باشد، آموزش تلقيني باشد همانطور كه ميت را در گور تلقين مي‌كنند جز انزجار نتيجه ديگري در برنخواهد داشت، حتي اگر همه ۲۰ بگيرند. نتيجه اوليه اين نوع آموزش، رواج و نهادينه كردن رفتار و اخلاق دورويي و قطع ارتباط ميان دانش و عقيده و حقيقت با نمره آموزشي است. نتيجه دوم به فراموشي سپرده شدن همه اين محفوظات در اولين فرصت است. همان طور كه دانش‌آموزان نيز پس از فارغ‌التحصيلي هيچ‌كدام از آموزه‌هاي اين‌چنيني را به ياد ندارند حتي اگر نمره درس مربوط را ۲۰ شده باشند.  پرسش اين است كه مسوولان آموزشي كشور همه اينها را مي‌دانند، چرا به اين سياست ادامه مي‌دهند؟ فقط به اين علت كه اين رفتارها ساختاري و نهادينه شده و كسي جرأت به چالش كشيدن آنها را ندارد و اين رفتار بيش از هر چيز در تعارض با علم است! متاسفانه مسوولان به غلط گمان مي‌كنند كه بي‌اعتقادي جوانان به ارزش‌هاي رسمي ناشي از تبليغات ديگران است كه ريشه آن در اين نوع از سياست‌هاي آموزشي رسمي است.

اعتماد

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید:

1 نظر

  • پیوند نظر جليل قرباني چهارشنبه, 29 بهمن 1399 11:12 ارسال شده توسط جليل قرباني

    * در سال 1362 با اولين كنكور بعد از انقلاب فرهنگي وارد دانشگاه بابلسر شديم، در ترم تابستان 63 چند تا از دانشجويان مازندراني دانشگاه شهيد بهشتي مهمان دانشگاه بابلسر شدند.
    يكي مي گفت من تعجب مي كنم از برخي دانشجويان تهراني كه نماز و روزه را قبول ندارند، انقلاب و جمعهوري اسلامي را هم نمي خواهند و ...
    اما درس معارف اسلامي را 20 مي شوند!!!
    چون در رشته اقتصاد بوديم به آنها گفتيم كه گرفتن نمره به منزله درآمد در يك كسب و كار است؛ در كسب و كار، نوع كالا و مشتري مهم نيست؛ مهم كسب درآمد است.