مصطفی نصراصفهانی
شوک وارد شده به نرخ ارز منجر به رکودی تورمی خواهد شد: چیزی که در شوک ارزی سال 91 هم تجربه کردیم.
تورم باعث کاهش قدرت خرید مردم میشود. این کاهش قدرت خرید در شرایط معمولی هم به دلیل توهم پولی پایدار خواهد بود، ولی وقتی رکود هم همراهش باشد موجِ بیکاری ایجادشده، کاهشِ بیشترِ نرخِ دستمزدِ واقعی را هم به همراه خواهد داشت.
بنابراین در یک خانوارِ دهکِ پائین، هم قدرتِ خریدِ دستمزدها(که معمولا ثابت است یا افزایشی متناسب تورم ندارد) کاهش پیدا میکند، و هم تعداد افرادِ شاغل کاهش پیدا میکند.
مطابق آماری که مربوط به پیش از جهش نرخ ارز از یکی از دوستان شنیدم بیش از 3 میلیون خانوار با درآمد ماهانه کمتر از 500هزار تومان زندگی میکنند. اگر اندازه خانوار را بطور متوسط 3 نفر در نظر بگیریم این یعنی بیش از 9 میلیون نفر از جمعیت، با درآمد کمتر از 170هزار تومان در ماه زندگی میکنند!(یعنی از هر ده نفر بیش از یک نفر)
با این آمار میتوان فهمید که وقتی گفته میشد افراد زیادی با همان یارانه 45 هزار تومان زندگی میکنند حرف نابجایی نبوده است!
ممکن است گفته شود که افراد فوقالذکر از دهک دهم درآمدی هستند و شاید اهمیت بالایی نداشته باشد، اما وضعیت دهکهای بعدی هم چندان جذاب نیست: بیش از 9 میلیون خانوار درآمد ماهانه کمتر از 2 میلیون تومان دارند. این یعنی، اگر جمعیت خانوار را بطور متوسط 3 نفر در نظر بگیریم، بیش از 27 میلیون نفر از هموطنان با درآمد ماهانه کمتر از 700هزار تومان زندگی میکنند: یعنی بیش از یک سوم جمعیت!
وقتی از جنبههای مختلف به مسئله توجه میکنیم متوجه میشویم که آمار فوق، بسیار تکاندهنده و دردناک هستند! فارغ از جنبههای رفاهی، جنبههای اجتماعی مهمی هم وجود دارند. اختلاف طبقاتی در حال «ملموستر» شدن است و ممکن است منجر به شورش و ناامنیهایی برای کشور و دهکهای بالای درآمدی بشود.
بنابراین باید در این وانفسا، سیاستهایی جبرانی برای حمایت از چند دهک آخر درآمدی طراحی کرد. اینکه این حمایت و جبران باید به چه صورت باشد مجالی دیگر میطلبد، اما در لزوم وجود آن هیچ شکی نیست.
کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance