«سالبهسال افراد بیشتری به زیر خط فقر سقوط میکنند»؛ آمارهای برآوردی این را میگویند. به ویژه از سال84 به بعد تعداد فقرا در کشور افزایش یافته است.
سوءمدیریت و بیتدبیری، سبد خرید مردم را روز به روز کوچکتر کرد تا افراد بیشتری به زیر خط فقر بروند. محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان در این زمینه از اصطلاح «مدارای نجیبانه مردم با فقر» استفاده میکند که به خوبی پرده از عمق ماجرا برمیدارد. حسین راغفر، استاد دانشگاه الزهرا از جمله اقتصاددانانی است که پژوهشهای گوناگونی در زمینه فقر و نابرابری انجام داده است. او طی سالیان گذشته تلاش کرده تا با محاسبه خط فقر، خلأ اعلام این شاخص توسط نهادهای رسمی را جبران کند. راغفر در گفتوگویی آخرین محاسبه خط فقر را برای سال جاری را درآمد ماهانه کمتر از سه میلیون و دویست هزار تومان برای یک خانواده پنج نفره اعلام کرد. این اقتصاددان نهادگرا با تاکید بر ملینبودن این محاسبه و تفاوتهای روش محاسبه خط فقر؛ به بررسی فقر چند بعدی پرداخت و متذکر شد: «فقر فقط محرومیت درآمدی نیست و محرومیتهای گوناگونی را شامل میشود از جمله ناتوانی افراد در دسترسی به حداقلی از مسکن مناسب، تغذیه کافی، خدمات سلامت بهینه و غیره که همگی میتوانند از موارد فقر چندبعدی باشند.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
شما در محاسباتی که در سال گذشته انجام داده بودید خط فقر را دو میلیون و هفتصد هزار تومان اعلام کردید. در سال گذشته با وجود کاهش تورم چه تغییراتی در این میزان صورت گرفته است؟
به هر حال همچنان تورم بطور کامل کنترل نشده است و تورمی که خانوارها در سبد مصرفی خود تجربه میکنند وضعیت را وخیمتر کرده است. براساس آخرین محاسبات برای یک خانواده 5نفره در تهران خط فقر سه میلیون و دویست هزار تومان است. براین اساس 40درصد جمعیت کشور زیر خط فقر قرار میگیرند ضمن اینکه آمارهای رسمی ضرورتا دربردارنده گروههای بالای درآمدی و گروههای بسیار فقیر نیستند و تخمینهایی که زده میشود چندان گویای دقیق واقعیات نیست. با این حال محاسبات براساس همین آمارها صورت میگیرد و ممکن است کمی بیشتر یا کمتر باشد. با احتساب جمعیت ٧٧میلیون نفری ایران در پایان سال٩٣، میتوان به این جمعبندی رسید که بیش از ٣٠میلیون نفر از مردم ایران امروز به زیر خط فقر رفتهاند. مسالهیی که عیان است دست و پنجه نرم کردن جمعیت زیادی با فقر مطلق است. علاوه براین بین 6 الی 7درصد جمعیت کشور درآمدی کمتر از هزینه غذا دارند و با گرسنگی مواجه میشوند. البته این ارقام در نقاط مختلف کشور متفاوت است. براساس محاسبهیی که در سال83 انجام دادیم، میزان خط فقر در استان تهران 396هزار تومان و برای سیستانوبلوچستان 178هزار تومان بود. این اختلاف به خاطر تفاوتهای توسعه یافتگی و قیمتها در سطح کشور است. لذا تعیین خط فقر ملی در ایران معنا ندارد، ولی به هر حال یک رقم تقریبی اعلام میشود. اگر محاسبه خط فقر اندکی تغییر یابد، درصد کسانی که زیر این خط قرار میگیرند خیلی تفاوت میکند.
در صحبتهای خود به جامعنبودن خط فقر برای تحلیل اشاره کردید. هفته گذشته جعفرخیرخواهان، اقتصاددان در گفتوگویی پیشنهاد محاسبه فقر چندبعدی را ارائه کرد. آیا محاسباتی در این زمینه در ایران انجام شده است؟
شاخص فقر چندبعدی بهصورت بینالمللی محاسبه نمیشود. البته در مورد ایران محاسبه شده است اما محاسبه آن به لحاظ فنی راههای گوناگون و متفاوتی دارد. اما نکته اساسی در این است که فقر را چندبعدی ببینیم. بدین معنی که فقر فقط محرومیت درآمدی نیست و محرومیتهای گوناگونی را شامل میشود از جمله ناتوانی افراد در دسترسی به حداقلی از مسکن مناسب، تغذیه کافی، خدمات سلامت بهینه و غیره که همگی میتوانند از موارد فقر چندبعدی باشند. بنابراین باید به تمامی ابعاد فقر توجه کرد و تحلیل درآمدی به تنهایی نمیتواند راهگشای حل این مساله باشد. ممکن است خانوادهیی به لحاظ مصرفی فقیر نباشد اما نیازمند خدمات در زمینه بهداشت و سلامت باشد. اگر فردی بیماری کلیوی دارد نیازمند هزینههای بسیار بالاتری از یک خانواده بدون بیمار است. متاسفانه ابعاد زیادی در مورد محرومیت وجود دارد. محرومیت مسکن یکی از این موارد است. فقر مسکن اینگونه است که سرانه افراد باید از سطح حداقلی مسکن برخوردار باشند.
یکی از ابعاد فقر که شما همواره تاکید فراوانی برآن داشتهاید مساله غذا بوده است.
در جهان بر اساس تحولاتی که رخ داده، به جای محاسبه کل سبد مورد نیاز افراد، یک مورد ضروریتر، یعنی «غذا» را اندازهگیری میکنند که در ایران «انستیتو تغذیه» این کار را انجام میدهد و اینکه چه چیزی در آن سبد غذا باشد را آنها تعیین میکنند. این مرکز حداقل نیاز یک فرد را 2100کالری اعلام کرده است که ما در مطالعات خود حتی برای احتیاط، آن را به 2000کالری کاهش دادهایم. همچنین مجموع قیمت آن نیز محاسبه میگردد به عنوان حداقل غذای مورد نیاز یک بزرگسال اعلام میگردد، در همه جای دنیا نیز خط فقر بر این اساس اندازهگیری میشود. براساس مطالعات انجام شده حدود 7درصد کشور از گرسنگی رنج میبرند که رقم بسیار قابلتوجهی است.
اهمیت دو حوزه آموزش و پرورش و بهداشت در ابعاد فقر تقریبا مورد قبول عام قرار گرفته است. وضعیت فقر در این دو حوزه در کشور چگونه است؟
در حوزه آموزش و پرورش شاهد خصوصیسازی آموزش و پرورش با حضور مدارس غیرانتفاعی هستیم که آثار وحشتناک آن از جمله رشد جرم و جرایم را امروز مشاهده میکنیم و دلیل این موضوع این است که بسیاری از گروههای پایین درآمدی نمیتوانند به اینگونه مدرسهها بروند. خصوصیسازی در بیمارستانها هم پس از جنگ رواج پیدا کرد و این موضوع با قدرت بیشتری در حوزه سلامت پیگیری شد. آمار هزینه درآمد خانواده نشان میدهد، امروز بخشی از مردم بهدلیل عدم توانایی پرداخت هزینه درمان، خوددرمانی میکنند. به این معنی که با وجود بیماری هزینه مراجعه به متخصص را پرداخت نمیکنند و خودشان درمان را آغاز میکنند.
آمارها نشان میدهد که در سالهای اخیر نابرابری در کشور گستردهتر از پیش شده است. شما در یکی از صحبتهای خود ضمن تایید موضوع، اعلام کردید که در دولتهای نهم و دهم هر سال 2درصد به جمعیت فقیر کشور افزوده شده است. منشأ عمیقتر شدن فقر و نابرابری را در چه میدانید؟
تمام ناکامیهای موجود در حوزههای مختلف به این دلیل رخ میدهد که سیاستهای اقتصادی در کشور به گونهیی جهت داده میشود که تنها گروهی خاص از منابع بهره مند میشوند. فقر از سال 63 با روند ملایمی کمتر میشد، اما از سال 84 با آغاز بهکار دولت نهم میزان فقر و نابرابری افزایش یافت. در دورههای قبل و بعد از انقلاب 56 درصد از کل درآمدهای ارزی توسط دولت نهم و دهم کسب شده است. با این وجود فساد و رشد اقتصادی که در سالهای قبل از آن بسیار ملایم و توامان در حال افزایش بود، در این سالها طور دیگری تغییر کرد. فساد با سرعتی بسیار بیشتر افزایش یافت و در عین حال رکود هم عمیقتر شد. این انسداد سیاسی فرصتهای چپاول و غارتگری را فراهم کرد.
منبع: تعادل