اینجا و آنجا، معمولا دوستان و آشنایان و دانشجویان از من میپرسند پیشبینی شما از آیندهی بازارها چیست؟. پاسخ اول من، این است که قطعا پیشگو نیستم. ولی در تلاش برای پیشبینی هستم. تفاوت ایندو در این است که پیشگویی، منطق قابل قبولی ندارد مانند کار فالگیران و رمالان. ولی پیشبینی منطق علمی خود را دارد. شناخت روندهایی که از گذشته شروع شده و به اکنون رسیده؛ شناخت نیروها و عوامل داخلی و خارجی اثرگذار بر این روندها؛ و شناخت مسیر احتمالی این روندها در آینده.
زمانی که در سال ۱۳۹۷ نرخ دلار از ۱۹۰۰۰ تومان به سمت پایین حرکت کرد، پیش بینی من این بود که این نرخ با توجه به نیروهای فعال در صحنه، دوباره افزایش و حتی در کانالهای بالای ۲۰۰۰۰ تومان قرار خواهد گرفت. در مورد بورس نیز اوایل امسال پیشبینی کردم که این روند قابل استمرار نیست؛ دیر یا زود سقوط در راه هست.
و حالا که نرخ دلار به مرز ۳۰۰۰۰ هزار تومان رسیده، چه میتوان گفت؟ بر مبنای دو عامل اساسی تعاملات منطقهای و جهانی در سوئی و عملکرد داخلی در حوزه انباشت سرمایه و شرایط بنیادین اقتصادی در سوی دیگر، در یک نگاه کلی، چهار سناریو قابل شناسایی است:
الف: استمرار تحریمها و حتی احتمال برخورد نظامی با فعال شدن مکانیسم ماشه در سوئی و انباشت بسیار ضعیف در سوی دیگر،
ب: استمرار تحریمها و حتی احتمال برخورد نظامی با فعال شدن مکانیسم ماشه در سوئی و بهتر شدن انباشت سرمایه در سوی دیگر،
ج: بازگشت به برجام از سوئی و بهتر شدن انباشت سرمایه،
د: بازگشت به برجام از سوئی و انباشت ضعیف در سوی دیگر.
دو سناریوی حدی و دو سناریوی بینابینی وجود دارد. سناریوهای الف و ج حدی، و سناریوهای ب و د بینابینی هستند.
عادی سازی روابط بدون تقویت فرآیند انباشت سرمایه به معنای بازگشت به سالهای ۹۲ تا ۹۷ و یا دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ هست. هر چند عملکرد اقتصادی بخاطر ثبات نسبی سیاسی و درآمدهای نفتی بهتر بوده ولی مطلوب هم نبوده است.
بهتر شدن فرآیند انباشت، بدون عادی سازی روابط نیز گزینهی بهتری در مقایسه با ادامهی تحریمها به همراه انباشت ضعیف هست. اما درجهی احتمال وقوع آن کم است. چرا که هم به دلیل افت درآمدهای ارزی نفتی، فرایند انباشت دچار توقف و رشد منفی میشود و هم برخلاف تصور برخی، نمیتوان حکمرانی داخلی را از سیاست خارجی تفکیک کرد. یعنی، تنشهای شدید در عرصهی جهانی، ادامهی سیاست در عرصهی داخلی است.
سناریوی ج، "سناریوی مطلوب" است. اما، احتمال وقوع آن، ضعیف است. وقوع این سناریو، نه تنها مستلزم عادیسازی روابط منطقهای و جهانی، بلکه تغییر رویههای سیاستی در داخل است. روندها و نیروهای فعال در صحنه نشاندهندهی بعید بودن امکان وقوع چنین سناریویی است. حتی اگر در انتخابات پیشروی آمریکا، جو بایدن انتخاب بشود، بعید است که شرایط به سالهای دههی ۸۰ باز گردد. عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل و تظاهرات ضد ایرانی در عراق و لبنان، وزنه را به سود مدافعان تشدید فشارها بر علیه ایران سنگینتر کرده است. موضع اخیر آیتاله سیستانی (برگزاری انتخابات پارلمانی عراق زیر نظر سازمان ملل) نشانهی دیگری از چنین روندی است.
سناریوی الف، بدترین یا "سناریوی نامطلوب" است. با توجه به روند تشدید تنشهای منطقهای و جهانی و شرایط بودجهای دولت، احتمال وقوع آن به نظر بیشتر از سایر موارد است.
با این توضیح، در سناریوی الف، نااطمینانی به آینده بیش از قبل میشود. تقاضا برای دارایهای نقدپذیر ارز و طلا افزایش و تقاضا برای داراییهای مستغلاتی و سهامی کمتر میشود. در نتیجه، انتظار میرود که نرخ دلار و سکه حتی رکوردهای بیشتری بزند. ممکن است با اقداماتی چون تزریق ارز یا برخوردهای امنیتی، نرخ ارز برای مدتی کمتر شود ولی روند میانمدت و بلندمدت آن، بهدلیل افت شدید درامد نفتی، رو به افزایش است.
شرایط هر چه بحرانیتر شود، بازار ارز متلاطمتر خواهد شد. نرخ طلا به تبع ارز( با ثابت گرفتن قیمت جهانی طلا) افزایش خواهد یافت.
مستغلات در شرایط همراه با چشمانداز نهچندان بحرانی، با وقفهای، به صورت پلهای، به تورم انباشته واکنش نشان میدهد. اما، با حادتر شدن شرایط سیاسی، احتمال افزایش قیمت مستغلات، بدلیل قابل انتقال نبودن آن، ضعیف است.
بازار بورس، مانند مستغلات عمل میکند. اما، در شرایط فعلی، بخاطر پیشگیری از اجتماعی شدن افت شاخص قیمت سهام به مساله اجتماعی مانند مساله مالباختگان موسسات مالی، دولت ناچار از تحریک تقاضا برای سهام (با تزریق نقدینگی) و کاهش عرضه اوراق بدهی و بهتعویق انداختن عرضه مستغلات است. بنابراین، احتمال افزایش شاخص، در چند ماه آینده، وجود دارد. اما، در بلندمدت، اگر سناریوی الف محقق شود، بعید است که این بازار دوباره با شدت بیشتری سقوط نکند.
@ECONOMY7