سه شنبه, 15 بهمن 1398 17:55

محسن جلال‌پور: عبور از سیاستگذاری اقتصادی دشمن‌شادکن

نوشته شده توسط

محسن جلال‌پور از چشم‌انداز دوران جدید اقتصاد ایران می‌گوید

 

به اعتقاد رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران، ترور سردار سلیمانی آغاز یک دوره جدید است که در معادلات ایران، منطقه و جهان اثرات شگرفی خواهد داشت. محسن جلال‌پور از خویشتنداری‌ای که منجر به کاهش شدت تنش‌ها شده استقبال می‌کند، اما درباره وضعیت اقتصادی پیش‌رو -با توجه به تشدید تحریم‌ها- هشدار می‌دهد: در آمریکا قطعاً چند اقتصاددان در کنار دیپلمات‌ها و نظامیان کارکشته نشسته‌اند و برنامه تحریم‌های ایران را طراحی می‌کنند... حالا به ایران نگاه کنید و ببینید سیاستگذاری اقتصادی را چه کسانی انجام می‌دهند؟ دولت که باید مهم‌ترین رکن سیاستگذاری باشد از دانش اقتصادی ‌بهره‌ای نمی‌برد.

 

♦♦♦

 

  سرعت و شدت تحولاتی که در 10 روز گذشته بر ایران گذشت، آنقدر زیاد بود که اغلب ناظران را شوکه کرد. بسیاری معتقدند این تحولات یک نقطه عطف برای اقتصاد و جامعه ایران بوده است. آیا شما هم به «آغاز دوران جدید» برای ایران معتقدید؟

 

هنوز فقدان سردار سلیمانی برایم قابل تصور نیست و احساس می‌کنم همه اتفاقات، در خواب و خیال رخ داده. بدون اینکه بخواهم فضای موجود را ارزشگذاری کنم یا به قضاوت درباره آن بپردازم به گمانم هیچ زمانی نبوده که ایران و آمریکا به این درجه از خصومت و رویارویی رسیده باشند. همه چیز خیلی ناگهانی شروع شد و با سرعت عجیبی پیش رفت و احتمالاً با سرعت زیاد هم ادامه خواهد داشت.

 

البته من متخصص روابط بین‌الملل یا تحلیلگر جنگ نیستم و آنچه به نظرم می‌رسد از ذهن یک تاجر بخش خصوصی برمی‌آید.

 

به گمانم ترور سردار سلیمانی آغاز یک دوره جدید است که در معادلات ایران، منطقه و جهان اثرات شگرفی خواهد داشت. از آن روز سرعت تحولات به قدری زیاد شده که امکان تحلیل و تفسیر را از ناظران سلب کرده است. پس از ترور سردار ما اعلام کردیم که دیگر با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی شامل ظرفیت غنی‌سازی، درصد غنی‌سازی، میزان مواد غنی‌شده، و تحقیق و توسعه مواجه نیستیم و محدودیت در تعداد سانتریفیوژها را هم کنار می‌گذاریم اما همچنان همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را ادامه خواهیم داد اما در صورت رفع تحریم‌ها و منتفع شدن ایران از منافع برجام، آماده بازگشت به تعهدهای برجامی خود هستیم. در حال حاضر ایران به نوعی اعلام کرده که از برجام خارج می‌شود و حتی پیشنهاد بسیار نگران‌کننده خروج از ان‌پی‌تی هم توسط یکی از نمایندگان فعلی مجلس مطرح شده که عواقب آن بسیار شدیدتر از کنار گذاشتن برجام است.

 

  با اینکه کمتر کسی به این زودی‌ها انتظار برخورد مستقیم ایران و آمریکا در این سطح را داشت، اما ظرف مدت کوتاهی تنش چنان بالا گرفت که تا پای یک جنگ تمام‌عیار هم پیش رفتیم. فکر می‌کنید چگونه به اینجا رسیدیم؟

 

