پارلمان هر چند ریشههای شورایی و مجالس اشرافی در روزگار باستان و میانه داشته است، اما به معنای جدید زمانی که شهروندان اراده معطوف به قدرت پیدا کردند و توانستند منبع قانونگذاری را در اختیار بگیرند، تاسیس شد. زمانی که مشروعیت حکومت به اراده عمومی شهروندان و قرارداد اجتماعی ارجاع شد و همزمان دولتهای ملی به وجود آمد، پارلمان ملی شکل گرفت.
پارلمان دارای قواعد و فرمولهای اثباتشده و تجربی است که در غیبت هر یک از آنها کارآمدی این نهاد کنار میرود و تبدیل به مجلسی محلی و میانمایه خواهد شد.
پارلمان و دولت- کشور ملی: همزمان با شکلگیری دولت- کشور ملی با عناصر مرزهای ثابت، حاکمیت تامه، مشروعیت مردمی، بوروکراسی تخصصی و ارتش ملی، شهروندان احساس کردند به میزانی که مالیات میدهند و بنابر فلسفه قرارداد اجتماعی، باید قدرت حکومت مشروط شود. مشروطیت قدرت به پارلمانی بود که برآمده از قدرت شهروندان تاسیس میشد و نمایندگان بهعنوان منتخبان شهر، استان، ایالت و حزب، طراحان، سخنگویان و ناظران بر لویاتان (غول دولت) بودند. هر نماینده بهعنوان بازیگری ملی، منافع، امنیت و مصلحت ملی کشور را در نظر میگیرد. بنابراین پارلمان در برابر همه شهروندان و کلیت دولت- کشور ملی مسوول است. هر گونه گرایش شهر، استان، طایفه و قومیت، نماینده را به بازیگری محلی و ناکارآمد بدل میسازد که فلسفه تشکیل پارلمان را زیر سوال میبرد.
هنر حکمرانی در پارلمان: به لحاظ معرفتشناسی پارلمان به مجموعهای از دانشهای هنر حکمرانی نیاز دارد. هنر حکمرانی به دانش و علومی ارتباط دارد که موضوعات عمومی را بررسی میکنند. اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی، روابط بینالملل و دانشهایی که امر عمومی و اجتماعی را بررسی میکنند برای حکمرانی مناسب هستند. علاوه بر علم و تخصص نیاز به تجربه است و معمولا نیروهای اجرایی که در نهادهای مختلف فعالیت میکنند بر اثر آزمون و خطا و کسب تجربههای سیاسی میتوانند نمایندگان آگاه و اثربخشی برای شهروندان باشند. نمایندگانی که قانون اساسی، فنون سیاستگذاری، مکانیزمهای نظارت و ارزیابی را نمیدانند و تخصص و تجربه کنش سیاسی ندارند، قوه مقننه را تشریفاتی و بیاثر میسازند.
نمایندگان اصناف و طبقات در پارلمان: پارلمان ملی نیاز به نمایندگانی دارد که سخنگو و ناظر حکومت از سوی همه اقشار و طبقات باشند. صنف تجار، بانکداران، رانندگان، دهقانان، کشاورزان، بازاریان، علما، معلمان و... نیاز به سخنگو و مدافع منافع دارند. در پارلمان ملی از هر صنف و طبقهای نمایندگانی حضور دارند و در نزاع و برخورد منافع سعی میشود تعادلی میان ذینفعان شکل گیرد. اگر نظام انتخاباتی ساده باشد و ارتباطی میان اصناف و پارلمان وجود نداشته باشد، تنها علما، نظامیان، معلمان، سیاستمداران و طبقه متوسط در پارلمان حضور خواهند داشت. بهعنوان مثال کارگران، دهقانان و زنان نمایندگانی نخواهند داشت و اکثریت جامعه احساس تعلقی به پارلمان ندارند. طبقات پایین نیاز به نماینده دارند و اگر نظام انتخاباتی اکثریتی و ساده طراحی شود اغلب اقشار اجتماعی بیقدرت از گردونه رقابت سیاسی حذف میشوند.
در هم تنیدگی نظام احزاب و پارلمان: پارلمان ملی نیاز به تعادل دارد و این مورد با احزاب اجرایی میشود. احزاب مدرسه سیاسی و مقوم دموکراسی هستند. در حزب، شهروندان سخنرانی، رای دادن، لابی کردن، قواعد مالی و قوانین کشورداری میآموزند. پارلمانهای ملی برآمده از نظامهای حزبی محکم و اثربخش هستند و تنوعی از اندیشه را معنادار میسازند. حزب دارای راهبردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دیپلماتیک و محیط زیستی است و بهصورت تخصصی همیشه آلترناتیو قدرت موجود محسوب میشود. احزاب شرکتهای سیاسی هستند که بهصورت علمی و هدفمند سهام سیاسی خرید و فروش میکنند و انتخابات برای آنها همانند بازار سهام است. نظام انتخاباتی که جایگاه احزاب را به رسمیت بشناسد و برای آنها سهم در نظر گیرد، پارلمان حرفهای و ملی شکل میدهد. حزب، اسکلت و استخوان دموکراسی است و بدون آنها سردرگمی در انتخابات شکل میگیرد.
*دکتر روحاله اسلامی، رئیس گروه مطالعات و برنامهریزی فرهنگی اجتماعی دانشگاه فردوسی است.
منبع: دنیای اقتصاد