گویند همه چیز با پول حل میشود؛ اما موقت و نه دائم. سیاستگذاران صنعتی کشور با لیست کردن بیش از 7000 شرکت ذیل صنایع کوچک بر آن هستند تا با تزریق 160 هزار میلیارد ریال آنها را فعال کنند. رقمی بهتآور که چندین برابر رقمی است که در پاییز سال گذشته ذیل برنامه تحریک تقاضا از سوی بانک مرکزی تخصیص داده شد. سیاستگذار بر این نظر است که با این رقم میتوان بنگاههای قابلتوجهی را به خط تولید بازگرداند و به این شکل رشد اقتصادی و اشتغال افزایش مییابد؛ اما واقعیت آن است که آسانترین راه مدیریت همین است که بگوییم چقدر منابع نیاز داریم، آن را بگیریم و توزیع کنیم.
البته بدون تردید با این حجم منابع بسیاری از آن شرکتها فعال میشوند. اما آیا صادقانه میتوانیم بگوییم تا چه زمانی این بنگاهها فعال میمانند؟ دو ماه، سه ماه، یک سال یا دائم؟
استراتژی صنعتی مناسب آن است که بتواند بگوید چند درصد این بنگاهها بهواسطه شکست در رقابت، چند درصد بهواسطه عدممدیریت بهینه، چند درصد بهواسطه تغییرات تکنولوژیک و ... و دست آخر چند درصد بهواسطه شرایط اقتصاد کلان و رفتن به چرخه رکود دچار مشکل شدهاند و نشان دهد که برای کدام دسته تزریق منابع میتواند باعث فعال شدن مداوم آنها شود. فلان بنگاهی که کالایی تولید میکند که در بازار متقاضی ندارد و بهدلیل عدمفروش قادر نیست دستمزد کارگرانش را دهد، به معنی آن نیست که مشکل سرمایه در گردش دارد. این بنگاه از نظر بازار اصولا نباید فعال باشد؛ چون کالایی را تولید میکند که مناسب بازار نیست. آن بنگاهی را فرض کنید که بهواسطه بهرهوری پایین نیروی کار، مدیریت ناکارآمد انبارداری، استراتژی نامناسب بازاریابی و... کالایی را تولید میکند که هزینه تمامشدهاش چند برابر کالای مشابه خارجی است و با فروش ناچیز اکنون نمیتواند به فعالیتش ادامه دهد. آیا تزریق منابع به این بنگاه مشکلی را حل میکند؟ آیا سیاستگذاران صنعتی کشور تا کنون برای خروج این بنگاهها از چرخه اقتصاد برنامهای ارائه دادهاند؟ آیا سیاستی برای غربال بنگاهها و نشان دادن آن که کدام بنگاه موقتا دچار مشکل شده است و میتواند روی پای خود بایستد و کدام نمیتواند، وجود دارد؟ و پس از آن مطالبه منابع کنیم؟
اگر بخواهیم حداکثر اغماض را داشته باشیم، استفاده از منابع بانک مرکزی برای روی پا نگه داشتن صنایع فقط و فقط زمانی میتواند توجیه داشته باشد که بنگاه بهواسطه حرکت اقتصاد به چرخه رکودی نتوانسته باشد تعهداتش را انجام دهد و حال اگر کمکی به آن شود، میتواند سریع به روند گذشته بازگردد و وام گرفته شده را بازپس دهد. اگر بنگاهی چنین شرایطی داشته باشد، میتواند از بازار مالی تامین منابع کند و نیاز به مداخله بانک مرکزی نیز نیست؛ اما شاید بتوان بهطور استثنایی و در شرایط تنگنای مالی بتوان نقشی این چنین نیز برای بانک مرکزی تعریف کرد. با این وجود حتی با تعریف این نقش نیز باید اطمینان کامل یافت که بنگاه با کسب منابع میتواند در بلندمدت خود را سرپا نگه دارد. تقاضای منابع به شکلی که مشخص است سیاستگذار بهصورت فلهای عمل کرده است و آن هم در سال آخر دولت و شروع چرخه اقتصاد- سیاسی بهدلیل نزدیکی به زمان انتخابات و تمایل سیاستمداران به انجام کنشهایی که بتواند به طور موقت ایجاد رشد کند، دامن زدن به سیاستهای انبساطی غیرکارشناسانهای است که جز تلنبار کردن معضلی تازه به مشکلات قبلی راه به جایی نمیبرد و در این منظومه آنچه خالی است، استراتژیهایی برای رشد پایدار و اشتغالزا است.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3805