امسال برای همه ما سال عجیبی بوده است. در ابتدای سال هیچ کس فکر نمی‌کرد قرار است ظرف چند ماه آینده خلیج فارس به بالاترین حد تنش نزدیک شود به گونه‌ای که کشتی‌های تجاری در فجیره منفجر شوند و ایران یک پهپاد غول‌پیکر آمریکایی را سرنگون و کشتی انگلیسی را توقیف کند. به خاطر دارم در میزگرد شهریورماه با تعجب درباره این مسائل صحبت می‌کردیم، گویی چنین اتفاقاتی برای ما غیرقابل تصور بود. اما وقایع نیمه دوم سال تا اینجا بسیار متفاوت از وقایع شش ماه اول بوده است. هم بزرگ‌تر و هم هولناک‌تر. میزگرد شهریورماه در شرایطی برگزار شد که دست‌کم دو بار زمینه برای مذاکره ایران و آمریکا فراهم شده بود و خیلی‌ها روسای جمهور دو کشور را اطراف یک میز مجسم کرده بودند. من البته آنقدر خوش‌بین نبودم و گفتم بعید می‌دانم به این زودی‌ها، وارد مذاکره رودررو و دوطرفه با آمریکا شویم و تصریح کردم که این اتفاق حداقل در نیمه دوم سال 98 رخ نمی‌دهد. چند ماه همه چیز آرام بود یا دست‌کم اینکه بحرانی به وجود نیامده بود تا اینکه ناباورانه خبر ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدیم. این اتفاق به معنای واقعی یک شوک بود که می‌توانست عواقب هولناکی به دنبال داشته باشد. ایران و آمریکا اگرچه در تمام این سال‌ها دشمن هم بودند اما این یک واقعیت بود که این دو کشور چند سال به صورت مستقیم و غیرمستقیم در عراق و سوریه هماهنگی‌هایی داشتند و بدون همکاری، امکان عملیات نظامی وجود نداشت. در تمام این سال‌ها آمریکایی‌ها حاج قاسم سلیمانی را می‌شناختند و تحرکات ایشان را رصد می‌کردند اما چطور شد که ناگهان قاعده بازی را به هم زدند؟ امیرعبداللهیان -دستیار ویژه رئیس مجلس- اخیراً گفته ما قاعده بازی را رعایت کردیم اما ترامپ رعایت نکرد.

 

به هر حال حاج‌قاسم ترور می‌شود و ایران در بهت و ماتم فرو می‌رود. جمعیت کثیری در خیابان‌ها سوگواری می‌کنند و بخشی از آنها خواستار اقدام تلافی‌جویانه می‌شوند. تشییع پیکر حاج‌قاسم برای ایران تنها مراسم عزاداری نبود بلکه یک بیانیه سیاسی و یک پیام صریح به خارج از ایران بود. این مراسم به نوعی حوادث تلخ آبان را به حاشیه برد و برخی حدسیات و معادلات را به هم زد.

 

 هنوز پیکر شهید دفن نشده که ایران به تلافی ترور ناجوانمردانه، تعدادی موشک به پایگاه نظامی عراقی‌ها شلیک می‌کند. این تهاجم موشکی نخستین حمله به پایگاه نظامی آمریکایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم است و سروصدای زیادی در رسانه‌های جهان ایجاد می‌کند. در اندک زمانی روندها به هم می‌ریزد و معادلات بازارهای جهانی تغییر می‌کند. بیم وقوع یک جنگ باعث می‌شود قیمت جهانی نفت افزایش پیدا کند و ارزش سهام شرکت‌ها فرو ریزد.

 

دو اتفاق کافی است که از سطح تنش‌ها تا حدودی بکاهد. یکی بیانات رهبر انقلاب است که بسیار حکیمانه ایراد می‌شود و نشان می‌دهد ایران دنبال افزایش تنش در منطقه و جنگ‌افروزی نیست و پس از آن اظهارات ترامپ را می‌شنویم که تلاش می‌کند در افکار عمومی آمریکا، حمله موشکی ایران را به یک مساله عادی تقلیل دهد و در نهایت او نیز این پیام را می‌دهد که تنش تا همین اندازه بس است. تا زمان اظهار نظر رسمی مقامات ارشد دو کشور، تصور این بود که خاورمیانه بزرگ با تمام سرعت در حال حرکت به سوی یک جنگ بزرگ و بی‌سابقه است. جنگی که شعله‌هایش می‌توانست خیلی از مناطق دیگر جهان را هم بسوزاند اما با خویشتنداری و تدبیر متوقف شد.

