حسین راهداری
در دنیای اقتصاد نوشت: با فیلتر شدن تلگرام، بحث جایگزینی این پیامرسان خارجی با مشابه داخلی مطرح شد و تعدادی پیامرسان داخلی مورد تایید شورای عالی فضای مجازی به مخاطبان معرفی شدند. با توجه به اهمیت موضوع پیامرسان داخلی که مرتبط با حفاظت از اطلاعات کاربران ایرانی و به نوعی آمیخته با امنیت ملی بوده است، موضوع حمایتهای مختلف از جمله حمایت مالی از این پیامرسانها مطرح بوده است.
در یک مرحله، سه پیامرسان داخلی در قبال ارائه تضامین، موفق به دریافت وام ۵ میلیارد تومانی شدند. اما موضوع به همین جا ختم نشده است. اخیرا مدیر یکی از این پیامرسانهای داخلی مجددا بر حمایت از پیامرسانهای داخلی از طریق اعطای وام ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد تومانی جهت توسعه زیرساخت به سه پیامرسان برتر با بالای ۵ میلیون کاربر تاکید کرده است.
پیامرسانها در کنار دیگر محصولات مشابه عصر ارتباطات و اینترنت در دسته استارتآپها میگنجند. استارتآپ تعاریف متنوعی دارد؛ اما همگی این تعاریف بر دو مشخصه اصلی استارتآپها توافق دارند: یک مشخصه استارتآپها ریسک عدمموفقیت بالا و مشخصه دیگر تمایل و پتانسیل رشد بالا است. با این مقدمه باید اشاره شود که در ادبیات استارتآپی بحث تامین مالی نیز به خوبی مدون شده است. به دلایل ذیل، اعطای وام به استارتآپها، از جمله پیامرسانها، نه با ادبیات اعطای وام و نه با روشهای آزموده شده تامین مالی در اکوسیستم استارتآپی دنیا و حتی ایران همخوانی ندارد. برای توضیح دلایل، از دو مشخصه مهم استارتآپها که عبارتند از ریسک بالای عدمموفقیت و نیز اولویت رشد بر سوددهی، استفاده شده است.
۱- ریسک بالای عدمموفقیت
یکی از مهمترین مشخصات وام این است که وامگیرنده باید دارای ریسک در سطح معینی باشد. مهمترین دغدغه وامدهنده این است که وامگیرنده تا بازپرداخت کامل اقساط سرپا بوده و در ضمن توانایی مالی کافی برای بازپرداخت اقساط را داشته باشد. البته ریسک نکول وامگیرندگان مختلف، مشابه نیست؛ اما این ریسک نباید از حد مشخصی بیشتر باشد؛ چون قرار نیست وامدهنده باپول دیگران قمار کند بنابراین از این منظر استارتآپها صلاحیت کافی برای دریافت وام به معنای رایج را ندارند. زیرا یکی از مهمترین خصوصیتهای استارتآپها، ریسک بالای عدمموفقیت آنهاست. علاوهبر دلایل مختلف شکست استارتآپها که گاه فقط مختص ایران هستند، مثلا فیلترینگ سلیقهای، باید اشاره شود که اکوسیستم استارتآپی، عرصه رقابت بیرحمانه ایدهها و عملکردها و در نهایت «بقای بهترین» است. به همین دلیل در هر حوزه استارتآپی معمولا یک یا نهایت دو استارتآپ باقی میمانند؛ زیرا بعد از مدتی، همگان جذب استارتآپ پیشرو شده و دیگر ارائهدهندگان ایده و خدمات مشابه بهتدریج از عرصه رقابت حذف میشوند؛ زیرا توان رقابت با نفر اول را ندارند.
مثلا در نمونه پیامرسان، دلیل اقبال عمومی به پیامرسان تلگرام این بود که تقریبا همه اشخاص و کانالهای مورد نیاز کاربران در یک پیامرسان به سهولت قابلدسترسی بودهاند. همین نکته سبب وابستگی بیشتر کاربران فعلی به تلگرام و نیز جذب کاربران جدید میشد و البته راه را برای عرض اندام پیامرسانهای جدید، بهطور طبیعی، مسدود میکرد. بنابراین در مورد پیامرسانهای داخلی هم قابل پیشبینی است که از این تعداد پیامرسان معرفی شده، در نهایت یکی میتواند مورد اقبال عمومی واقع شود و مابقی محکوم به شکست هستند؛ زیرا نمیتوان انتظار داشت کاربران برای دریافت یکسری خدمات و اطلاعات به یک پیامرسان و برای دریافت بخش دیگر خدمات و اطلاعات به پیامرسان دیگر مراجعه کنند. ضمنا اگر هیچ پیامرسان داخلی نتواند با کیفیت پیامرسان خارجی خدمات خود را ارائه دهد، ممکن است همگی محکوم به شکست باشند.
۲- تمایل به رشد حتی به قیمت زیاندهی
یکی دیگر از مهمترین شرایط اعطای وام، وضعیت مالی وامگیرنده است تا اطمینان حاصل شود که او قادر به بازگشت وام در آینده خواهد بود. از این منظر نیز عمده استارتآپها شرایط قابلقبولی ندارند. در حقیقت اولویت اصلی استارتآپ در مراحل اولیه و حتی تا نیمه عمر خود و بعد از آن، رشد است نه سودآوری؛ زیرا تمام تلاش استارتآپها این است که قبل از ورود رقبای جدید، بتوانند تا جای ممکن رشد کرده و مخاطب و مشتری جذب کنند. هرچقدر اندازه استارتآپ بزرگتر باشد، هزینههای آن به نسبت رقبا کمتر خواهد بود و احتمال درآمدزایی بالا در بازاری با انحصار طبیعی نیز بیشتر میشود. بنابراین برای رسیدن به این هدف، استارتآپها در مراحل اولیه نیاز به هزینه کردن بدون توجه به سوددهی خواهند داشت. به همین دلیل اکثر استارتآپها، حتی آنها که در دوران بلوغ بوده و وارد بورس شدهاند، تا سالها زیانده باقی ماندهاند.
البته طول دوره زیاندهی به مدل کسبوکار و نیز مدل درآمدی استارتآپ بستگی دارد. با توجه به اینکه مدل درآمدی پیامرسانهای داخلی مشخص نیست، میتوان انتظار داشت که زیاندهی آنها نیز حداقل بیش از حد معمول طول بکشد. در چنین حالتی، اعطای وام به شرکتی زیانده که تا سالها حتی قادر به درآمدزایی برای پوشش هزینههای جاری خود نیست، چه معنایی میتواند داشته باشد؟
به همین دو دلیل، راه حمایت مالی از استارتآپها، جذب سرمایهگذار است نه دریافت وام. در اکوسیستم استارتآپی کشورها، از جمله ایران، موجودیتهای سرمایهگذاری از جمله شتابدهندهها (Accelerator)، صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture Capital) و نیز سرمایهگذاران فرشته (Angel Investor) شکل گرفتهاند که در مراحل مختلف چرخه عمر یک استارتآپ میتوانند به تامین مالی آنها بپردازند. به این ترتیب، سرمایهگذاران در استارتآپها شریک و سهامدار میشوند به این امید که در صورت موفقیت استارتآپها، از پاداش احتمالی آینده آن بهرهمند شوند. در عین حال بنیانگذاران استارتآپها نیز میتوانند مطمئن باشند که در صورت شکست، بدهکار نخواهند بود.
اکوسیستم استارتآپی ایران اگرچه با مشکلات زیادی مواجه است، اما یکی از بهترین فضاهای کسب و کار کشور را دارد از آن جهت که بیشتر براساس قواعد و قوانین درست سرمایهگذاری و اصول بازار اداره شده است. اکوسیستم استارتآپی ایران برخلاف فضای اکثر صنایع بزرگ ایران، عرصه عرض اندام نیروهای جوان و بلندپرواز با فرهنگ کاری نوآورانه است. در این اکوسیستم هر کس خلاقتر بوده، هر کس قبل از دیگران وارد عمل شده، هر کس پیگیری و سختکوشی داشته، هر کس اصول بازاریابی و شبکهسازی را بهتر آموخته و اجرا کرده، موفق میشود؛ بنابراین رویکردهای نادرست در حمایت رانتی و انتخابی از این عرصه، این اکوسیستم را از مسیر اصلی خود خارج و کارآفرینان استارتآپی را به رانتخوار بدل خواهد کرد. از این جمله رانتخواران و انحصارجویان را میتوان در برخی صنایع کشور مشاهده کرد که بیشترین حمایت و انحصار را از مجموعه حاکمیت از جمله دولت و بانکها دریافت کردهاند، اما در نهایت محصولی با کیفیت پایین به مشتریان خود تحویل داده و در عین حال نیز طلبکارانه از حکومت و جامعه، انتظار حمایت بیشتر دارند. اما مرزهای دیجیتال قابل بستن نیستند و نمیتوان کاربر ایرانی را به دریافت خدمات کم و ضعیف در عین تحمیل هزینه بالا به جامعه مجبور کرد.
بنابراین پیشنهاد نگارنده این است که پیامرسانهای داخلی و هر استارتآپ دیگری مانند آن، به جای وام، بهدنبال سرمایهگذار باشند. در مورد پیامرسانهای داخلی مراجعه به افرادی مفید است که حامی ایده حفظ اطلاعات شخصی کاربران ایرانی با اهداف متعالی همچون امنیت ملی هستند. در میان طرفداران این ایده نیز افراد ثروتمند کم نیستند که میتوانند نقش سرمایهگذار را به عهده بگیرند. ضمنا حتی با روشهای نوینی همچون تامین مالی جمعی (Crowd funding) نیز میتوان حمایت جمعی طرفداران این کسبوکار، ایده و عقیده را نیز جلب کرد. اگر از این دو منبع، تامین مالی به ارقام مورد نیاز قابلتامین نیست، لازم است که بنیانگذاران استارتآپهای مذکور در مورد کسبوکار خود که ناتوان از جذب سرمایهگذار است، تامل بیشتری کنند و منابع مالیکشور را در این راستا هدر ندهند.