در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4061 نوشت:
رئیسکل بانک مرکزی در اظهارنظری از احتمال ادغام بانکها خبر داده است. به گفته وی، ادغام یکی از روشهای نزدیک شدن صورتهای مالی بانکها به استانداردهای روز دنیاست. در ماههاي اخير نيز موضوع ادغام، تصفیه و انحلال بانکها و موسسات اعتباری، نظارت بر رفتار بانکهای مشکلدار و ارتقای نظارت موثر بر فعالیت بانکها بيش از گذشته مطرح و بهصورت جدي مسائلي مانند ادغام بانكها و موسسات اعتباري مطرح شده است.
در این سرمقاله تلاش میشود نکاتی درخصوص الزامات، محاسن و چالشهای ادغام و تجربیات ژاپن بهعنوان یکی از موفقترین الگوهای ادغام بانکی تشریح شود.
ادغام بانكهاي ايران براساس تجربه جهاني گريزناپذير است، اما اگر دو بانک یا موسسه اعتباری که از نظر اعتباری وضعیت ناسالمی دارند با هم ادغام شوند، مشکل دوچندان میشود. ادغام بانکها و موسسات اعتباری با وضعیت ناسالم و خطرناک، بد روی بد گذاشتن است و ریسک اعتباری نظام مالی را به میزان قابلملاحظهای افزایش میدهد و احتمال ورشکستگی مجموعه جدید به مراتب بیشتر خواهد شد. مهمترین نکتهای که بانک مرکزی بهعنوان نهاد ناظر نظام بانکی باید مدنظر داشته باشد این است که ابتدا باید بانکها و موسسات اعتباری از نظر سلامت اعتباری رتبهبندی شوند و در گام بعد آنهایی برای ادغام کاندیدا شوند که رتبه اعتباری بالاتری را کسب کردهاند. برای موسساتی که در رتبههای پایینتر قرار گرفتهاند یا در معرض خطر هستند، باید با نظارتهای بیشتر اصلاحات ساختاری صورت گیرد. ادغام موسسات مالی در معرض خطر، پاککردن صورت مساله است. بانک مرکزی باید به وظیفه نظارتی و اصلاح ساختار خود بهخوبی عمل کند. سیاست پولی و نظارت بانکی از وظایف اصلی بانک مرکزی است.
ژاپن یکی از کشورهایی است که در حال حاضر سه بانک اصلیاش که سه کلانبانک نامیده میشوند، هرکدام حاصل ادغامهای متعدد و حسابشده هستند. اینگونه نبوده است که بانک مرکزی هر دو یا چند بانکی را تشویق به ادغام کند. يكي از ادغامهاي بزرگ كه بزرگترين بانك ژاپن را تشكيل داده و منجربه تاسيس بانك BTMU شده از ادغام بانكهاي توكيو، ميتسوبيشي و هلدینگ UFJ در سالهای 1996، 2002 و 2006 میلادی بوده است. در سال 1996 زمانی که بسیاری از بانکها و موسسات مالی ژاپنی پس از ترکیدن حباب دارایی در این کشور، در معرض نکول و ورشکستگی بودند، بانک میتسوبیشی و بانک توکیو که هر دو وضعیت سلامت اعتباری مناسبی داشتند، ادغام شدند و بانک توکیو-میتسوبیشی را شکل دادند که در آن زمان از نظر حجم دارایی بزرگترین بانک جهان بود. در سال 2001 بانک تویو وارد مذاکرات ادغام با دو بانک سانوا و توکایی شد و در نهایت این سه بانک با هم ادغام شده و در سال 2002 هلدینگ مالی متحده ژاپن یا به اختصار UFJ را تشکیل دادند. در ادامه در ژانویه سال 2006 بانک توکیو میتسوبیشی با UFJ ادغام شدند و بانک توکیو- میتسوبیشی UFJ یا به اختصار BTMU را تشکیل دادند که بزرگترین بانک ژاپن از نظر حجم دارایی و سرمایه بازار است.
توجه داشته باشيم كه ادغام موسسات و شركتها، يك پديده متداول در طول تاريخ نظام مالی بینالمللی بوده و همچنان ادامه دارد و اين روش مزايا و معايب بسياري دارد اما مزاياي آن از معايب آن بيشتر است چراکه با تشكيل بانك و موسسه مالي جديد، طرفین ادغام میتوانند از مزيتهاي نسبي یکدیگر بهره ببرند. مثلا بانك توكيو در بخش مبادلات خارجي داراي توان و مزيت نسبي خوبي بوده است. بانك ميتسوبيشي نيز در بانكداري تجاري، خرده بانكداري در داخل كشور، مزيت نسبي داشته و شبكه گستردهاي از مشتريان و بازارها را در سطح كشور داشته است بنابراین ادغام دو بانك به هر دو امكان تحرك و استفاده بهتر از منابع و داراييها و بازارها را داد و سودآوري را تقويت کرد و آنها را از خطر بحران مالی نجات داد. مهمترين عامل و انگيزه براي ادغام بانكها در ژاپن، مقابله با بحرانهاي مالي، زيانها و خسارتها و خطر ورشكستگي بانكها در دوره بحران مالي و ركود اقتصادي بوده است تا از خطر ورشكستگي نجات يابند، زيان خود را كاهش دهند و يا سود كم خود را بيشتر كنند. همچنين بانكها با انگيزه بهرهمندي از مزيتهاي نسبي هركدام از طرفین ادغام، حاضر به ادغام ميشوند. بعضی از منتقدان نگران هستند که ادغام بانکها، تعداد بانکها را کاهش داده و بازار بانکی به سمت انحصار چندجانبه کشیده شود. توجه داشته باشيم كه انحصار چندجانبه لزوما بد نيست زيرا بازار انحصار چندجانبه ثابت كرده كه ميتواند با نظارت فعال نهادهای نظارتی، با مديريت کارآمد مدیران بانکی به افزايش رفاه اجتماعی منجر شود. وقتي بانكها به تنهايي عملكرد خوبي ندارند و هزينهها زياد است و در معرض نکول هستند، چارهاي جز ادغام ندارند.
چالشهای ادغامها
البته در كنار مزيتهاي بسيار ادغامها بايد توجه داشت كه معايب و چالشهايي نيز سرراه ادغام وجود دارد. یکی از این چالشها بر سر ایجاد یکپارچگی پس از ادغام است. بسیاری از بانکهایی که حاصل ادغام دو یا چند بانک یا موسسه اعتباری هستند، پس از ادغام تنها نامشان یکی شده و سیستم به حالت یکپارچه در نیامده است. نيروهاي انساني متعلق به هر بانك نيز به سادگي تغييرات را نميپذيرند و در بسیاری از موارد پس از ادغام، حلقههای اولیه خود را حفظ میکنند و بهراحتی به یک نهاد یکپارچه تبدیل نمیشوند و همچنان به موسسه اول خود تعلقخاطر دارند. با اينكه بانك جديد شكل گرفته اما كاركنان بانك الف با هم كار ميكنند و تعامل دارند و كاركنان بانك ب نيز با هم؛ يعني با اينكه ساختمان، دفاتر، عوامل بانك و... يكپارچه شده اما يكپارچگي در برخي مسائل در ابتدا ممکن است صورت نپذیرد بنابراین در ادغام بايد به يكپارچگي، سازگاري، مقاومت مديران، نيروها و... توجه داشت زيرا به راحتي تغيير را نميپذيرند و بايد بهگونهاي مديريت شود كه هدف اصلي از دسترس دور نباشد. در برخي موارد نيز افراد یا نهادهایی كه آورده سهام داشتهاند، خواستار نفوذ و مديريت قويتر، بيشتر و بالاتر هستند. لابيها و مجموعهاي از مقاومتها و حاشيهها ايجاد ميشود اما اگر قانون و قواعد كار مشخص باشد در نهايت به ميزان سهامي كه آوردهاند و داراييها و سرمايهاي كه داشتهاند، حق راي، حضور در هياتمديره و تصميمگيري را خواهند داشت.