امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4067 نوشت:
کسانی گفتهاند در خاورمیانه سرزمینهای شمال و جنوب خلیج فارس فقط با هم فاصله جغرافیایی ندارند بلکه یک فاصله عظیم تمدنی وجود دارد که گویی از دو دنیای متفاوت سخن میگوییم. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و استقلال تدریجی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، اوضاع خاورمیانه هیچگاه آرام نبوده است. این منطقه که قلب مخازن هیدروکربنی جهان به شمار میآید، چالشهای سیاسی بسیاری را تجربه کرده؛ از خروج نیروهای بریتانیا از سرزمینهای شرق سوئز، انقلاب ایران و جنگ هشتساله با عراق گرفته تا جنگ اول خلیج فارس و اشغال عراق و جنگهای نیابتی امروز، یکی از پرآشوبترین مناطق دنیا بوده است.
به تازگی قطع رابطه عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و بحرین با قطر خبرساز شد. از آن سو عمان وکویت ترجیح دادند، در این مرحله زیاد تند نروند و میانه را بگیرند. ادعای دسته نخست این بود که قطریها بیش از اندازه به سمت ایران گرایش پیدا کردهاند، در تامین مالی تروریسم دستی دارند، از گروههایی نظیر اخوان المسلمین و حماس حمایت میکنند و شبکه الجزیره آنها هم مطلوب حکام عرب نیست. قضیه بعد از دیدار پرسروصدای رئیسجمهور آمریکا از ریاض اتفاق افتاد و پخش سخنانی از امیر قطر خبرساز شد. او گفته بود که دشمنی کشورها عرب با ایران را نمیپسندد و باید نقش مهم ایران در خاورمیانه را به رسمیت شناخت؛ هرچند این گفتهها کمی بعد تکذیب شد، همین هم کافی بود که سیل انتقادها علیه قطر را برانگیزد. در این میان رابطه دو همسایه یعنی قطر و عربستان از همه پرچالشتر است، بد نیست بدانیم عربستان و قطر تنها دو کشور وهابی دنیا به شمار میآیند و خاندانهای حاکم بر آنها تبار خود را به محمد بن عبدالوهاب نسبت میدهند. چندی پیش همین تبارشناسی هم بحثهایی برانگیخته بود و در نامههایی که با امضای 200 نفر از جمله مفتی عربستان سعودی در شبکههای اجتماعی دست به دست میگشت، ادعا شده بود که خاندان آل ثانی حاکم بر قطر از نسل عبدالوهاب نیستند. هرچند آن نامه، به صراحت از قطر نام نبرده بود، چندان دشوار نبود دریابیم اشارههای نامه در مورد چه کشوری است.
اختلاف قطر و عربستان تازه نیست، گفته میشود در سال 1995 که پدر امیر فعلی قطر در یک کودتای بدون خونریزی جای پدر خود نشست، عربستان و امارات که از این جابه جایی قدرت احساس خطر میکردند، چند صد نفر را برای کشتن حاکم جدید و چند مقام سیاسی دیگر قطر بسیج کرده بودند که البته موفقیتآمیز نبود. پس از خروج نیروهای آمریکایی از عربستان در سال 2003 هم، قطر پایگاه هوایی العدید را در اختیار آنها گذاشت که البته از دید عربستان نوعی فرصتطلبی بود. این پایگاه در جنگ عراق و افغانستان نقش بسیار مهمی داشت و اکنون هم مرکزی برای مبارزه با داعش به شمار میآید. حمایت قطریها از بهار عربی و گروههایی نظیر اخوانالمسلمین نیز هرگز مطلوب عربستان نبوده است. سال 2014، عربستان، امارات متحده و بحرین در اعتراض به حمایتهای قطر از رئیسجمهور وقت مصر، محمد مرسی از اخوانالمسلمین، سفرای خود را از قطر فراخواندند، حرفشان هم این بود که قطر به اصول شورای همکاری خلیجفارس وفادار نبوده است. در بحران سوریه هم حمایت قطریها از برخی شورشیان مخالف رژیم اسد خبرساز شد و حتی گفته شد که مخالفت سوریه با کشیدن خط لوله گاز پیشنهادی قطر به اروپا (از قطر به عربستان سعودی، اردن، سوریه، ترکیه و اروپا) یکی از عوامل بروز جنگ در این کشور بوده است. سال گذشته هم ادعا شد که قطر بر سر آزادی تعدادی از شاهزادگان خود که در عراق دستگیر شده بودند با ایران و متحدان آن مذاکرههایی داشته و توافقهایی صورت داده است که عربها آن را نزدیک شدن به ایران تعبیر کردند. کنار همه اینها باید بازوی رسانهای قدرتمند قطریها شبکه الجزیره را هم در نظر داشت که زمامداران عرب نظر مساعدی نسبت به آن ندارند.
در بحران اخیر میان کشورهای عرب جنوب خلیج فارس و قطر البته کار بالا گرفت و عربستان، مصر و چند کشور دیگر به نوعی وارد جنگ بی آتش با این کشور کوچک 2 میلیون و 300 هزار نفری شدند. کسانی این را فرصتی مناسب برای ایران دانستند، انگار که این کشور ثروتمند همچون سیبی رسیده به دامن ایران افتاده باشد و حتی مضمونهایی مانند شکست ائتلاف عربی، دوپاره شدن شورای همکاری خلیج فارس و فروپاشی اوپک هم زیاد شنیده میشود. با این حال اجازه دهید بگوییم این وضعیت بعید است به گردش استراتژیک قطریها به سوی ایران بینجامد.قطریها با وجود آنکه یکی از بالاترین درآمدهای سرانه در جهان را دارند؛ ولی از نظر جمعیت، وسعت و بسیاری عوامل دیگر نمیتوانند در نقش یک قدرت تمام عیار منطقهای مستقل نقشآفرینی کنند. با این حال قطریها بلندپروازیهای خود را دارند و سودای همتایی با کشورهایی مانند عربستان و مصر را در سر میپرورانند، آنها سعی کردهاند که زیر سایه این دو کشور محو نشوند و بتوانند هویتی مستقل داشته باشند. قطر با توجه به همسایگی با عربستان سعودی و برخی از اختلافاتهای مرزی تلاش کرده است که با استفاده از وزنه ایالات متحده نوعی تعادل را در برابر همسایگان به وجود آورد، همکاریهای گسترده با آمریکا را باید در همین زمینه فهم کرد. گفته میشود حاکم قبلی حتی اظهار امیدواری کرده بود که 10 هزار آمریکایی بهصورت دائم در پایگاه هوایی العدید مشغول باشند.
این کشور کوچک که یکی از بزرگترین منابع گازی جهان را در اختیار دارد و اهمیت آن با توجه به افزایش نقش گاز در سبد انرژی آینده بیشتر هم خواهد شد، تلاش دارد جایی در آن میانه بیابد و جایی شبیه سنگاپور خاورمیانه باشد. به نظر نمیرسد تنشها با عربستان و دیگر کشورها خیلی طول بکشد و میتوان انتظار داشت با میانجیگری کویت و فشار ایالات متحده به زودی به سرانجام برسد. ادعا شده است این واکنش تند کشورهای عرب علیه قطر تا اندازهای بدون هماهنگی ایالات متحده انجام گرفته است و به ویژه عربستان بعد از قراردادها و تفاهمهای چندصد میلیارد دلاری ریاض میخواهد آمریکای پسااوباما را محک بزند و ببیند در ادب کردن همسایه گستاخش تا چه اندازه حمایت خواهد شد. احتمال بروز جنگ هم با توجه به اوضاع یمن و شرایط اقتصادی و هزینههای بالای عربستان بسیار پایین است و از این رو میتوان ادعا کرد مصالحه قطریها با عربستان، مصر و بحرین با میانجیگری آمریکاییها خیلی دور به نظر نمیرسد. در واقع برادر بزرگ بنا دارد برادر کوچک را ادب کند؛ ولی بعید است پیوندهای خانوادگی را ندیده بگیرند.
در مورد ایران، با توجه به ذخایر گازی مشترک فراوان، قطریها به درستی هیچگاه سیاست تخاصم و مقابله مستقیم با این قدرت منطقهای را دنبال نکردهاند و بعید است در آینده هم چنین کنند؛ اما همکاری و اتحاد پایدار با ایران هم محتمل نیست. گذشته از آنکه دو کشور از نظر ایدئولوژیک فاصله بسیار زیادی دارند، بعید است قطریهای هوشمند که متحد ایالات متحده هم به شمار میآیند، بخواهند با این کار دشمنی بیشتر سعودیها را بخرند و پای رقیب منطقهای آنها را به نزدیک مرزهای عربستان باز کنند. چنانکه از قرائن هم پیداست، در همین روزهای اخیر هم در حوزه همکاریهای اقتصادی بیشتر روی ترکیه حساب کردهاند؛ ولی با این حال در زمینه عربستان و دیگر کشورها همچنان با کارت ایران بازی خواهند کرد. نباید بیش از اندازه به نزدیکی دو کشور امید بست.اما ایران ما پیش روی خود هزار مشکل بزرگ دارد، دشمنیها با آن کم نیست و هنوز چند روز نیست که زخم خشونت و ترور بر چهره ایران زیبا نشسته است، در میانه این آشوب چارهای جز تدبیر و عقلانیت نیست، باید گفته دکتر سید جواد طباطبایی را تکرار کنیم که این کشور در زمانی که از منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد، در آبگینه حصاری قرار دارد و ما وظیفهای جز نگاهداری از آن به هر قیمتی نداریم.