 

  با تحولات هفته‌های اخیر و تشدید تنش‌ها، به نظر می‌رسد دیگر چیزی به نام مذاکرات سیاسی میان ایران و آمریکا روی میز نیست. اگر ایران رسماً مذاکره را کنار بگذارد و احتمالاً از برجام هم خارج شود، آرایش جدیدی در حوزه سیاست و دیپلماسی شکل می‌گیرد که اقتضائات جدیدی در اقتصاد خواهد داشت. به نظر شما در این شرایط چه سیاست‌هایی در حوزه اقتصاد باید در پیش گرفت؟

 

به گمانم سایه جنگ برای همیشه از سر ایران و منطقه دور نشده. خاورمیانه انبار باروت است که با اندک شعله‌ای می‌تواند منفجر شود. بدیهی است که تجربه اخیر تلخ است و همان‌گونه که رهبری فرمودند بر همه مسجل شد که آمریکایی‌ها بیش از آنچه فکر می‌کردیم غیرقابل اعتماد هستند. اما این یک واقعیت است که جنگ‌ها گاهی برای صلح به وجود می‌آیند و ممکن است شرایط به گونه‌ای پیش رود که ایران منافع ملی خود را در احیای مذاکره ببیند و آن‌وقت شکی نیست که دیپلماسی دوباره به مهم‌ترین و بهترین ابزار تبدیل می‌شود. نکته بعد این است که ایران برخلاف تصورات، هنوز از برجام خارج نشده و فقط گام پنجم کاهش تعهدات را برداشته است. ظریف روز چهارشنبه اعلام کرد که هنوز به زنده بودن برجام امید دارد. در مقابل ترامپ به دولت‌های اروپایی پیشنهاد کرد که از برجام خارج شوند چون او برجام را یک معاهده خوب نمی‌داند. در مجموع به نظر می‌رسد سایه جنگ فعلاً دور شده اما آن‌گونه که ترامپ اعلام کرد تحریم‌ها تشدید خواهد شد. حالا بیایید تبعات اتفاقات اخیر را مرور کنیم که به‌طور مشخص چند پیامد برای اقتصاد ایران دارد. اول اینکه گزینه مذاکره تا اطلاع ثانوی به حاشیه رانده می‌شود. یعنی ما هم در داخل انگیزه مذاکره را از دست می‌دهیم و هم از بیرون به بال دیپلماسی ایران فشار وارد می‌شود. کمااینکه دیدید ویزای ظریف برای حضور در سازمان ملل از سوی آمریکا صادر نشد. نکته بعد این است که آمریکا در نظر دارد با هدف کاهش دسترسی ایران به درآمدهای ارزی، تحریم‌ها را تشدید کند. این اتفاقات به ترتیبی که اقتصاددانان بارها اشاره کرده‌اند، باعث آسیب‌پذیری بیشتر اقتصاد ایران خواهد شد و لازم است که دولت برای آن چاره‌اندیشی کند.

 

هر ساختار سیاسی برای بقا و سعادت مردمی که بر آن حاکم است چند وظیفه برعهده دارد. اول اینکه باید بتواند امنیت را به عنوان یکی از مهم‌ترین کالاهای عمومی مردم تامین کند. برای تامین امنیت ضروری است که نهادها و بنیادهای نظامی کشور به درستی کار کند. به گمانم مجموعه تحولات چند ماه گذشته در کشور نشان داده که ایران از نظر نظامی و سازمان‌دهی دفاعی به حدی قوی است که قدرتمندترین ارتش‌های جهان را به چالش می‌کشد. اما این کشور قوی از نظر نظامی و امنیتی، اگر اقتصادی ضعیف داشته باشد ممکن است مقاومتش تضعیف شود یا قدرت چانه‌زنی‌اش را از دست بدهد. متاسفانه سیاستگذاری ضعیف باعث شده اقتصاد به پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. بی‌تعارف دلیلش این است که ساختار سیاسی ما اقتصاد را دست‌کم می‌گیرد و به نظرات اقتصاددانان بی‌توجهی می‌کند. در آمریکا قطعاً چند اقتصاددان در کنار دیپلمات‌ها و نظامیان کارکشته نشسته‌اند و برنامه تحریم‌های ایران را طراحی می‌کنند. ما نمی‌دانیم اقتصاددانانی که به دولت آمریکا مشورت می‌دهند چه کسانی هستند اما خروجی تحریم‌ها نشان می‌دهد آنها روی نقاط ضعف اقتصاد ایران دست گذاشته‌اند و دقیقاً از همان نقطه به ایران ضربه می‌زنند. به هر حال تحریم‌ها برای ما نتایج زیان‌باری هم در کوتاه‌مدت و هم در بلندمدت به دنبال دارد. چون سیاستگذاری ما کاملاً اشتباه است، هم درد و آلام ناشی از تحریم را تحمل می‌کنیم و هم پس از رفع تحریم‌ها باید مدت‌ها تلاش کنیم تا پلیدی‌های ناشی از دور زدن تحریم‌ها را پاک کنیم. مثلاً مبتکران تحریم‌ها خوشحال می‌شوند از اینکه فضای کسب‌وکار در ایران به قدری نامناسب باشد که صادرکنندگان نتوانند صادرات کنند. همان‌طور که تعهد دولت برای تامین ارز با قیمت پایین، هم دلالان و هم تحریم‌کنندگان را خوشحال می‌کند. همان‌طور که پیش‌بینی درآمدهای موهوم در بودجه می‌تواند تحریم‌کنندگان را خوشحال کند چون آنها به خوبی می‌دانند کسری بودجه قطعی است و دولت برای جبران آن باید به راه‌هایی متوسل شود که افزایش‌دهنده تورم است که این اتفاق می‌تواند نارضایتی عمومی را به دنبال داشته باشد.

