انسان؛ موجودی که خرید میکند!
سید امیرحسین میرابوطالبی مترجم کتاب «کژرفتاری» اثر ریچارد تیلر (برنده جایزه نوبل اقتصادی 2017) در گفتوگو با روزنامه ایران (فرزانه اسکندریان)
جایزه نوبل اقتصادی 2017 به رفتارشناس اقتصادی «ریچارد تیلِر» (Richard Thaler متولد 1945) اختصاص یافت. او با تلفیق «اقتصاد» و «روانشناسی» توانست بهعلم اقتصاد رنگ و بوی انسانیتر دهد و بهدلیل استفاده از علوم روانشناسی و اجتماعی در مطالعات رفتار اقتصادی، شهرت جهانی پیدا کرد. «کژرفتاری»، «تلنگر»، «اقتصاد شبه عقلانی» و «روانشناسی انتخاب» و «فرضیههای اقتصادی» از جمله کتابهای او است. مطالعات میانرشتهای تیلر در کنار تلاشش برای بیان مفاهیم آکادمیک توجه بسیاری از تحلیلگران اقتصادی را به او جلب کرد. او در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که انسانها، یا همان افراد قابلپیشبینی و جایزالخطا، هسته مرکزی اقتصاد را تشکیل میدهند. انسان هر چیزی را که خریداری میکند، به نوعی تسلیم تعصبات میشود و تصمیماتی میگیرد که از استانداردهای عقلانیت مورد انتظار اقتصاددانان سنتی خارج است.کتاب «کژرفتاری» تلاشی است برای اینکه انسان تصمیمات بهتری را در زندگی، کسبوکار و سیاست اتخاذ کند. تیلر در این اثر، با ترکیب «اقتصاد» و «روانشناسی» قصد دارد ذهن مخاطب را نسبت به تصمیمات اقتصادیاش روشن کند و در این راستا مفاهیم عمیقی را از مدیران و سیاستگذاران جامعه ارائه میکند.بتازگی کتاب «کژرفتاری» تیلر به قلم سید امیرحسین میرابوطالبی بهفارسی ترجمه شد و جزو کتابهای پرفروش حوزه جامعهشناسی و اقتصاد قرار گرفت. به این بهانه با مترجم این اثر به گفتوگو نشستیم. میرابوطالبی دانشآموخته دانشگاههای علامهطباطبایی و تهران است و سابقه تدریس در دانشگاه تهران را نیز دارد. او اکثر کارهای پژوهشیاش را در زمینه اقتصاد رفتاری، علومشناختی و اقتصاد علوماعصاب انجام داده است و در این زمینه ترجمه 5 اثر را در کارنامه کاری خود دارد.
ریچارد تیلِر در سال 2015 کتاب «کژرفتاری» را در امریکا منتشر کرد که سال گذشته بهنام شهایی آن را به فارسی برگرداند، اما ترجمه شما بعد از او، از سوی انتشارات «دنیای اقتصاد» روانه بازار شد که اتفاقاً مورد اقبال هم قرار گرفت. چرا با وجود ترجمهای از این اثر، دوباره آن را برای ترجمه برگزیدید؟
پرسش خوبی است. من نسخه نهایی کتاب را اواخر سال 1395 برای چاپ به انتشارات دنیای اقتصاد سپردم. تعدد کتابهایی که این انتشارات در صف انتشار داشت باعث شد فرآیند چاپ آن به طول بینجامد. در حالی که کتاب آماده چاپ شده بود، خبر اهدای جایزه نوبل به «ریچارد تیلر» منتشر شد. با توجه به رابطهای که با آقای تیلر برقرار کردم، دوست داشتم ترجمه کتاب به تأیید ایشان برسد و البته یادداشتی هم برای این نسخه فارسی کتاب بنویسند. آقای تیلر با توجه به ناآشنایی با زبان فارسی کار ارزیابی کتاب را به آقای دکتر محمد اکبرپور، استاد دانشگاه استنفورد، سپردند. نظر مثبت آقای اکبرپور و لطفی که آقای تیلر به بنده داشتند باعث شد، ابتدای این کتاب به یادداشت کوتاه ایشان برای خوانندگان فارسیزبان مزین شود. طبیعتاً امکان چاپ کتاب زودتر از آن نیز وجود داشت، اما تأکید من برای مورد تأیید قرار گرفتن کتاب از سوی پروفسور تیلر و چاپ یادداشت ایشان برای خوانندگان فارسیزبان این روند را طولانیتر کرد.