در پی شکوائیه آقای اسدالله عسگراولادی در مورد قفل شدن صادرات بهدلیل سیاست ارزی بانک مرکزی، روابط عمومی بانک مرکزی طی اطلاعیهای اعلام کرد که وی "تاکنون هیچ اطلاعاتی از نحوه مصرف ارز صادراتی خود در چرخه اقتصادی کشور ارائه نکرده است، بهطوری که دو شرکت صادراتی ایشان تا پایان آبان ماه سال ۱۳۹۷ بالغ بر ۱۶ میلیون و ۶۰۰ هزار یورو صادرات داشته و ارز حاصل از صادرات را وارد چرخه اقتصادی نکرده است".
چند نکته:
۱. طبعا منافع صادرکنندگان در این است که ارز صادرات غیرنفتی را در بازار آزاد به نرخی بالاتر از نرخ نظام یکپارچه معاملات ارزی (نیما) عرضه بکنند. از سوی دیگر، از نظر بانک مرکزی، نرخ نیما، سازوکاری است برای تامین ارز مورد نیاز جهت واردات بخشی از کالاها در نرخی کمتر از نرخ بازار آزاد.
۲. اهمیت توسعه صادرات در چیست؟ در این است که هم ارز مورد نیاز برای واردات بخشی از کالاها را تامین میکند. هم با کمک به بازاریابی جهانی برای تولیدات داخلی، به گسترش ظرفیتهای تولیدی کمک و بیکاری را کمتر میکند. علاوه بر اینها، زمینه را برای قرار گرفتن اقتصاد در شاهراه یادگیری جهانی و انتقال دانش علمی و فنی پیشرفته فراهم میکند.
۳. برای تحقق کارکردهای سه گانهی مذکور، باید ارز صادرات غیر نفتی در خدمت واردات باشد؛ صادرات باید در خدمت گسترش ظرفیتهای تولیدی داخلی و اشتغالزایی باشد؛ همینطور صادرات باید در خدمت ارتقای سطح دانش علمی و فنی یا فناوری تولید باشد.
۴. اگر صادرات این ویژگیها را نداشته باشد، توسعهی آن موجب شکلگیری بازی برد - باخت میان صنف صادرکنندگان در سویی و اقتصاد و مردم در سوی دیگر میشود؛ چرا که افزایش صادرات بدون ظرفیتسازیهای داخلی به معنای صادرات کالاها از محل مصرف داخلی و ایجاد فشارهای تورمی است؛ افزایش صادرات همراه با افزایش فشارهای تورمی، به معنای کاهش میزان بازدهی تولید داخلی و افت سرمایهگذاری در گذر زمان است.
بنابراین، هر چه صادرات بهدور از کارکردهای مذکور باشد، نوع بازی به بازی برد - باخت نزدیک میشود. هر چه نزدیک به کارکردهای مذکور باشد، بازی برد - برد ایجاد میشود. پس صادرات فینفسه حائز اهمیت نیست. صادرات برای صادرات نیست. صادرات برای اهداف سهگانهی مذکور است.
۵. اگر در تولید کالاها و خدمات صادراتی، یارانههای ارزی و سوختی و اعتباری وجود داشته باشد، طبعاً این انتظار موجه نیز میرود که در نرخی کمتر وارد چرخه اقتصاد بشود تا به سهم خود به تامین واردات مورد نیاز کمک کند. بنابراین، پرهیز از چنین عملی را با اقتباس از فرار مالیاتی میتوانیم فرار ارزی بنامیم. همانطور که فرار مالیاتی غیرقانونی است، فرار ارزی هم غیر قانونی است.
۶. در اقتصاد ایران میدانیم که فرار مالیاتی در سطح بالایی است. طبعاً، فرار ارزی نیز هست. خرده صادرکنندگان مجبور به عرصه ارز در نیما هستند همانطور که تولیدکنندگان کوچک و متوسط مجبور به پرداخت مالیات هستند. این صاحبان ثروت و سرمایههای بزرگ مقیاساند که میتوانند هم از پرداخت مالیات بر درآمد و ثروت فرار کنند و هم ارز صادراتی را تحویل نیما ندهند.
۷. بحث بر سر قدرت چانهزنی گروههای ذینفع است. هر گروهی که قدرت بیشتری دارد و وصل به مراکز اصلی قدرت است، توانایی بیشتری برای فرار مالیاتی و فرار ارزی دارد. بنابراین، دموکراتیزه شدن ساخت قدرت، پیششرط اصلی عادلانه کردن نظام مالیاتی و ارزی است. در غیر اینصورت، بعید است که حتی زور بانک مرکزی به گروههای ذینفع خاص بچربد. اگر اینگونه بود، نظام مالیاتی مواجه با فرار مالیاتی در سطح بالایی نمیشد.
نمیدانم شنیدههایم از زبان یکی از سرپرستان سابق وزارت اقتصاد و یکی از روسای سابق سازمان امور مالیاتی تا چه حد صحّت دارد. هر دو عزل خود را ناشی از فشار دانهدرشتهای مالیاتی میدانستند. هر دو بر این باور بوده و هنوز هستند که وقتی در جهت اخذ مالیات از دانهدرشتها تلاش کردند و در این امر جدی بودند، بر اثر لابی دانهدرشتها برکنار شدند.
علی دینی ترکمانی
۳۰ بهمن ۱۳۹۷
https://t.me/alidinee