حضور سهام در سبد دارایی خانوارها امر مثبتی است چون هم آنها را به طور مستقیم به نتایج سیاستهای دولت حساس میکند، هم فرصت اشتراک ریسک را در جامعه بیشتر میکند و هم کمک میکند در بازده بالاتر بازار سهام شریک شوند. البته باید به مردم در مورد ماهیت ریسکی بازار سهام هشدار داد و گفت که فقط بخشی از دارایی خود را در چنین بازاری سرمایهگذاری کنند.
با این همه باید بین گسترش «سهامداری در بورس» و «بورسبازی» تفاوت گذاشت. تجربه دنیا نشان میدهد که مردم به جای مدیریت مستقیم سهامشان بهتر است آنرا از طریق نهادهای واسطه مثل صندوقهای مشترک و صندوقهای شاخصی و امثال آن مدیریت کنند.
به ماهیت «جمع صفر» بازار ثانویه باید دقت کرد. در این بازار جمع کل «بازدههای مازاد» (یا آلفا) صفر است. یعنی پس از کسر بازده متوسط بازار (که در یک سرمایهگذاری منفعل و بلندمدت به دست میآید) جمع کل بازدههای اضافه ناشی از استراتژیهای معاملاتی نهایتا صفر است. در نتیجه بازار ثانویه نمیتواند آحاد جامعه را بیش از آن چیزی که بخش حقیقی بنگاهها به این بازار میدهد ثروتمند کند.
تقاضای مردم برای سرمایهگذاری در بورس کاملا قابل درک است. مردم نگران از دست رفتن ارزش پولشان به خاطر شوکهای تورم و ارز و تحریم و امثال آن هستند و چون به خاطر مساله کمبود دارایی فرصتهای زیادی نیست که بتواند به آنها پوشش ضد تورمی بدهد، سعی میکنند با حضور در بازار سهام از پسانداز خود محافظت کنند.
بازار ثانویه محلی برای تامین سرمایه بنگاهها نیست! این یکی از بدفهمیهای رایج در جامعه ما است. نقش بازار سهام در تامین مالی بنگاهها فقط در حد فعالیت بازار اولیه (عرضه اولیه و افزایش سرمایه) است. رونق بازار ثانویه تاثیر مستقیم چندانی روی تامین مالی شرکتها ندارد.
اگر میخواهیم نقش بازار مالی در تامین سرمایه را تقویت کنیم، باید مقررات معطوف به عرضه اولیه و عرضه سهام جدید توسط شرکتها را اصلاح کنیم تا شرکتها از رشد قیمت در بازار ثانویه نفع ببرند و بتوانند مستقیما سهام جدید خود را در بازار بفروشند.
با همه اینها باز دقت کنیم که سهم بازار سهام در تامین مالی بنگاهها در همه کشورهای دنیا اندک است و برای تامین مالی باید بازار بدهی شرکتی را هم تقویت کرد.
حمایت دولت از رشد شاخص و دادن حس تضمین آن مداخله بسیار خطرناک و نادرستی است. این کار شبیه تجربه تلخ موسسات غیرمجاز است. شباهت هر دو هم این است که سرمایهگذاران متوجه این واقعیت نمیشوند که بازده مالی پاداشی برای پذیرفتن ریسکهای بالا است و تصور میکنند که به اتکای تضمین و حمایت دولت میتوانند سود زیاد بدون شریک شدن در زیان به دست بیاورند.
منبع: https://t.me/hamedghoddusi