سه شنبه, 16 دی 1399 14:43

خاطرات فرشاد مؤمنی از موضع شهید بهشتی پیرامون نظر آیت الله مصباح درباره دکتر شریعتی

نوشته شده توسط

 سال 54 جناب آقای مصباح یزدی به مدرسه‌ی حقانی تشریف بردند و سخنرانی کردند. در آن سخنرانی از دیدگاه خودشان ثابت کردند که مرحوم دکتر شریعتی ضروریات دین را منکر شده است. بنابراین گفتند باید او برخوردی متناسب با منکر ضروریات دین شود.

 

فرشاد مؤمنی که در مؤسسه دین و اقتصاد و در سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی سخن می گفت به بیان برخی از خاطرات خویش از آن استاد شهید پرداخت و گفت: من مسئول واحد دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی بودم و مستقیماً تحت نظر شهید بهشتی کار می‌کردم که مسئول تشکیلات بودند، گفت:  اوایل انقلاب روزانه چندین پیشنهاد برای کار در جاهای مختلف به من می‌شد و من قادر نبودم به آن‌ها نه بگویم، تنها چیزی که به نظرم رسید اینکه هر کسی اصرار بیش از حد می‌کرد، می‌گفتم من از نظر اخلاقی قول همکاری به آقای بهشتی دادم و کاره‌ای نیستم. اگر فکر می‌کنید موضوع حیاتی و مهم هست از آقای بهشتی اجازه بگیرد، اگر ایشان قبول کردند من با کمال میل می‌آیم.  پنج مورد که پشت سر هم چنین اتفاقی افتاد آقای بهشتی از طریق دوست بسیار عزیز برای من پیغام فرستادند و گفتند این‌ افراد را دنبال من نفرست. تو باید در همین جا کار کنی و من هیچ جا را مهمتر از اینجا برای ما شما نمی‌دانم. بعد از اینکه دولت موقت استعفاء داد امام خمینی (ره) به آقای بهشتی گفتند به دلیل اینکه به زودی نهادهای نظم جدید مستقر می‌شود و ما انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را انجام می‌دهیم برای این سه ماهه مناسب نیست که من یک نفر دیگری را به عنوان نخست وزیر منصوب کنم. به شورای انقلاب گفتند در این سه ماهه شما مسئولیت اداره‌ی امور اجرایی کشور را به عهده بگیرید. نتیجه این شد آقای بهشتی که تا این درجه برای حزب جمهوری اسلامی اهمیت قائل بودند در طی سه ماه حتی یکبار نتوانستند به حزب تشریف بیاورند.

 

دکتر فرشاد مؤمنی گفت: به دلیل اینکه شدت‌ کارهایی که با ایشان داشتم زیاد شده بود از ایشان وقتی گرفتم و به محل استقرار شورای انقلاب و مجلس خبرگان رفتم تا کارها را با ایشان در میان بگذارم، زمانی که سلام و علیک کردیم و نشستیم با حالت خوشی به من خوش آمد گفتند. من خیلی عبوس گفتم عده‌ای برای ما پیغام می‌فرستند که حزب خیلی مهم هست ولی انگار فقط برای من مهم است. ایشان هم البته چنین اجازه‌ای می‌دادند که این قدر راحت صحبت کنیم. بعد ایشان خندیدند و جزئیاتی را از فشار کاری غیر قابل تحملی که وارد شده توضیح دادند در عین حال که حق را به من دادند و گفتند کاملاً حق با تو هست ولی توضیح دادند که ماجرا این گونه است و من به اضطرار بودم. بعد از اینکه این را گفتند من گریه کردم و گفتم من صریح به شما می‌گویم در روز قیامت مسئولیت کاستی‌ها و کوتاهی‌هایی که به خاطر نبودن شما در کار من ایجاد شده را نمی‌پذیرم. من مسئولیت را از این بابت پذیرفتم که شما پشتیبانی و راهنمایی کنید. به ایشان گفتم در غیاب شما با همه توان هم نمی‌توان با گروه‌های رقیب رقابت بایسته کرد. منظورم از گروه‌های رقیب کسانی بود که اصل جمهوری اسلامی و امام خمینی را قبول نداشتند و در مدارس خیلی فعال بودند. ایشان به من گفتند بجای اینکه گریه کنی برو دعا کن که خداوند به من کمی فرصت دهد. اگر من فرصت داشته باشم به تو تعهد می‌دهم که حتی رجوی را هم اصلاح کنم. قصد دارم مشی و منش ایشان را تصور کنید. با اوصافی که از دوستان در زندان از خلق و خوی آقای رجوی شنیده بودیم با حالت استهزاء به ایشان نگاه کردم و گفتم رجوی را اصلاح می‌کنید! از نظر من غیر ممکن بود. ایشان به من فرمودند چیزی که من به تو گفتم رجزخوانی نبود، متکی به شواهد تجربه شده است. سپس سوگندی یاد کردند و گفتند من توده‌ای‌هایی را نماز شب خوان کردم که آقای رجوی به گرد آن‌ها هم نمی‌رسد. بنابراین با اطمینان به تو می‌گویم آقای رجوی هم قابل اصلاح هست و اگر من فرصت داشته باشم چنین کاری انجام می‌دهم. از این بابت من می‌گویم که خداوند بزرگترین عنایتی که به این مرد کرده بود، قدرت اقناعی بی‌نظیر ایشان بود. در تمام زندگی چنین سطحی از قدرت اقناعی را ندیدم.