درباره ترجمهای هم که اشاره کردید بسیاری از من درخواست کردند که یادداشتی در نقد آن بنویسم، اما به شخصه معتقدم خوانندگان هوشیار در طول مدت متوجه تفاوتهای کوچک و بزرگ ترجمههای متعدد خواهند شد و با انتخابشان بهترین ترجمه را برمیگزینند. کما اینکه کتاب «کژرفتاری» با وجود تأخیری که به آن اشاره کردید و وجود ترجمه دیگر، در چند ماه اخیر جایش را در میان کتابهای پرفروش اقتصاد و جامعهشناسی باز کرده است. با این حال پرداختن به بازار آشفته ترجمه ایران، بویژه در حوزه کتابهای مشهور و آسیبهایی که نگاه غیرتخصصی ترجمه این آثار به بدنه علمی کشور وارد کرده و میکند نیازمند زمان بیشتر و بحث مجزایی است که شاید در گفتوگویی دیگر به آن پرداختم.
کتاب «کژرفتاری» افراد جامعه را عوامل تأثیرگذار بر اقتصاد میداند. نویسنده این کتاب از چه دریچهای قصد دارد روش تفکر انسانها را نسبت به اقتصاد تغییر دهد؟ و در کل، نویسنده کتاب در این اثر چه ایدهای را پیش میبرد؟
طبیعتاً نه فقط کتاب «کژرفتاری» که تمام کتابهای اقتصادی، افراد را یکی از تأثیرگذارترین عوامل در کنشهای اقتصادی میدانند. تفاوت از آنجا آغاز میشود که «اقتصاد رفتاری» برای درک رفتارهای انسان سراغ بینشهای روانشناسی رفته و یافتههای آن را پایه تحلیلهای خود قرار داده است. شاید بتوان گفت تفاوت این کتاب به طور خاص و «اقتصاد رفتاری» به طور عام، از آنجا آغاز میشود که انسانها را موجوداتی میبیند که امکان اشتباهکردن دارند و اتفاقاً این اشتباهات در بسیاری موارد قابل پیشبینی هستند. در حقیقت علم اقتصاد متعارف، انسانها را موجوداتی میداند که قدرت محاسبهگری نامحدود دارند، رفتارهایشان سازگار است و اساسیترین موتور محرک تصمیماتشان هم حداکثر کردن منافعشان است.
در مقابل «اقتصاد رفتاری» دست روی کاستیهای کوچک و بزرگی در رفتار انسان میگذارد که در سطوح فردی، تجاری و اجتماعی تأثیرگذار است. جذابیت اقتصاد رفتاری نیز از همینجا ناشی میشود. طبیعتاً مطالعه موجوداتی که مانند ما در تصمیمات مختلفشان دچار اشتباه میشوند جذابتر از مطالعه موجوداتی خیالی است که مرتکب کژرفتاری نشده و همیشه بهترین تصمیمات را میگیرند.
درباره خود کتاب هم باید بگویم که ریچارد تیلر علاوه بر اینکه اندیشمند بسیار برجستهای است، انسان فوقالعاده شوخطبعی است. این شوخطبعی را حتی در مکالمهها و مکاتبات با او نیز احساس کردهام. این کتاب اما نقطه اوج هنر شوخطبعی و داستانگویی تیلِر و ترکیب آن با بینشهای علمی و سیر تحولاتی است که خود او بهعنوان پدر اقتصاد رفتاری تجربه کرده است. در واقع کتاب مخلوطی است هیجانانگیز از داستانهای شخصی، آزمایش های جذاب، مثالهای مفرح و نظریات اقتصاد رفتاری که باعث شده خواندنش برعکس اکثر کتابهای اقتصادی لذتبخش باشد و در پایان نیز خواننده تسلطی اولیه و کاربردی بر مباحث اقتصاد رفتاری پیدا کند و از دریچهای متفاوت به انسان و رفتارهایش بنگرد.
از دیدگاه نویسنده، چه عواملی باعث میشود انسان از تصمیمات عقلمدار منحرف شود و از خود نوعی «کژرفتاری» بروز دهد؟ آیا این مورد برآمده از کنش عناصر خارجی نیست که سعی دارند افراد جامعه را در جهت سود و منافع خود به عملی مخالف با معیارهای عقلانیاش ترغیب کنند، یا کل سیستم اقتصادی و افراد جامعه تحت تأثیر نوعی کژرفتاری هستند؟
بهنظرم باید از نقطه نظر دیگری به این موضوع نگاه کنیم. آنچه بهعنوان کژرفتاری یا رفتارهای غیرعقلایی مطرح میشود چیزی است که از اصول روانشناسی و رفتارهای معمول افراد دریافت شدهاست. در حقیقت این کژرفتاری در برابر رفتار بدون نقصی تعریف میشود که علم اقتصاد به انسانها نسبت میدهد. به این ترتیب نباید تصور کرد که در اینجا دستهای پشت پردهای وجود دارد که میخواهد ما را به رفتار غیرعقلایی ترغیب کند. این کژرفتاریها همان رفتارهای روزمره همه ما است که روانشناسی اصولی را برای شناخت بیشترشان استخراج کرده است. آنچه اقتصاد رفتاری در این زمینه انجام میدهد تفسیر دقیقتر این رفتارها در تعاملات اقتصادی و وارد کردنشان بهنظریه اقتصاد است.
مثلاً در نظریه اقتصاد چنین فرض میشود که ارزیابی ما از ارزش یک کالا در شرایط مختلف تغییری نمیکند، با این حال قرار دادن یک کالای مشخص در یک فروشگاه لوکس یا یک دکه حقیر میتواند برداشت ما را از ارزش آن کالا تحت تأثیر قرار دهد. یا مثلاً در نظریه اقتصاد چنین فرض میشود که تخفیف باعث نخواهد شد شما کالایی را که نیاز ندارید بخرید، اما همه ما مواردی را تجربه کردهایم که تخفیف زیاد باعث شده کالاهایی را بخریم که شاید هیچوقت از آنها استفاده نکنیم. این موارد و موارد مشابه را کژرفتاری مینامیم.البته که معمولاً بازاریابها و شرکتهای تجاری بزرگ و حتی سیاستمداران از این سوگیریهای رفتاری ما باخبرند و گاهی از آنها به نفع خود استفاده میکنند. شناخت سازوکار این کژرفتاریها کمک خواهد کرد که لایههای زیرین رفتارهای خود را بهتر بشناسیم و احیاناً بهراحتی خام کسانی نشویم که بهدنبال سوءاستفاده از کژرفتاریهای ما هستند.
در مبحث خویشتنداری، چه عاملی باعث میشود تا انسانها بیشتر دیدگاهی «لاابال» و «حالنگر» داشته باشند و مطلوبیت روزهای آتی را کم ارزشتر از آن چیزی بدانند که زودتر به دست میآورند؟
این یک اصل روانشناسی است که انسانها دچار سوگیری به حال هستند و ارزش آینده را کمتر از آن چیزی که هست برآورد میکنند. به عبارت دیگر، ما دچار نزدیکبینی هستیم و توان تلسکوپیمان معیوب است. چرایی این موضوع چیزی نیست که اقتصاد رفتاری به آن بپردازد. دلیل چنین رفتارهایی را باید در نظریههای روانشناسی یا احیاناً فلسفی جستوجو کرد که به تحلیل لایههای پنهان آنها میپردازند.آنچه اقتصاد رفتاری در این مورد انجام میدهد این است که با مشاهدات، آزمایشها و تکیه بر نظریات روانشناسی اولاً وجود چنین رفتارهایی را در تصمیمات و تعاملات ما اثبات میکند و در مرحله بعد تأثیر این رفتارها را در سطح خرد و کلان اقتصاد میسنجد. همین بحث خویشتنداری مباحث گستردهای از اشتباهات سرمایهگذاری، تا تصمیمات نادرست فقرا، یا تصمیمات مربوط به بازنشستگی را تحت تأثیر قرار میدهد که درکشان میتواند روی گستره عظیمی از بینشهای اقتصادی مؤثر باشد.
پروفسور تیلر در رفتار اقتصادی خود از رفتارشناسی «تورسکی» و «دانیل کانمان» بهره برده است. از دیدگاه شما، رویکرد بینرشتهای او در ترکیب ایدههای رفتاری و تحلیلهای اقتصادی، چطور میتواند برای جامعه و مسائل امروز ما تأثیرگذار باشد؟
سؤال شما ناظر به نکتهای است که انگیزه اصلی من از ترجمه این کتاب بوده است. پیش از آنکه به آن نکته بپردازم باید گفت که طبیعتاً وجود اقتصاد رفتاری و رویکردهای بینرشتهای دیگر در بردارنده ابزاری است که میتوان از سطوح فردی و تجاری گرفته تا سیاستگذاریهای کلان اقتصادی از آنها استفاده کرد. مثلاً ابزاری که تیلر بهعنوان Nudge که در فارسی «تلنگر» یا «سقلمه» ترجمه شده از آن نام میبرد، در حوزههای متعددی قابل استفاده است. علاوه بر آن مطرحشدن هر چه بیشتر این رشته و رشتههایی نظیر آن میتواند به تغییر روند آموزش اقتصاد و بهروزشدن آن در کشور ما کمک کند.
امروزه در دنیا، دورههای دانشگاهی متعددی در حوزه اقتصاد تدریس میشود که انواع و اقسام نگاههای بینرشتهای را دربرگرفته و پژوهشهای بسیاری نیز در این حوزهها انجام میشود. اقبال بسیار خوبی نیز چه از سمت صاحبان صنعت و تجارت و چه از سوی محفلهای علمی به این فعالیتها وجود دارد که آخرین شاهدش جایزه نوبلی بود که به ریچارد تیلِر بهعنوان «برجستهترین اقتصاددان رفتاری» اهدا شد. این در حالی است که همین «اقتصاد رفتاری» در کشور ما هنوز حتی بهعنوان یک درس هم در دانشگاهها ارائه نمیشود. به این ترتیب امیدوارم رواج اقتصاد رفتاری و نظریات جذاب آن روند سخت و صلبی و عقبمانده آموزش اقتصاد در کشور ما را کمی تلطیف کرده و به استانداردهای جهانی نزدیکتر کند.
اما برسیم به نکتهای که عرض کردم انگیزه اصلی خود من برای ترجمه کژرفتاری بوده است. وجود نگاههای جایگزین از جمله اقتصاد رفتاری نشانهای است برای اینکه باور کنیم مسائل اقتصادی الزاماً راهحل واحد و از پیش تعیین شدهای ندارند. اقتصاد رفتاری تنها یکی از جایگزینهای ممکنی است که میتوان برای نظریه متعارف اقتصاد ارائه داد. در این رشته از اصول روانشناسی و آزمایشهای کنترلشده برای شناخت ریشههای رفتار انسان استفاده شده است و با وجود کارکردهای گسترده و موفقیتهای متعددی که به دست آورده با نقدهایی جدی و عمیق روبهرو است. به این ترتیب باید دانست که با نگاه بینرشتهای گستردهتر امکان ورود جایگزینهای دیگر نیز وجود دارد و دلیلی ندارد مدام بهدنبال نسخه نهایی برای حل تمام مشکلات اقتصادی باشیم.
نظرگاههای گوناگون، برداشتهای مختلف و در نهایت پیشفرضهای متفاوت نسبت به انسان و موتور محرک تصمیمات و رفتارهای او باعث خواهد شد نظریات جدید و نسخههای سیاستی دیگری را به دست آوریم. به این ترتیب راه پیشبرد اندیشه اقتصادی همچنان باز است و همانطور که اقتصاد رفتاری قدمی رو به جلو برای شناخت بهتر انسان و تصمیمات اقتصادیاش برداشت، همچنان میتوان بهدنبال گامهای بعدی برای نزدیککردن اقتصاد به واقعیتهای رفتاری و ذهنی انسان بود.