 

  حتی پس از کم شدن تنش در سطح نظامی، آمریکایی‌ها بلافاصله باز هم از تشدید تحریم‌های اقتصادی صحبت کرده‌اند. چرا با وجود این تحولات، اقتصاد ایران همچنان مرکز توجه آنهاست؟

 

شکی نیست که وضعیت اقتصادی فعلی ایران که نارضایتی بخشی از جامعه را به دنبال داشته، پایه و اساس بخشی از فشارهای آمریکا بوده است. در شرایط موجود حتماً مسائل ایران توسط چند اقتصاددان آمریکایی رصد می‌شود و آنها وقتی رویکردهای برهم‌زننده عدم تعادل‌های اقتصاد کلان را از سمت سیاستگذاری مشاهده می‌کنند به اثربخشی سیاست‌های خود امیدوار می‌شوند. اخیراً جایی خواندم که «ری تکیه» از تحلیلگران مطرح آمریکایی اوضاع ایران در سایت شورای روابط خارجی آمریکا گفته: «به احتمال زیاد ایران به دلیل وضعیت اقتصادی خود و سابقه اعتراض‌های آبان که آن هم عمدتاً ریشه اقتصادی دارد نمی‌تواند وارد جنگ شود و البته بعید است حمله نامتقارن اثرگذاری را هم صورت دهد، همین روال نه جنگ نه مذاکره ادامه خواهد داشت.» معنی سخنان تکیه این است که اقتصاد به پاشنه آشیل کشور تبدیل شده و آمریکا از همین زاویه به کشور آسیب وارد کرده است.

 

  اقتصاد ایران در یکی دو سال اخیر تحت فشار بوده، اما به نظر می‌رسد ماه‌ها و سال‌های سخت‌تری پیش روی ما قرار دارد. در این سال‌ها سیاست بار سنگینی روی دوش اقتصاد گذاشته، اما اقتصاد در تحمل این بار به دردسر افتاده. برای اینکه اقتصاد بیش از این پاشنه آشیل کشور نشود، چه باید کرد؟ به‌طور خاص، از کانال سیاستگذاری‌هایی که در حوزه اجتماعی و سیاسی داخلی صورت می‌گیرد، چگونه می‌توان به اقتصاد کمک کرد؟

 

در کشور ما منشأ خیلی از گرفتاری‌ها سیاستگذاری غلط است و خروج از بن‌بست هم بستگی به کیفیت سیاستگذاری دارد. باید حکمرانی را اصلاح کرد. طراحان تحریم انسان‌های باهوشی هستند که همه امور اقتصادی ما را رصد می‌کنند. سیاستگذاران تحریم فقط نظامی و دیپلمات نیستند و هر حرکت آنها حساب‌شده و از روی مطالعه است. حالا به ایران نگاه کنید و ببینید سیاستگذاری اقتصادی را چه کسانی انجام می‌دهند؟ دولت که باید مهم‌ترین رکن سیاستگذاری باشد از دانش اقتصادی بهره‌ای نمی‌برد. رسانه‌ها در تله بازی‌های سیاسی گرفتار شده‌اند و اقتصاددانان را مقصر وضع موجود می‌دانند در حالی که همه می‌دانیم سیاستمداران چگونه اقتصاددانان را به حاشیه رانده‌اند. اقتصاددان قَدَر و قابل اعتمادی در دولت وجود ندارد و آنها که حضور دارند زجر مضاعف می‌کشند چون به نظرشان توجهی نمی‌شود. تکلیف مجلس هم مشخص است و معمولاً مجلس هم با مصوباتش به اقتصاد کشور ضربه‌هایی می‌زند. با این حال من اصلاً اعتقاد ندارم که در بن‌بست گرفتار می‌مانیم. ای‌بسا دو حرکت مثبت از سوی سیاستگذار، امید را در جامعه حداکثر کند. هیچ‌کس نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی کند اما حکمرانان می‌توانند آینده را برای ما بسازند یا مبهم و تاریک کنند. حکومت‌ها می‌توانند به گونه‌ای سیاستگذاری کنند که مردم نسبت به تحولات آینده بدبین شده و رفتار آنها بر اساس همین بدبینی، آینده را شکل دهد یا برعکس، ذهنیت و تصوری را در مردم ایجاد کنند که مردم نسبت به آینده خوش‌بین شده و رفتار آنها بر اساس همین خوش‌بینی آینده را بسازد. رفتاری که حکمرانان در پیش می‌گیرند، سیاست‌هایی که اعمال می‌کنند، آزمون و خطای آنها، اظهارنظرشان، موضع‌گیری‌هایشان و مجموعه کنش‌ها و واکنش‌هایی که اصحاب قدرت در پیش می‌گیرند، قطعاً بر آینده ما اثر خواهد گذاشت.

