حدود ساعت ۲ بعداز ظهر بود که رفته بودم دفتر سیدمصطفی هاشمیطبا مسوول کمیته صنایع جهاد سازندگی، در طبقه چهارم ساختمان جهاد در میدان انقلاب. در حین صحبت ناگاه دیدم که یک هواپیما روی میدان انقلاب در حال دور زدن است؛گویی میخواهد وارد اتاق شود. تا این حد هواپیما در ارتفاع پایین پرواز میکرد. ناخودآگاه سرمان را پایین گرفتیم. پس از چندی اعلام شد این هواپیمای عراقی بوده که فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده بوده است. و این آغاز جنگ در ۳۱شهریور۱۳۵۹ بود.
هیچ درک و فهم درستی از جنگ و مسائل آن نداشتیم. در شورای مرکزی و شورای هماهنگی جهاد صحبت کردیم ما چه میتوانیم بکنیم. قرار شد چند نفری به اهواز برویم و اوضاع را بررسی کنیم. روی تابلوی اعلانات جهاد مرکز اطلاعیهای نوشتیم که ما آماده دفاع میشویم، کسانی که تمایل دارند اعلام کنند. تعدادی از دوستان اعلام آمادگی کردند. قرار شد در گام اول پنج نفر به اهواز سفر کنیم. یادم هست شهید مهندس محمد طرحچی، آقای صلواتی که در بخش حسابداری جهاد بود و از ما جوانان آن زمان مسنتر بود، من و دو نفر دیگر که الان اسامیشان یادم نمیآید به اهواز اعزام شدیم. و این کمتر از یک هفته پس از تهاجم عراق بود. با نخستوزیری هماهنگ کردیم و یک برگه معرفی به پایگاه یکم شکاری گرفتیم تا ما را با هواپیمای C۱۳۰ که عازم اهواز بود به آنجا منتقل کنند.
به محض اینکه هواپیما در فرودگاه اهواز نشست، توپهای عراقی که به نزدیکیهای اهواز رسیده بودند اطراف فرودگاه اهواز را گلولهباران کردند. ما که تا آن زمان دانشجو بودیم و سربازی هم نرفته بودیم، هنوز صدای شلیک توپ را نشنیده بودیم. همینطور که دولا دولا از هواپیما پیاده شدیم، یکی از سالن فرودگاه فریاد کشید که زود باشید بیایید تو. رفتیم داخل سالن و از آنجا به سمت دفتر جهاد حرکت کردیم. به ما گفتند اینها توپهای خمسهخمسه است. به هر روی، پس از آشنایی با وضعیت و برخی ملاقاتها قرار شد ستاد پشتیبانی جنگ جهاد را بنیان بگذاریم.
اکنون دقیقا چهل سال از آن روزها میگذرد. و پس از آن سادگی برخورد با این پدیده بسیار پیچیده و خانمانبرانداز، قاعدتا باید با یک بازخوانی از این بزرگترین اتفاق تاریخ ایران درس بگیریم. جنگها همیشه تلخاند و موجب ویرانی جان و مال میشوند. این جنگ نیز به بهای شهادت و جانباز شدن دههاهزاران رزمنده مدافع و شهروندان عادی و آسیب خانوادههایشان، بیخانمانی صدها هزاران نفر، تلاشی ثروت خانوادگی و ازدستدادن امکان کسبوکار و مهاجرت دائمی دههاهزار خانوار و برهم خوردن ترکیب جمعیتی بسیاری از مناطق ایران تمام شد. همچنین، زیرساختها و خدمات روبنایی کشور تخریب شد و رشد اقتصادی ایران لطمه جدی دید و فقر بر کشور سایه افکند و حتی محیط زیست بر اثر جابهجایی خاک، تخریب بسیاری از باغها و مزرعهها و کاربست مادههای شیمیایی و عدم تعادلهای شکل گرفته بر اثر جابهجاییهای گسترده جمعیتی از آسیب در امان نماند. ریزگردها یکی از نشانهها و جنگ نیز یکی از علتهای بروز این پدیده است. با این همه، دفاع امری ناگزیر است و گزیری از آن نیست و باید همواره کشور را در بالاترین حد آمادگی دفاعی نگاه داشت. تدبیرهایی که پس از پایان جنگ در جهت افزایش توان نظامی و قدرت ماشین دفاعی کشور اتخاذ شد، ستودنی است و با توجه به شرایط منطقه و جهان بیگمان باید در اندیشه بالاترین توان بازدارندگی بود.
در بستر پیشگفته، جای آن دارد که دلیل بروز جنگ و امکان دفاع ملت ایران بازخوانی شود. جنگها علتهای فراوانی دارند اما، در میان آنها یک یا چند علت سنگینی بیشتری دارند. در جنگی که عراق بر ایران روا داشت، ارزیابی صدام و حامیان جهانیاش از ضعف توان دفاعی و آسیبدیدگی ماشین دفاعی ایران دلیل اصلی بود. در جهانی که نظم بر منطق زور استوار است، هر حلقهای که ضعیف شود یا دیگران احساس کنند که دچار ضعف شدهاست، سببی میشود که درصدد حذف آن بر آیند. به همین ترتیب، بزرگترین دلیلی که امکان مقاومت و سرافرازی جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورد، همبستگی ملی در پشتیبانی از رهبری، فرماندهی و نیروهای رزمنده دفاعی این سرزمین بود. برترین درسی که از جنگ گرفتیم این است که نباید شرایطی فراهم آید که دیگران در این اندیشه خام بیفتند که یک بار دیگر به این سرزمین یورش برند. لازمه این، این است که ایران باید همیشه قوی باشد. یک مفهوم قوی بودن بیگمان در قدرت دفاعی یک کشور نهفته است که پس از جنگ، تدبیرهای شایستهای اتخاذ شد و گامهای بلندی نیز در این زمینه برداشته شد. ولی، این تمام ماجرا نیست. ایران از جهت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز باید قوی باشد. کشور باید توان حل مساله داشته باشد و بتواند در برابر حادثهها و مشکلاتی که پیش میآید توان حرکت و رودررویی داشته باشد و همزمان باید موجبات توسعه و رفاه ملت را فراهم آورد. در غیاب جنگ، سیاست وضع تحریمها برای فرسایش توان کارآمدی و کارآیی ملت ایران از سوی قدرتهای رقیب منطقهای و جهانی در تمام حوزههاست. اما، این رویارویی بسیار پیچیدهتر از جنگ نظامی است و نیاز به تدبیرهای بسیار چندلایه دارد. تقلیل منطق این رویارویی به منطق جنگ نظامی بهنظر میرسد خطایی راهبردی است که در فضای سیاستگذاری ملی جاری است. این بزرگترین درسی است که باید از جنگ تحمیلی آموخت. نکته دیگر حفظ همبستگی ملی است که امکان مقاومت ملت ایران را فراهم ساخت. در این باره سخن زیاد گفته شدهاست و مدتهاست که سیاستمداران ملی در باره روند ضعف میزان همبستگی ملی هشدار میدهند. کاهش مشارکت شهروندان در انتخابات ۱۳۹۸ مجلس شورای اسلامی زنگ خطری بود که جانهای هوشیار آن را میشنوند. تندروی اقلیت پیروز و تلاششان برای بیرون راندن نیروهای وطنخواه بیگمان، ضربه دیگری بر همبستگی ملی وارد خواهد ساخت. اگر منافع ملی در میان است باید این هشدارها را جدی گرفت و سرسری از کنار آنها نگذشت.
دنیای اقتصاد