مسوول واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی گفت: قضیه نکاتی که در ارتباط با ماجرای مدرسه‌ی حقانی شنیده اید؛ این بود که سال 54 جناب آقای مصباح یزدی به مدرسه‌ی حقانی تشریف بردند و سخنرانی کردند. در آن سخنرانی از دیدگاه خودشان ثابت کردند که مرحوم دکتر شریعتی ضروریات دین را منکر شده است. بنابراین گفتند باید او برخوردی متناسب با منکر ضروریات دین شود. هفته‌ی بعد شهید بهشتی به آنجا تشریف بردند و زمانی که وارد می‌شوند چند نفر از طلبه‌ها خدمت ایشان می‌رسند و با حالت اضطراب و اضطراری می‌گویند آقای مصباح چنین چیزی درباره‌ی دکتر شریعتی گفت و باید حذف فیزیکی شود. به آقای بهشتی گفتند نظر شما چیست؟ آقای بهشتی فرمودند مسئله‌ای در این سطح یک مسئله‌ی دم دستی و سرپایی نیست که بگویید آقای مصباح چنین گفته و شما چه می‌گویید. ایشان می‌فرمایند: برای اینکه به پرسش شما پاسخ دهم حداقل سه ماه زمان لازم دارم. آن‌ها داد و بی‌داد می‌کنند و می‌گویند اسلام در خطر هست و اگر حرف آقای مصباح بپیچد ممکن است چنین و چنان شود. آقای بهشتی روی صحبت خود پافشاری می‌کنند و می‌گویند این مسئله‌ای جدّی هست و من برای اینکه یک مسئله‌ی جدّی را پاسخ جدّی دهم باید به طور جدّی بررسی کنم. از زاویه‌ی یک مسلمان این شیوه‌ی برخورد اندیشه‌ای با مسائل است. ایشان می‌فرمایند: من نمی‌توانم به نقل قول شما اکتفا کنم. من باید با دقت نوار سخنرانی آقای مصباح یزدی را گوش دهم. سپس باید فیش‌هایی که آقای مصباح از آثار دکتر شریعتی درآوردند و به مبنای آن‌ها گفتند که ایشان منکر ضروریات دین بوده را ببینم. بعد از اینکه آن‌ها را دیدم باید خودم به آثار دکتر شریعتی مراجعه کنم و بحث‌های پیش و پس عبارت‌های گزینش شده را ببینم تا بفهمم استنباطی که آقای مصباح می‌خواستند به صورت گزینشی ایجاد کنند مبنا دارد یا ندارد. مسئله‌ی اساسی‌تر اینکه بعد از انجام همه‌ی این کارها نوبت اجتهاد خودم می‌رسد که من درباره‌ی این قضیه چه می‌گویم. هر چه آن‌ها اصرار می‌کنند شما نظر بده، ایشان با این مبانی و استدلال‌ها می‌فرمایند امکان ندارد اکنون صحبتی کنم. قرار سه ماه بعد را با آن‌ها می‌گذارند. بعد از سه ماه آن جلسه برگزار شد و اکنون نوار جلسه‌ی برگزار شده به صورت یک کتاب تحت عنوان دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن منتشر شده است. در آن جلسه آقای بهشتی طرز مواجهه‌ی آقای مصباح یزدی با اندیشه‌های دکتر شریعتی را با تعبیر ضد اسلامی توصیف می‌کنند و می‌گویند اگر قرار باشد فکر هر کسی را نپسندیم فرمان قتل آن را دهیم ربطی به اسلام ندارد. چیزی که کاملاً اتفاقی پدیدار شده و ارزش کتاب را بیشتر می‌کند این است که در کتاب چهار سخنرانی ای که بعد از انقلاب شهید بهشتی درباره‌ی دکتر شریعتی داشته اند را هم آورده‌اند. ایشان نمی‌دانستند شهید می‌شوند و همه را یکجا یک کتاب می‌کنند. در سخنرانی‌ها بعد از انقلاب می‌گویند بعد از جلسه‌ی گفتگو با طلاب، آن آقایی که سخنانشان مورد ارزیابی گرفته بود بجای اینکه پاسخی به مطالب من ارائه کنند با من قهر و رابطه‌شان را قطع کردند.

