در عصر اقتصاد نوشت: دو جامعه فرضی “الف” و “ب” را در نظر بگیرید که از نظر تمام شاخصهای اقتصادی باهم یکسان هستند. در هردو جامعه مثلاً 70% ثروت و دارایی در اختیار گروهی معدود قرار دارد. تنها تفاوت این دو جامعه فرضی در این است که کلانسرمایهداران جامعه “الف” تصمیم میگیرند سرمایهشان را در میدان تولید و راهاندازی کارخانجات یا بورس اوراق بهادار وارد کنند. درحالیکه کلانسرمایهداران جامعه “ب” علاقهدارند سرمایه خود را صرف خرید املاک و مستغلات بکنند، و از طریق دریافت اجاره املاک و نیز افزایش قیمت املاک در طول زمان درآمد کسب کنند.
حال ببینیم بعد از یک دوره زمانی مثلاً 20ساله، این دو جامعه چه تفاوتی با همدیگر خواهندداشت:
جامعه “الف” با گسترش تولید و صنعت و البته با فرض اینکه مسیر درستی در توسعه صنعت و تجارت طی کند، به رونق و رفاه اقتصادی رسیدهاست. با گسترش صنایع، اشتغال افزایش یافته، و درنتیجه رقابت بنگاههای اقتصادی برای جذب نخبگان و متخصصان، درآمد نیروی کار متخصص و حتی غیرمتخصص افزایش یافتهاست. کلانسرمایهداران که در ابتدای مسیر، 70% دارایی جامعه را در اختیار خود داشتند، ثروتمندتر و فربهتر شدهاند، اما بااینحال سهمشان ازکل ثروت و دارایی جامعه کاهش یافته و به 60% رسیدهاست. زیرا با افزایش سطح دستمزدها و گسترش کمّی و کیفی فرصتهای شغلی، موقعیت مناسبی در اختیار بقیه افرادجامعه قرار گرفته،که بردرآمد و رفاه و دارایی اندک خود بیفزایند. به بیان دیگر کیک ثروت و دارایی جامعه بزرگتر شده، و هرچند قاچ کلانسرمایهداران کوچکتر شده، بااینحال همین قاچ کوچک ازکیک بزرگ، بهمراتب بزرگتر از قاچ بزرگ از کیک کوچک است.
اما در جامعه “ب” شرایطی بسیار متفاوت پیش آمدهاست. تولید داخلی درهم شکسته، و تولیدکنندگان متضرر و بسیاری از آنها ورشکسته شدهاند. زیرا باید بخش مهمی از درآمد خود را بابت اجاره املاک و مستغلات به کلانسرمایهداران بدهند. بیکاری بیداد میکند، زیرا کارآفرینان توان ایجاد فرصت شغلی را از دست دادهاند. درمقابل، سهم کلانسرمایهداران از کل دارایی کشوراز 70%به 85% رسیدهاست!زیرابا تملک بخش اعظم املاک ومستغلات موجب افزایش قیمت املاک شده، وثروتمندتروفربهترشدهاند.به بیان دیگر،دراین جامعه سهم کلانسرمایهداران ازکیک ثروت ودارایی جامعه نسبت به قبل بزرگترشده،اما در واقع خودکیک ثروت جامعه بزرگتر نشده، وحتی شایدکوچکترهم شدهاست. بدینترتیب، کلانسرمایهداران اینک قاچ بزرگتری را از کیک کوچکتر در اختیار دارند که ممکن است در مقایسه با قبل کوچکتر شدهباشد.
هرچند مثال بالا در فضایی بسیار انتزاعی مطرح شده، اما اتفاقی را که طی چنددهسال گذشته در جامعه ما افتاده، دقیقاً بهتصویر میکشد. اینک شرایط جامعه ما بسیار مشابه جامعه “ب” است. سیاستهای ناکارآمد موجب شده نقدینگی عظیمی در جامعه شکل گرفته، و البته در اختیار برخی افراد جویای رانت قرار گیرد. این نوکیسگان دارایی بادآورده را صرف سرمایهگذاری در صنعت و تولید نکرده، و به جای آن به خرید و احتکار املاک اقدام کردهاند. با هجوم نقدینگی به بازار املاک، زمین و مسکن گران شده، و عرصه بر عموم مردم و بهویژه حقوقبگیران تنگتر و تنگتر شدهاست. افزایش حداقل دستمزدها که فقط بخشی از تورم را جبران کرده، بههمراه افزایش اجاره املاک، قیمت تمامشده کالاهای ساخت داخل را بالا برده، و توان رقابت تولیدکنندگان داخلی را هم در بازارهای خارج از کشور هم در داخل بهشدت کاهش داده، و از این طریق کمر تولید داخلی را شکستهاست.
در عوض مالکان املاک و مستغلات سود کردهاند، زیرا قیمت داراییهایشان طی 20سال چنددهبرابر شده، و همهشان را موفق به عضویت در باشگاه میلیاردرها کردهاست. آنها اینک در مقایسه با 30سال پیش قاچ بزرگتری از ثروت و دارایی کشور را در اختیار دارند، اما غافل از این هستند که درنتیجه این اتفاق، دراصل خود کیک ثروت و دارایی کشور نیز کوچک و کوچکتر شدهاست، و آنان اینک مالک قاچ بزرگتری از کیک کوچکتر هستند.
آنهادرسایه ندانمکاری دولتمردان موفق شدهاندبهاصطلاح مچ حقوقبگیران وحتی نخبگان جامعه را بخوابانند. اما نمیدانندکه بااینکار درواقع مچ جامعه واقتصاد ملی خود راخوابانده، و بهاصطلاح بر سر شاخ نشسته و بن را بریدهاند.
هجمه گسترده به بازار املاک و مستغلات توسط بانکها، نهادهای عمومی، مؤسسات خیریه و درکل هر شخص حقوقی وحقیقی که پولی دراختیارداشته، یا امکان برخورداری ازتسهیلات بانکی کلان رااز طریق امضاهای طلایی داشتهاست،بلایی سراقتصادملی کشورمان آوردهاست که تصویرتجریدی وساده شدهای از آن در بالا ارائه شد.
در سایه این هجمه "پربازده"،بخش اعظم داراییهاو ثروت جامعه درکف گروهی معدود از اشخاص حقیقی وحقوقی قرار گرفتهاست که بدون تعارف"ارباب"های دوران جدید هستند، و بقیه شهروندان مبدل به رعیت شدهاند.مناسبات ارباب و رعیتی با گذشت بیش از نیمقرن از اجرای قانون اصلاحات ارضی، یکبار دیگر و در لباسی دیگر به جامعه مابرگشتهاست. دردهه 1330 هرکشاورزی میبایست بخش مهمی ازحاصل تلاش سالانه خود رابهعنوان سهم اربابی به ارباب تقدیم میکردتابازهم از الطاف ملوکانه اودرسال آینده برخوردار شود. امروزه نیزهر کارآفرین اقتصادی که تصمیم به تلاش در میدان صنعت و تجارت بگیرد، باید بخش اعظم حاصل دسترنج خود راتقدیم اربابان عصرجدید بکند. ازاینرو این ادعا رانمیتوان گزافه پنداشت که مناسبات ارباب و رعیتی در جامعه ما آینده اقتصاد ملی را به گروگان گرفتهاست.
برای تجسم بهتر شرایطی که سوداگری درمیدان املاک و مستغلات برای کشورمان به ارمغان آورده، فقط کافی است بدانیم امروزه برای خرید یک واحد تجاری درفلان مجتمع تجاری صاحبنام،خریدارباید کف مغازه را به ضخامت حدود ده سانتیمتر از درشتترین اسکناس رایج کشور مفروش کند! بهراستی کدام فعالیت سالم اقتصادی میتواند در چنین مغازهای شکل گرفته و امید به دوام داشتهباشد؟
به نظر من "اصلاحات ارضی دوم" عنوان گویایی برای مجموعه سیاستهایی است که میتواند تا حدودی آب رفته اقتصاد ملی را به جوی بازگرداند. این مجموعه سیاستها مناسبات ارباب و رعیتی را که در سایه بیتوجهی مسؤولان یکبار دیگر در کشورمان سربرآوردهاست، برهم خواهدزد.
برچسبها
آخرینها از دارایان
- نرخ تورم تیر ماه ١٤٠٢ اعلام شد
- گزارش شاخص مدیران خرید در خرداد ماه 1402
- سیامک قاسمی: اقتصاد ایران کسی را که ریال نگه دارد، جریمه میکند / پیشبینی از قیمت ارز، طلا، سکه و مسکن
- بازگشت قیمت دلار به کانال ۴۸ هزار تومانی / بازی تکراری اسکناس آمریکایی یا سیاست بازارساز؟
- خانههای 500 میلیارد تومانی تهران+ جدول
- رابرت لوکاس، رهبر انتظارات عقلایی درگذشت
- علي مروي: اصلاحات اقتصادي نبايد با شوك قيمت بنزين شروع شود
- نیما نامداری: تبعات سانسور قیمتها
- اسفندیار جهانگرد: توهمات دولتی و برنامههای توسعه
- «بسته» 10بندي براي جلوگيري از پيشروي تورم
نظر دادن
لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: