آفتاب ششمین سال دولت تدبیر و امید نیز در حال غروب است و مردم کم امیدتر از گذشته همچنان در آرزوی تحقق وعدههای اقتصادی هستند که معمولا دولتمردان در زمان انتخابات با بیپروایی تمام میدهند و پس از به قدرت رسیدن، با بیمسوولیتی تمام فراموش میکنند. شغل، درآمد، ثبات اقتصادی در کنار حس برابری و اعتماد به نظام اقتصادی همواره در صدر خواستههای مردم بوده و هست، درحالیکه سیاستگذاران همیشه این خواستهها را نه در صدر دغدغههای فکری که در صدر لقلقههای لسانی خود قرار دادهاند! دولت تدبیر و امید نیز که در زمان انتخابات پرچم «نگرش علمی به سیاستگذاری در اقتصاد» را در میان خاکستر آتش دولت مهرورز بر پایههای نظام اقتصادی کشور برافراشته بود، در عمل نشان داد که در اقتصاد، جز انبان پر از خالی سرمایهای ندارد و آن پرچم نیز جز سرابی برای ناامید کردن هر چه بیشتر امیدواران نبوده است!
بسیار اندرز داده شده است که اقتصاد کشور با چالشهای عمدهای روبهرو است. میتوان تقسیمبندیهای متفاوتی از این چالشها داشت یا برای آنها اولویتبندیهای متفاوتی تعریف کرد اما شکی نیست که همگــی در راستای سختتر کردن زندگی ساکنان این سرزمین حرکت میکنند. بیکاری مزمن و کمدرآمدی، فقدان سرمایهگذاری و ثبات اقتصادی در کنار تخریب منابع طبیعی مردابی است که این چالشها، کشور را به سمت آن رهنمون میکنند. چالشهایی که یک شبه به وجود نیامدهاند و هر یک از دولتهای گذشته و حاضر خشتی ناراست بر این دیوار کج افزودهاند. کوتاهمدت نگری و روزمرگی در انتخاب و اجرای سیاستهای اقتصادی، غلبه توهمات سیاستگذاران صاحب قدرت بر باورهای علمی و تجربههای جامعه بشری، فصل مشترک مدل فکری و اجرایی دولتهای چند دهه اخیر بودهاند بهطوریکه در انتها با ترجیح ملاحظات سیاسی، اجتماعی و... بر ملاحظات اقتصادی، پیکره اقتصادی را تراشیدهاند که بهرغم کسب سالانه چند ده میلیارد دلار از فروش نفت و گاز، جمعیت جوان و تحصیلکرده، ثبات اجتماعی و موقعیت مناسب جغرافیایی در دو دهه گذشته بهطور متوسط رشد اقتصادی بسیار ناچیزی را تجربه کرده، با نرخهای تورم دو رقمی خو گرفته است، نرخ فقر و نابرابری در آن پیوسته رو به افزایش است و بیکاری جوانان و تحصیلکردگان آن بسیاری را ناگریز از جلایوطن کرده است!
شاید سیاهنمایی جلوه کند، اما حقیقت دارد و هیچ یک از این دولتها نمیتوانند و نباید این کوتاهی و عدمانسجام در سیاستگذاری را متوجه دیگری یا هیچ گروهی بکنند، این وظیفه صاحب قدرت اجرایی بوده و هست که نظریهها و مشورتهای متعدد و بعضا متناقض را بشنود و از میان آنها بهترین را، بهزعم خود، انتخاب و به کارآترین شکل ممکن اجرا کند و در انتها نیز مسوولیت آن را بپذیرد. اما فرهنگ ارجحیت «عدم تکدر رئیس» بر ملاحظات دیگر که غالبا با استقبال رئیس نیز مواجه میشود، نهتنهــا موجب عدم حساسیت سیاستگذار در انتخاب سیاست بهینه و اجرای مناسب آن میشود، بلکه پذیرش مسوولیت وی نسبت به نتیجه سیاستهای اجرایی خرد و کلان را نیز بلاموضوع میکند. رواج چنین فرهنگـی در عمل به تنگتر شدن حلقه مشاوران روسای دولت به مشاورانی که تنها دغدغه تکدر رئیس را دارند منجر میشود و از همین رو است که عملکرد دولتها را نمیتوان بر مبنای باورها و تجربه حلقه گسترده مشاوران و کارگزاران دولت پیشبینی کرد. دولت تدبیر و امید نیز از این بلیه دور نبوده است و بهرغم شعارهای انتخاباتی که در زمینه نگرش به سیاستگذاری در اقتصاد داشت، در عمل راهی متفاوت از رفتارهای پیشین که خود آنها را نفی میکرد، پیش نگرفت.
انضباط پولی و مالی که دولت تدبیر و امید مدعی آن بود در عمل با مجعول خواندن مفهوم «کسری بودجه» به سخره گرفته شد و تثبیت نرخ ارز که زمانی ایرادی بر دولت قبل بود با نام «دلار جهانگیری» دوباره جان گرفت و رفت آنچه که از آن انتظار میرفت و البته هنوز کسی بهطور مشخص مسوولیت این سیاست و اصرار بر اجرای آن را به عهده نگرفته است! اصلاح نظام یارانهها و نظام بانکی که زمانی مدعای انتخاباتی دولت بود، همچنان عاطل بر زمین ماندهاند و سیاستهای «باری به هر جهت» در بازار کالاها و خدمات، محیط کسب و کار را بیش از پیش در نا امنی فرو بردهاند و البته همچون گذشته فرهنگ «عدم تکدر رئیس» چنان هالهای در اطراف دولتمردان شکل داده است که فارغ از حقایق و مشاهدات بیرونی به گونهای خود را ارزیابی میکنند که داستان «لباس نامرئی» پادشاهِ هانس کریستین اندرسن را در ذهن مجسم میکند. مقایسه ادعای «دولتی بهتر از ما پیدا نمیکنید»
معاون اول که در ابتدای کار بابت عملکرد دولت پیشین از مردم عذر میخواست یا امتیاز ۵/ ۱۹ رئیس دولت به عملکرد خود با حقایق آماری و مشاهدات عینی اقتصاد کشور نشان از شکاف عمیقی بین ذهنیت سیاستگذاران اقتصادی کشور از تواناییها و دستاوردهای خود و واقعیتهای موجود دارد، شکافی که زاده فرهنگ «عدم تکدر رئیس» است، فرهنگــی که سیاستهای غیرکارشناسی و روزمره را تجویز میکند و خود را سالهاست که بر فضای سیاستگذاری اقتصادی کشور تحمیل کرده است. شاید دیگر نتوان انتظار اعمال سیاستی اصلاحی در حوزه اقتصاد از این دولت داشت، اما تا فرهنگ «عدم تکدر رئیس» بر فضای اداری و اجرایی اقتصاد کشور حاکم باشد، فارغ از اینکه چه دولتی باشد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
دنیای اقتصاد