 

دکتر فرشاد مؤمنی گفت: موارد دیگری که آن کتاب را یک سند بی‌بدیل می‌کند بررسی دو طرز نگاهی است که به نام دین قبل از انقلاب در کشور وجود داشت. قبل از اینکه مناسبات قدرت موضوعیت پیدا کند این یک سند بسیار استثنائی و منحصر به فرد است. شما کاملاً می‌توانید از طریق خواندن آن کتاب متوجه شوید که با کدامیک از دو بنیان اندیشه‌ای به نام دین می‌توان جامعه اداره کرد و تمدن ایجاد کرد و با دنیا تعامل داشت. از این منظر این کتاب سند عجیبی هست. زمانی که این کتاب منتشر شد دوستانی که از ارادت من به آقای بهشتی مطلع بودند پیغام دادند این کتاب را بخوانید. من گفتم نیازی به خواندن این کتاب نیست؛ به دلیل اینکه من سه جلسه در منزل ایشان قبل از انقلاب و هم سه جلسه بعد از انقلاب بودم که آقای بهشتی نظر خود را درباره‌ی دکتر شریعتی گفتند. بعد از اینکه مسئله‌ای پیش آمد و به کتاب مراجعه کردم و کامل خواندم متوجه شدم این کتاب بیش از آن که ما را درباره‌ی دیدگاه‌های شهید بهشتی در مورد دکتر شریعتی راهنمایی کند ادب مسلمان بودن و با قاعده‌ی مسلمانی فکر کردن و عمل اجتماعی کردن یاد می‌دهد. از این نظر برای من آموزندگی داشت.

 

وی گفت: امروز مقدر شد ذکر خیری از دکتر شریعتی شود که من خودم را مدیون ایشان می‌دانم. آدم می‌تواند هم نقد داشته باشد و هم مدیون باشد و خیلی چیزها یاد گرفته باشد، این‌ها اصلاً با هم منافاتی ندارند. سال 63 حسن منتظر قائم به همراه چند نفر دیگر یک مجله‌ی اندیشه‌ای تحت عنوان کیهان فرهنگی راه انداختند. در کیهان فرهنگی با تنی چند از برجسته‌ترین متفکران اسلامی که به درستی تشخیص دادند این‌ها روزها یا ماه‌ها سال‌های آخر عمر خود را می‌گذرانند مصاحبه‌های خیلی مفصّل کرد که همه آموزنده و فوق العاده هستند. از جمله با مرحوم محمد تقی شریعتی،  پدر استاد فقید دکتر علی شریعتی. در آنجا مرحوم استاد شریعتی این مسئله را به عنوان یک خاطره مطرح می‌کنند و می‌فرمایند دکتر شریعتی در وصیت نامه‌ی خود سه نفر را به عنوان وصی علمی خود تعیین کردند و گفتند اگر به هر دلیلی زود از دنیا رفتم به اعتبار حرف‌های زیادی که در مورد آثارم هست، این سه نفر اجازه دارند به هر شکلی که صلاح دانستند در آثارم دست ببرند. این سه نفر مرحوم مهندس بازرگان، شهید مطهری، استاد محمدرضا حکیمی هستند. دکتر شریعتی به این سه نفر اجازه دادند به هر شکلی که صلاح دانستند با همدیگر همفکری کنند و هر تغییری که خواستند در آثار ایشان دهند. بعد از اینکه آقای مطهری به شهادت رسیدند خانواده و دو نفر دیگر جلسه‌ای فوق العاده تشکیل دادند و گفتند در آن شورا بررسی کنیم چه کسی را باید جایگزین آقای مطهری کنیم. در آن جلسه به اتفاق آراء شهید بهشتی را جایگزین می‌دانستند. در اولین جلسه‌ای که با حضور شهید بهشتی برگزار شد برآیند نتایج تمام جلسه‌هایی که تا آن روز داشتیم درباره‌ی نحوه‌ی دست بردن در آثار دکتر شریعتی را مطرح کردیم و این چیزی بود که به اتفاق آراء تصویب شد. استاد محمد تقی شریعتی می‌فرماید: آقای بهشتی به تنهایی در برابر همه‌ی ما ایستادند و گفتند به هیچ وجه شما حق حذف هیچ بخشی از آثار شریعتی را ندارید. در حالی که آن‌ها سازوکاری پیش‌بینی کرده بودند تا بخش‌هایی قابل اعتناء از آثار دکتر شریعتی را حذف کنند. اما آقای شریعتی می‌گوید: شهید بهشتی به تنهایی تمام ما را مجاب کردند که چنین حقی وجود ندارد. تا اینجای بحث می‌تواند به آزاد اندیشی شهید بهشتی نسبت داده شود. اما آن چیزی که ایشان در ادامه بیان کردند این است که مسئله فراتر از یک آزاد اندیشی صرف است. ایشان در مقام استدلال گفتند: ما با دانایی‌هایی که تا امروز وجود دارد فکر می‌کنیم دکتر شریعتی در آن قسمت‌ها اشتباه کردند و ما درست فکر می‌کنیم. ممکن است صد سال دیگر تحولات خارق العاده و غیر قابل پیش‌بینی در امروز دانایی و مناسباتی ایجاد شود که در چارچوب آن مناسبات معلوم شود کاملاً حق با دکتر شریعتی بوده و ما اشتباه می‌کنیم. ملاحظه کنید که چگونه ایشان از مطلق انگاری به صورت روشمند و با مبنا پرهیز می‌دهند. به همین دلیل با پایمردی آقای بهشتی جمع بندی جلسه این شد که هر جا ما فکر می‌کنیم دکتر شریعتی اشتباه کردند، اجازه می‌دهیم اصل آن بماند و در پاورقی یک ستاره احاله می‌دهیم و می‌نویسیم بنا بر این ادله ما فکر می‌کنیم دکتر شریعتی در اشتباه هستند و رویکرد درست چنین چیزی هست. در آخر آقای بهشتی همه را متقاعد کردند که به این شیوه عمل شود. بعدها خدابیامرز خانم پوران شریعت رضوی هم که در آن جلسه حضور داشتند در کتابی که تحت عنوان طرحی از زندگی نوشتند که خود شاهکاری در معرفی دکتر شریعتی است؛ روایت خود را در آن کتاب نقل کردند.

