از دوران نوجوانی، داستان «خر برفت و خر برفت» رو یادتونه؟ حکایتی برگرفته از مثنوی معنوی مولاناست، اما انگار که حکایت اقتصاد نفتی ماست. واسه اونهایی که یادشون رفته، اول خلاصه حکایت رو مرور کنیم، بعد ربطش به اقتصاد رو میگم.
یک روز درویش مسافری، سوار بر خرش به دهی رسید و سراغ خانقاه رو گرفت. آدرس باغی رو بهش دادند. به اونجا رفت و دید صوفیان، درویشان، فقیران و رندان جمعند. خرش رو به طویله برد، به خادم خانقاه سپرد، و خود وارد مجلس شد. رندان که دیدند درویش با خر وارد باغ شده، خیلی احترامش کردند، صدر مجلس نشوندش، و حسابی به حرف گرفتنش. تا درویش سرش گرم بود، رندان خر درویش رو بردند، فروختند، و کبابی تهیه کردند؛ سفره انداختند و مشغول خوردن شدند. خوب که سیر و کیفور شدند، به مطرب گفتند آوازی بخونه. مطرب هم اولین چیزی که به ذهنش رسید این شعر بود:
«شادی آمد غصه از خاطر برفت - خر برفت و خر برفت و خر برفت»
تا پاسی از شب خوندند و رقصیدند و صفا کردند. درویش هم جو گیر شد و بیش از بقیه رقصید و بلندتر از بقیه خوند
«شادی آمد غصه از خاطر برفت - خر برفت و خر برفت و خر برفت»
خوب که خسته شدند، به خواب رفتند. صبح که درویش بلند شد، دید همه رفتند و خودش تو باغ تنهاست. رفت به طویله که خرش رو برداره، دید خبری از خر نیست. از خادم باغ سراغ خر رو گرفت. خادم گفت پس فکر کردی اون کبابی که دیشب خوردی از کجا اومده بود؟ درویش گلایه کرد که چرا دیشب بهم نگفتی تا لااقل پولش رو ازشون بگیرم. خادم گفت دیشب اومدم بهت بگم، ولی چنان سرخوش رقص و آواز بودی که نتونستم این مسئله رو بهت توضیح بدم.
درویش حکایت، خود ما هستیم، خر منابع نفتی ماست، و اون کباب، بنزین ۱۰۰۰ تومنی.
از دولت بنزین ارزون خواستیم، اونهم تا میتونست نفت رو فروخت و بنزین ارزون رو رسوند. هر روز هم تو تلویزیون پز میداد که ما به مردم فشار نمیاریم و بنزین رو ارزون نگه میداریم. اما اون پزهای تلویزیونی دولت، در واقع آواز «خر برفت و خر برفت» بود. ما هم خوشحال، به ساز دولت میرقصیدیم.
نفت، خر خود ماست. مبادا سرمون گرم بشه و به مصرف بنزین ارزون دل خوش بشیم!
با وضع جدید صادرات نفتی، دولت دیگه نتونست ادامه بده. ولی اگه بخاطر تحریم نبود، دولت اینقدر بنزین ارزون بهمون میداد تا اینکه یه روز به خودمون میاومدیم و مثل اون درویش میدیدیم که دیگه خری در کار نیست. باز خوب شد تحریم جلوی دولت رو گرفت.
چه به قیمت ۱۰۰۰ تومن و چه به قیمت ۳۰۰۰ تومن، بنزین اسراف میشه، چون ارزش واقعیش خیلی بیشتر از اینهاست. از منابع خدادادی نفت باید بهتر استفاده کنیم. اما مشکل اینجاست که ما با یک حکمرانی اقتصادی ضعیف مواجهیم. در نتیجه، وقتی دولت بنزین رو گرون میکنه، پولش رو حروم میکنه. یعنی اگه ما اسراف نکنیم، دولت خودش اسراف میکنه.
پس چکار کنیم که هم مصرف بنزین بهینه بشه، و هم منابع حاصل، برای رشد اقتصادی کشور صرف بشه، نه خاصه خرجیهای دولت؟
یه راهکار اقتصادی درست و حسابی لازم داریم. در پست بعد، به این موضوع میپردازیم.
منبع: https://t.me/Economics_and_Finance