حبیبالله طاهرخانی
عضو هیات مدیره شرکت عمران شهرهای جدید
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4076 نوشت:
اولین بار موضوع نفرین منابع (resource curse) در دهه 80میلادی مطرح شد و در سال 1993 ریچارد اوتی در کتاب خود با عنوان «نظریه نفرین منابع طبیعی»، این موضوع را که چرا کشورهای با انبوع منابع طبیعی در مسیر توسعه گام نمیگذارند، تئوریزه کرد. به نظر میرسد همان طور که در توسعه ملی با موضوع نفرین منابع نفتی مواجهایم در سطح شهری نیز با ابتکار و خلاقیتی وصفناپذیر درآمد ناشی از تراکم و تغییر کاربری را کشف و شهرها را به نفرین تراکم مبتلا کردهایم.
هانری لوفور معتقد بود؛ سرمایهداری با استفاده از ابزارهای در اختیار و با تولید فضای اختصاصی آن را از دسترس عموم خارج میکند. هاروی دیدگاه او را کامل میکند. او معتقد است که سرمایهداری در نهایت به دنبال سلب مالکیت عموم از فضای شهری است. در مدل رها شده نظام سرمایهداری مرتبا حقوق عمومی در برابر حقوق خصوصی قربانی میشود. لوفور به خلق مفهومی به نام «حق به شهر» دست مییازد که مطابق آن نه تنها حفظ آنچه که موجود است حق شهروندان است، بلکه آنها باید شهر را مطابق خواست و آمال و آرزوهای خود شکل دهند. کارکرد نظریهپردازان متمایل به سوسیالیسم در نظام سرمایهداری غرب اصلاح کارکردهای نامطلوب نظام سرمایهداری است که به قول تاچر گزینه دیگری غیر از آن در کار نیست. حکومتها اعم از ملی و محلی در کنار جامعه مدنی وظیفه حفاظت از منفعت عمومی در برابر بیشینه کردن منفعت خصوصی را برعهده دارند، آنان مراقبند تا ارزش مبادلهای فضا بر ارزشهای زندگی شهری غلبه نکند. در تهران و کلانشهرهای ایران، فروش تراکم و تغییر کاربری فضاهای عمومی به کاربریهای انتفاعی، یکی از مصادیق اصلی ارزش مبادلهای دادن به فضاهای حیاتی شهر است که در آن منفعت عمومی «کیفیت زندگی شهروندان» قربانی بیشینه کردن منفعت خصوصی میشود. اگرچه ابتدا فکر میشد شهرداریها به منبع درآمدی خلاقانهای برای اداره شهر دست یافتهاند، اما واقعیت این بود اقتصاد شهرها چون اقتصاد ملی در حال دچار شدن به نفرین منابع بود. نفرین تراکم مدیریت شهری را به تدریج به نهادی رانتییر و اقتدارگرا تبدیل کرد. مدیریت شهری به واسطه اتکای درآمدی به تعداد محدودی از فعالان ساخت وساز به جای کلیه ساکنان و فعالان در شهر خود را بینیاز از پاسخگویی به شهروندان میداند. به واسطه نفرین تراکم مدیریت شهری قادر به تعیین اولویتهای واقعی شهروندان نیست، یک بار برج مخابراتی میلاد را برای نشان دادن اقتدار و عظمت خود به شهروندان در کنار کوههای سربهفلک کشیده تهران برپا میکند و با شروع پروژه نواب میخواهد تصویر اقتدارگرای هوسمان قرن 19 پاریس و رضا خان اقتدارگرا در شکافتن بافتهای شهری را به رخ شهروندان بکشاند و بار دیگر شهردار دیگری درآمدهای حاصل از تراکم را به پای گسترش حملونقل شخصی میریزد، در حالی که مردم در آلودگی جان میدهند تا بزرگراهی دو طبقه بنا کند و مردم را مسحور اقتدار خود کند و آواز سر دهد که به عمل کار برآید.
نفرین تراکم بر سر شهرهای ما سایه افکنده مدیریت شهری به اتکا این منابع بادآورده و سهلالوصول اراده پاسخگویی به شهروندان ندارد و منابع را به سمت اولویتهای واقعی شهر هدایت نمیکند.
کیفیت زندگی در شهرهای ما روز به روز بدتر میشود، باغات و ذخیرگاههای زیستی و ارزشهای تاریخی و معماری خود را به خاطر یک مشت دلار بیشتر و یک طبقه اضافهتر به مسلخ میبریم. نفرین تراکم و تغییر کاربری 200 میلیارد دلار سرمایههای این کشور را که به هر دلار آن برای توسعه نیازمندیم ، در خانههای لوکس خالی حبس و از چرخه مولد اقتصاد خارج کرده است. مدیریت شهری خلاقیت و ارادهای برای کسب درآمد پایدار و طراحی ابزارهای مبتکرانه تامین مالی توسعه شهری ندارد و مرتبا با اتکا به این قدرت و منبع بادآورده بر حجم تصدیهای خود میافزاید. بدنه چنان فربه و ناکارآمد شده که همه منابع را میبلعد و مدیریتی بر هزینهها اعمال نمیکند و اداره شهر دچار ناکارآمدی است. به واسطه امید شهرداری به تداوم فرآیند ساخت و ساز شهرداری به زیر بار استقراض بیش از اندازه رفته و بسیاری از این بدهیها نکول شده است. حیات شهرهای ما در معرض نابودی به واسطه نفرین تراکم و تغییر کاربری است. راهی باید جست و اراده و عزمی که ما را از این نفرین برهاند.