 

دکتر فرشاد مؤمنی گفت: باورم این است که شهید بهشتی قبل از اینکه یک اسلام شناس و فقیه باشند، یک فیلسوف علم بودند. واقعاً به عنوان هدیه‌ی این جلسه به شما توصیه می‌کنم که کتاب ایشان تحت عنوان پیامبری از نگاهی دیگر بخوانید. در این کتاب ایشان طی سه بخش درباره‌ی نسبت میان علم، عقل و وحی صحبت‌هایی می‌کنند که می‌توانم بگویم نظیر آن را به جامعیت و موجزی در آثار هیچ اسلام شناس دیگری ندیده‌ام. زمانی که این کتاب خوانده می‌شود آدم از مسلمان بودن خود احساس غرور و افتخار می‌کند که اندیشه‌ی دینی چقدر حساب و کتاب دارد و عده‌ای آن را به چه روزی انداخته‌اند. به همین دلیل به باور من قبل از اینکه آقای بهشتی اسلام شناس باشند یک فیلسوف علم بودند به تعبیر من هم ویژگی‌های اندیشه‌ای و رفتاری ایشان تابع یک اصل بنیادی زیربنایی در روش‌شناسی علوم انسانی و اجتماعی هست که من اسم آن را وقوف روش‌شناختی به نقص اطلاعات انسان گذاشته‌ام. در تاریخ اسلام خوارج که علی‌ابن ابی طالب را به قتل رساندند، حرفشان چه بود؟ «لاحکم الا لله»  صریح قرآن است؛ پس مشکل چیست؟ مشکل این است که خوارج برداشت از قرآن را عین ما انزل الله به حساب می‌آوردند. بنابراین زمانی که کسی با برداشت آن‌ها مخالفت می‌کرد، عقیده داشتند در برابر حکم خدا ایستاده و باید حذف شود. کسانی که خود مطلق انگار می‌شوند به وقوف روش‌شناختی به نقص اطلاعات انسان نرسیده‌اند. آقای بهشتی به طور کلی جزو معدود عالمان این سرزمین و جزو معدود اسلام شناسانی هستند که عالمانه به این مسئله وقوف داشتند. اینکه شما می‌بینید حتی در علوم غیر دینی کسی که کمی اطلاعاتش زیاد می‌شود و کسی را آدم حساب نمی‌کند و اهل گفتگو نیست،  این به عدم وقوف روش‌شناختی به این نقص اطلاعات برمی‌گردد.

 

وی گفت: آن ها در سایه‌ی پیشرفت‌های خارق‌العاده‌ای که در علوم شناختی پدیدار شده به ما آموزش می‌دهند و می‌گویند ماجرا فقط این نیست. اکنون وقوف روش‌شناختی بسط پیدا کرده است. اکنون به ما می‌گویند ماجرا فقط این نیست که اطلاعات انسان‌ها ناقص هست بلکه همین اطلاعات ناقص توزیع نامتقارن دارد. اگر شما دو نفر را به طور تصادفی انتخاب کنید که یکی از آن‌‌ها جزو اکابر علمای زمانه‌اش باشد و یک نفر بی‌سواد باشد. زمانی که این دو نفر را با هم مواجه می‌کنید هر کدام ده‌ها چیز می‌دانند که دیگری نمی‌داند. حتی آن آدم بی‌سواد هزاران چیز می‌داند که فرد عالم نمی‌داند. در این صورت کسی که وقوف روش‌شناختی داشته باشد اهل گفت و گو، تحمل و احترام به همه‌ی انسان‌ها می‌شود. خصائص آقای بهشتی را به ذهن بیاورید. این ‌گونه می‌شود که این آدم اهل همکاری و کار جمعی می‌شود و دیگران را به حساب می‌آورد. در جلساتی که آقای بهشتی مواضع حزب جمهوری اسلامی را تدریس می‌کردند، پسر بچه‌ای ده ساله‌ای قبل از شروع بحث‌های آقای بهشتی با صوت بسیار دلپذیر قرآن می‌خواندند. زمانی که این بچه قرآن می‌خواند و از پشت تریبون می‌خواست پایین بیاید آقای بهشتی تمام قد جلوی او بلند می‌شد و دست می‌داد و در آغوش می‌گرفت. او همه‌ی انسان‌ها را به حساب می‌آورد. به نظرم این به وقوف روش‌شناختی که ایشان داشت برمی‌گردد که حتی آن بچه صدها چیز می‌داند که آقای بهشتی نمی‌داند. به همین خاطر تا این حد گرامی و محترم می‌دارد و به هیچ وجه به خودش اجازه نمی‌دهد او را کوچک بشمارد.

 

دکتر مؤمنی گفت: در مواجهه با اندیشه‌های شهید بهشتی زمانی هست که ما فلان کتاب را می‌خوانیم تا بدانیم آقای بهشتی درباره‌ی این موضوع چه گفتند یا زمانی هست که روی اسلوب روش‌شناختی ایشان متمرکز می‌شویم که این آدم به چه روشی فکر می‌کرد که خداوند وی را تا این حد مشمول عنایات خود کرده است. از نظر من مورد دومی برای ایران نجات بخش است. اگر روی مورد دوم کار شود امکان اینکه بهشتی‌های دیگری متولد شوند هم هست. اینکه گفته می شود آقای بهشتی قرآن محور هست، یکی از ارکان روش‌شناسی ایشان قرآن محور بودن است. ایشان بدون استثناء تمام روایاتی که با مصرحات قرآن مغایرت دارد را دور ریختنی می‌دانستند. زمانی که شما آثار ایشان را از این منظر نگاه می‌کنید متوجه می شوید به یافته‌هایی دست پیدا کردند که واقعاً تکان دهنده هست و این مدیون قرآن محور است. به دلیل اینکه ایشان فیلسوف علم بودند از موضع فیلسوف علم با قرآن مواجه شدند بعد ملاحظه فرمودند که در آیات متعددی از قرآن به صراحت گفته شده مخاطب پیام قرآن فقط مسلمان‌ها نیستند. از دیدگاه خداوند که قرآن را نازل کرده و آن گونه که در قرآن آمده مخاطب پیام قرآن همه‌ی انسان‌ها هستند. به طور مثال تعابیری با این مضمون که یا ایها الناس إنی رسول الله علیکم جمیعا. تا اینجا که در قرآن این خطاب آمده است را همه‌ی اسلام شناس‌ها گفته‌اند اما این فیلسوف علم گفت دلالت روش‌شناختی این مسئله چیست؟ یکی از دلالت‌هایی که استخراج کردند و آن را جزو ارکان روش‌شناسی خود قرار دادند این است که می‌فرمایند: فهمی از قرآن که مورد نظر و رضایت خداوند هست فهمی است که در آن عقل بر نقل مقدم دانسته شود. دلیل این است که می‌فرمایند در همیشه‌ی تاریخ بین سه چهارم تا چهار پنجم جمعیت دنیا را غیر مسلمان‌ها تشکیل می‌دهند و مطلقاً برای غیر مسلمان‌ها نقل حجیّت ندارد. پس آن فهم از قرآن که مورد نظر و رضایت خداوند هست، یک فهم عقل محور است. ما باید اسلام را آن گونه بفهمیم و عرضه کنیم که هر انسان منصف غیر مسلمانی آن را شنید با عقل بپذیرد.

 

دکتر مؤمنی گفت: آقای بهشتی می‌گویند شیوه‌ی دعوت پیغمبر اسلام (ص) عیناً همین بود. پیغمبر (ص) با مسلمانان طرف نبود، با اعراب جاهلی طرف بود ولی آنچنان عقلانی و عقلایی بحث می‌کرد که پهلوانان درجه یک عرب خودشان را ناگزیر به تکمین دیدند. از این زاویه به تاریخ اسلام نگاه می‌کنید می دانیم اخباری‌گری هایی که همان تقدم نقل بر عقل است، چه عارضه ها و ضایعه هایی ایجاد کرد. من این قبیل اصول مبنایی روش‌شناختی در فهم اسلام از دیدگاه آقای بهشتی را مورد بررسی قرار داده ام و تا به حال توانسته‌ام هفت رکن آن را استخراج کنم. ان‌شاء الله خداوند توفیق دهد تا در زمان مناسبی بتوانیم درباره‌ی این‌ها با همدیگر صحبت و بررسی کنیم این اسلوب چه قابلیت‌هایی برای اندیشه‌ی شهید بهشتی ایجاد کرده است.

 

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در رشته‌ی ما یکی از حیاتی‌ترین مسائلی که قرآن درباره‌اش حکم صریح دارد ربا هست. در قرن بیستم شهید مطهری یکی از عقل‌گراترین اسلام شناس‌های جهان اسلام محسوب می‌شدند. ایشان مجموعه‌ بحث‌هایی که درباره‌ی ربا کردند در کتابی تحت عنوان ربا، بانک، بیمه جمع آوری شده است. اگر مایل هستید می‌توانید به این کتاب مراجعه کنید. در جلسه‌ای که آقای مطهری بحث خود را ارائه می‌داد شهید بهشتی هم حضور داشت. آقای مطهری که در بین اسلام شناس‌ها یک فیلسوف و عقل‌گرا هست می‌گوید من تا اینجا وجه عقلی حرمت بحث ربا را می‌فهمم اما به دلیل اینکه از این بعد را نمی‌فهمم تعبداً می‌پذیرم. در آن جلسه آقای بهشتی می‌گویند نشد. نشد، بدین معناست که خداوند از ما خواسته تا به نحوی بفهمیم و عرضه کنیم که هر انسان منصف غیر مسلمانی شنید بپذیرد. ما نمی‌توانیم بگوییم تا نصفه‌های راه با ما بیا بعداً بقیه‌اش را تعبدی بپذیر.فهم ما باید این گونه باشد. اینکه وحی چقدر فراتر از فهم ما هست در کتاب پیامبری از نگاه دیگر با جزئیات و سازوکار نزدیک شدن به آن را توضیح دادند. اما زمانی که قرآن به صراحت می‌گوید مخاطب پیام قرآن غیر مسلمان‌ها هم هستند ما باید کاملاً عقلانی و عقلایی بفهمیم. در آن جلسه آقای مطهری غافلگیر می‌شوند. آقای بهشتی احترام می‌کنند و دیگر ادامه نمی‌دهند. بعداً خودشان بحثی درباره‌ی ربا می‌گذارند که اکنون تحت عنوان بانکداری ربا و مسائل مالی در اسلام چاپ شده است. این کتاب از این نظر که یک تفسیر کاملاً عقلایی از حرمت ربا ارائه کرده که یک اثر بی‌نظیر است. این اثر بی‌نظیر هست اما بدین معنا نیست که قابل نقد نباشد. بالأخره با آن همه عنایاتی که خداوند به آقای بهشتی داشته محدویت‌های بشری را داشتند و اکنون ما با خیلی از مسائل روبرو هستیم که در آن زمان موضوعیت نداشته است. منظورم این است که آن را مطلق نکنیم و بگوییم قابل نقد نیست ولی قصد دارم بگویم اثری به این جامعیت و قدرت اغنائی برای هر انسان منصف غیر مسلمانی درباره‌ی حرمت ربا در تمدن اسلامی نمی‌توانید پیدا کنید. با احتیاط می‌گویم من تا به حال نتوانسته‌ام پیدا کنم. نکته‌ی بسیار اساسی اینکه چون ایشان این گونه روشمند و با مبنا اسلام و فهم آن مراجعه کردن، جزو معدود اسلام شناسانی هست که در کل آثاری که از ایشان بجا مانده هرگز تغییر نظر مشاهده نمی‌‌کنید. در حالی که در بین بقیه‌ی اسلام شناس‌ها و حتی اسلام شناس‌های خیلی بزرگ تجدید نظرهای خیلی اساسی کردند. به طور مثال کتاب اقتصادنا آقا محمد باقر صدر را ملاحظه بفرمایید در آن کتاب ایشان می‌فرماید به هیچ وجه ریسک پذیری توجیه کننده‌ی پاداش‌گیری پول نیست. اما چند سال بعد که کتاب بانکداری بدون ربا را نوشتند کاملاً از آن نظر عدول کردند. در این کتاب می‌گویند مگر امکان دارد یک نفر که ریسک‌پذیر هست با کسی که ریسک‌پذیر نیست پاداش یکسان داشته باشد. بنابراین چیزی که من به عنوان آخرین عبارت تقدیم حضورتان می‌کنم این است که فکر می‌کنم تمرکز روی اسلوب اندیشه‌ورزی شهید بهشتی این امکان را فراهم می‌کند که ما شاهد تولد بهشتی‌های دیگر هم باشیم و این ماجراها دارد که ان‌شاء الله خداوند توفیق دهد و بتوانیم بعداً درباره‌اش صحبت کنیم.

جماران

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: