پشتپرده قتلهای زنجیرهای
انتشار برخی خاطرات جنجالی میشود. بهویژه وقتی خاطرات به افراد وشخصیت های خاص یا مدیران انتصابی سازمانهای عریض و طویل غیر پاسخگو دور از دسترس عموم مرم برمی گردد. تازهترین خاطرات از این نوع انتشار کتابی با عنوان «روایت یک استعفا، 24 سال مدیریت در رسانه ملی» از سوی محمد سرافراز، رئیس سابق صداوسیماست که در آن به دوران مدیریتش و دلایل جدا شدن از این سازمان پرداخته است. در این کتاب میتوان پاسخ سئوال هایی از این قبیل را یافت که چرا صداوسیما در بزنگاههای مختلف، رفتاری از خود نشان میدهد که برای مخاطب عام قابل هضم نیست ،رفتاری که رد پای نهادهای وابسته به قدرت در آن بهخوبی مشهود است.
فهرست هزاراننفره ممنوعالتصویرها
نخستین موضوع مورد بحث، ممنوعالتصویری است. کشور ما با انواع ممنوعههای نانوشتهای مواجه است که هیچ ارگان رسمی و مسئولی، مسئولیتآن را بهعهده نمیگیرد. «ممنوعالفعالیت»، «ممنوعالمنبر»، «ممنوعالکار»، «ممنوعالحضور» و ممنوعیتهایی که در قید نمیآیند؛ مانند ممنوعیت روزنامهنگاری برای ژیلا بنییعقوب برای مدت سی سال (که 10 سال آن سپری شده است) و ممنوعیت داشتن تلفن همراه هوشمند برای دو سال و نیز ممنوعیت در عضویت در گروههای مدنی برای رسول طالبمقدم، از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد (که بهتازگی شروع شده است). اما پر حرف و حدیثترین نوع ممنوعیت، «ممنوعالتصویر» شدن اشخاص است. این ممنوعیت بیشتر در تلویزیون دولتی کشورمان امکانپذیر است. هرجایی که « نهاد در سایه » تشخیص دهد، صداوسیما اجبار به ممنوعالتصویر کردن افرادی دارد که بایکوت و بهحاشیه راندن آنها مورد انتظار بوده است .
محمد سرافراز در خاطرات خود این موضوع را همراه با طعنه بیان کرده است. «از حراست سازمان [صداوسیما] خواستم فهرست افراد ممنوعالتصویر را برایم بفرستند … فهرستی دادند که شامل «چند هزار نفر» از اساتید دانشگاه، هنرمندان، مجریها و … میشد. بعضی از اسامی فهرست اصلا فوت شده بودند.»
سیاست یک بام و دو هوا به سود رقبا
همیشه در قبال ممنوعالتصویرها اینگونه بیان میشد که تلویزیون بر اساس سیاستهای تعریفی خود، چرخهای از افراد را جایگزین چهرههای قبلی میکند و این چرخه حرکت دوار و همیشگی خود را ادامه میدهد. تلویزیون منکر وجود لیست ممنوعالتصویرها بود بهجز چند مورد معدود، مانند رئیس دولت اصلاحات که مشخص نیست بر اساس کدام دستور و از ناحیه کدام نهاد قضایی یا امنیتی ممنوعالتصویر و ممنوعالسخنرانی و حتی ممنوعالحضور در مراسح ختم و ترحیم است. اما تلویزیون در اجرای این بند فراقانونی عملکرد قابل توجهی دارد. یا زمانی که در چند سال پیش مصلحت حکم میکرد که اخبار مربوط به رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت جایگاهی در اخبار و برنامههای تلویزیون نداشته باشد و صداوسیما الحق و الانصاف در این باره عملکرد بینقص داشت. البته پاسخ را خیل مردم تشییع کننده و خانواده مرحوم هاشمیرفسنجانی دادند و مصلحت ندانستند تا عبدالعلی علیعسگری، زیر تابوت مرحوم هاشمی را بگیرد.
داستان همیشگی ثروت و منفعت مالی
یکی از مباحث جنجالی مطرحشده در کتاب خاطرات سرافراز، بحث مزایده آگهیهای بازرگانی صداوسیما است که به گفته رئیس سابق آن، یک نهاد نظامی ـ امنیتی برای بهدست آوردن مزایده مطلوب، جلسات متعددی را با حضور یکی از چهرههای سرشناس خود و همچنین رئیس و مدیران صداوسیما ترتیب میدهد.
در این بخش از کتاب آمده است: «اینها [آگهیهای بازرگانی] کانون فشار مالی به سازمان [صداوسیما] بود. ما تصمیم گرفتیم مزایده برگزار کنیم و مزایده گذاشتیم در ابتدا خیلی استقبال کردند، از سپاه آقای آبرومند و آقای طائب گفتند ما حاضریم کمک کنیم و قرار شد با نماینده ما مذاکره کنند. جلسهای در هلدینگ یاس متعلق به سپاه برگزار شد. آقای مهردادی، مدیرعامل وقت هلدینگ یاس و آقای بابازاده، مدیرعامل دانای سپاه، فردی بهنام سید هادی رضوی و عده دیگری در جلسه حضور داشتند و از طرف سازمان هم آقای کاردار و آقای ولایتی بودند. به گفته نمایندگان سازمان در آن جلسه در ابتدا گفتند از طریق دو کنسرسیوم در مزایده شرکت میکنند اما ناگهان عقبنشینی کردند و بهصورت غیررسمی از چند کانال وعده شکست مزایده و تغییر رئیس سازمان را دادند! فکر میکنم چون به اهدافشان نرسیدند و بر عکس با افشاگری من در مورد عملیات روانی و تشابه با ماجرای قتلهای زنجیرهای مواجه شدند.»
یکی از اسامی قید شده در این پاراگراف، شخصی است که به تازگی از سوی دادگاه بهعنوان مجرم اقتصادی به زندان و جریمه و رد مال محکوم شده است. سوال اینجاست که چطور سید هادی رضوی در مزایده آگهیهای بازرگانی صداوسیما، بهعنوان یکی از مذاکرهکنندگان به رسمیت شناخته شده است؟ بر چه مبنایی از یک مفسد اقتصادی برای شرکت در جلسهای مهم که منافع آن هزاران میلیارد تومان است، دعوت شده است ؟ البته اینها ادعای سرافراز است و باید منتظر پاسخهای اشخاص و دستگاههای مورد اشاره در این باره باشیم.
دستور این است: نود نباشد
سرافراز در فضای کنونی و احساسی تعطیلی نود و دیده نشدن چهره عادل فردوسیپور در قاب تلویزیون، نقبی هم به این موضوع زده و تعطیلی این برنامه را دستوری دانسته است. سرافراز تلویحا برخی افراد را متهم به این کرده که برخلاف خواست و اطلاع رهبری خواستار استعفای او از ریاست بر صداوسیما بودند. او همین افراد را مخالفان تداوم برنامه نود معرفی میکند و برای آن علل مالی و گاهی سیاسی عنوان میکند. مصاحبه با محمدجواد ظریف در ویژهبرنامه یلدایی نود در زمانی که از وزیر امور خارجه کشورمان به عنوان کاندیدای بالقوه اصلاحطلبان در رقابت برای دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری یاد میشد، کار دست نود و فردوسیپور داد. محمد سرافراز این دستور را گرفته بود که نود را حذف کند یا برنامه را به شخصی غیر از فردوسیپور بسپارد. سرافراز آن را نپذیرفت تا اینکه در دوره بعدی و با تلاش علی فروغی، مدیر کنونی شبکه سه، مخالفان فردوسیپور به هدف خود رسیدند.
حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس چند وقت قبل گفته بود: «از نهادهای امنیتی پرسیدم مشکل آقای فردوسیپور چیست و آنها خیلی راحت جواب دادند فقط محبوبیت. به مدیر آقای فردوسیپور در صداوسیما زنگ زدم و او در پاسخ گفت: دخالت نکن هشت ماه برنامهریزی کردیم تا کنار بگذاریمش.»
و اینچنین شد که پرمخاطبترین و یکی از بهترین برنامههای صداوسیما، خذف شد تا شاید گروهی چند دهنفره به آروزی خود در حذف فردوسیپور دست یابند.
تلویزیون و قتلهای زنجیرهای
در بخش دیگری از این کتاب اینگونه آمده است: «بعد از پخش برنامههای هویت، چراغ و کنفرانس برلین در شورای معاونین صحبت شد و نظرات مختلفی ابراز شد. اغلب این برنامهها در بیرون تهیه شده بود و ما هم در مورد پخش آنها سوال داشتیم. آقای پورنجاتی، معاون وقت سیما بعدها اعلام کرد پیشنهاد ساخت یک برنامه تلویزیونی در نقد جریان روشنفکری مخالف نظام توسط سعید امامی در جلسه مشترک با رئیس سازمان داده شد ولی ایشان با پخش برنامه هویت مخالف بود. دو سال پس از پخش این برنامه بود که ماجرای قتل روشنفکران توسط سعید امامی و همکارانش بهوقوع پیوست و برنامه چراغ، آدرس غلط در مورد عاملین قتلهای زنجیرهای داد.»
نقل همین خاطرات آن هم از زبان بالاترین مقام رسانه ملی میتواند نقش تاثیرگذار تلویزیون را در ابعاد مختلف سیاسی و امنیتی ، بحران سازی وتضعیف منافع و امنیت ملی بهاثبات برساند. به همان اندازه هم میتوانیم از تاثیرگذاری این رسانه در عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و بهویژه تغییر سبک زندگی ، ترویج پیشداوریهای قومی ، دامن زدن به تفرقه و تشتت و قطبی کردن جامعه سخن به میان آوریم.
روزنامه همدلی