 

  در موقعیت کنونی با عدم تعادل‌های کلان و طولانی‌مدت اقتصاد ایران که زیر عنوان ابرچالش‌های اقتصادی طبقه‌بندی شده‌اند، چه باید کرد؟ آیا می‌توان گامی برای اصلاحات اقتصادی در این زمینه‌ها برداشت یا صرفاً باید با آنها مدارا کرد، به این امید که فرجی در حوزه سیاست خارجی پیش آید و آن‌وقت بتوانیم اصلاحات را شروع کنیم؟

 

بدون شک هیچ اقتصادی بدون تعامل مثبت با جهان به رشد باثبات دست نمی‌یابد. ما برای اینکه بتوانیم بنگاه‌های خود را با تمام ظرفیت به کار وادار کنیم تا بر ابرچالش بیکاری فائق آییم و رشد اقتصادمان را مثبت کنیم، نیاز به رفع موانع صادراتی داریم. برای رفع موانع صادراتی نیاز به بهبود فضای کسب‌وکار و دیپلماسی فعال اقتصادی در منطقه داریم. همه این اتفاقات تنها در سایه سیاستگذاری درست امکان‌پذیر است.

 

در نقطه شروع با این پرسش مواجه هستیم که اقتصاد کشور با چه چالش‌هایی دست به گریبان است که اگر این چالش‌ها برطرف نشود، گرفتاری‌های اقتصاد ایران به قوت خود باقی خواهد ماند؟ در حال حاضر می‌توان فهرستی بلند از مشکلات اساسی را برشمرد، اما به‌طور عمده، اقتصاد ایران اکنون با تحریم، تورم، رشد اقتصادی منفی، تنگنای مالی، بحران بانکی، فقدان سرمایه‌گذاری و فضای نامناسب کسب‌وکار مواجه است.

 

 در عبور دادن کشور از شرایط پیچیده کنونی، چه نقشی برای مردم و فعالان اقتصادی می‌توان قائل شد؟ البته طبیعتاً وظیفه اصلی بر عهده حاکمیت است و در هدایت مردم به سمت و سوی درست هم نقش گروه‌های مرجع بسیار مهم است، اما فکر می‌کنید چگونه می‌توان از آحاد اقتصادی برای عبور دادن کشور از دوره سخت پیش‌رو کمک گرفت؟

 

متاسفانه با وجودی که سال‌هاست همه ارکان کشور بر ضرورت رفع مشکلات محیطی کسب‌وکار و اعطای آزادی عمل به فعالیت‌های اقتصادی و عدم مداخله دولت در قیمت‌گذاری و حرکت به سمت سازوکارهای بازار وعده می‌دهند همچنان موانع زیادی وجود دارد. برای بازی گرفتن از فعالان اقتصادی تنها لازم است کیفیت سیاستگذاری به گونه‌ای ارتقا پیدا کند که انگیزه برای فعالیت سالم اقتصادی افزایش پیدا کند.

 

فعال اقتصادی از مجموع حوادث و اتفاقات چند ماه گذشته، سیگنال خوبی دریافت نکرده. از بعد سیاسی و اجتماعی واضح است که فاصله بین اعتراض‌های فراگیر اجتماعی دارد کاهش پیدا می‌کند. اقتصاد بدون ثبات سیاسی و امنیت رشد نمی‌کند. نااطمینانی و بلاتکلیفی هم از مشخصه‌های فصل جدید است.

منبع: تجارت فردا

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: