جمعه, 19 مرداد 1397 20:25

دست ما نمک ندارد یا العبادی نمک‌نشناس است؟

دست ما نمک ندارد یا العبادی نمک‌نشناس است؟

حیدر عبادی اعلام کرده عراق تحریم های آمریکا را با بی میلی اجرا می‌کند. این صدا اما از کردستان عراق و پاکستان و حتی افغانستان شنیده نمی‌شود. وقت تجدید نظر در سیاست‌ها نیست؟

 

مهرداد خدیر در عصر ایران می نویسد: نخست وزیر عراق گفته است: «تحریم های آمریکا علیه ایران را با بی میلی اجرا می کنیم»!

 

 حزب بارزانی اما اعلام کرده منافع کردستان عراق در گرو گسترش تجارت با ایران و مخالفت با تحریمهای امریکا علیه ایران است.

 

از مقایسۀ این دو اظهار نظر به چه نکته‌ای می‌رسید؟ اگر خواننده پی‌گیر مطالب عصر ایران باشید همین سه روز پیش خبر مربوط به نقل اظهارات متفاوت دکتر نقیب‌زاده استاد علوم سیاسی را در شبکۀ چهار سیما خوانده‌اید که در زمرۀ پربازدیدها هم قرار گرفت و کاربران فراوان استقبال و تأیید کردند.

 

دوشنبه شب، آقای نقیب زاده در تلویزیون رسمی ایران گفت منافع ما در کردستان عراق و قفقاز است نه در کشورهای عربی و ما بی دلیل در مناطق دیگر هزینه می‌کنیم و یادآور شد حضور و هزینه در جاهایی که فرهنگ مشترک یا زبان مشترک یا ریشۀ مشترک داریم قابل توجیه است مانند آسیای میانه و قفقاز و حتی در مواردی حزب‌الله لبنان و سخن قبلی خود را تکرار کرد که کردستان عراق تهدیدی برای ایران نیست. او حتی پیش‌تر گفته بود که کردستان عراق، ایران دوم است و فرصت برای ماست و هیچ گاه رابطه خود با ایران را نمی‌گسلد.

 

مقایسۀ اظهارات نخست وزیر عراق که تازه رییس دولت شیعی هم هست با موضع حزب حاکم در کردستان عراق ضرورت توجه به این گونه نظرات را بیشتر می‌کند.

 

شاید گفته شود اگر ایران دست از حمایت از عراق بردارد دولت بغداد به سوی سعودی‌ها می گرود اما مگر همین حالا آقای مقتدا صدر به طرف ریاض غش نکرده است؟ یک دولت مدرن و ملی در بغداد بیشتر به فکر رقابت با ایران است یا یک دولت با ادعای شیعی مانند مالکی و عبادی که هم سر در آغوش آمریکا دارند و هم به تهران ابراز ارادت می کنند و در وقع به چشم رقیب نگاه می کنند؟

 

پاکستان که با عمران خان پا به دوران تازه ای گذاشته اعلام کرده با تحریمها هم سویی نمی کند و افغانستان که هم‌زبان و هم‌فرهنگ ماست به تکاپو افتاده تا بندر چابهار از تحریم‌ها مستثنا شود زیرا می‌خواهد، هند همچنان بتواند از طریق این بندر با افغان‌ها معاملات تجاری داشته باشد. از یک طرف افغانستان به دریا راه ندارد و محصور در خشکی است و از سوی دیگر تنش میان هند و پاکستان به حدی است که هند نمی‌تواند از طریق این کشور با افغانستان تبادل داشته باشد و بندر ایرانی چابهار یگانه امکان است و به این سبب دولت افغانستان دوست ندارد تحریم علیه ایران را اعمال کند تا احتمالا ایران هم از طریق چابهار متقابلا جبران کند و به دنبال معافی است.

 

نهایت واکنش آقای حیدر عبادی نخست وزیر عراق اما چه بوده؟ هم او که خانه اش روی آب بود و شبها با کابوس داعش به رخت‌خواب می‌رفت و حالا زبان باز کرده: با بی‌میلی اجرا می‌کنیم!

 

با همۀ احترام به هموطنان عرب یا عرب زبان در داخل ایران، اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان علاقه‌ای به گسترش ارتباط با کشورهای عربی منطقه ندارند و به خصوص در قبال عراق حساس هستند و تنها در حد زیارت مزارهای 4 گانه و پرهیز از جنگ و خشونت، باید محدود باشد. به دوبی هم به چشم دیگری نگاه می‌کنند. دوبی یک شهر – کشور مصنوعی مانند سنگاپور و یک پروژه بزرگ است و علاقه و اشتیاق سفر به آن را نباید با موضوعات دیگر درآمیخت. تازه آن شوق هم فرو نشسته است.

 

وقتی برخی تا درضعف هستند قربان صدقه ما می‌روند و تا قدری جان می‌گیرند نمک‌دان می‌شکنند چرا سراغ آنانی نرویم که همیشه با ما هستند؟ تحریمشان هم کردیم و مرزها‌شان را هم مدتی بستیم اما با ما هستند. چون خود ما هستند.

 

نگران درغلتیدن بغداد به آغوش سعودی ها هم نباشیم زیرا در نگاه سعودی ها عرب شیعه عرب واقعی نیست و هیچ گاه با اعراب شیعۀ عراق میانه ای ندارند.

 

بگذارید صریح و روشن بگویم و از پاره ای مبهم گوییها که گاه از سر ناچاری در آن فرو می‌غلتم فاصله بگیرم. ما اکنون و بیش از هر زمان دیگری به ملی گرایی مثبت و نه ناسیونالیسم افراطی یا شووینیسم نیازداریم.

 

هیچ واژه‌ای و هیچ مفهومی به قدر «ایران» مردم ما را به هیجان نمی‌آورد. هر بار از همین تلویزیون که دوستش نداریم، سرود «ایران، به خاک خسته تو سوگند، به بُغض خفتۀ دماوند» با صدای سالار عقیلی پخش می شود کدام یک از ما موی بر تن مان راست نمی شود و چهار ستون بدن مان نمی لرزد؟ ای ایران و ایران ای سرای امید که جای خود دارند.

 

بگذارید عراقی‌ها خودشان با خودشان خوش باشند. حیدر عبادی در این آزمون مردود شده و هر چه پیغام بفرستد که ناچار بوده هم فایده ندارد. تقصیر هم ندارد. او وام دار آمریکاییهاست. بوش پدر صدام حسین را نینداخته بود که آواره این کشور و آن کشور بود. بعدتر وام‌دار ما هم شد. ولی همۀ عمر که نمی‌تواند زیر دِین این و آن زندگی کند. موضع دولت مرکزی عراق این است اما موضع افغانستان و کردستان عراق هم در یادها می‌ماند.

 

ما از این همسایۀ غربی هیچ گاه خیری ندیده‌ایم و اگر مزار امامان نازنین‌مان نبود و بیم یک درگیری خون‌بار و پر تلفات دیگر و ضرورت همسایگی نبود نیاز به حداقل رابطه هم نبود اما حالا هم دیگر نیاز به این همه قربان صدقه و نزدیکی نیست.

 

شاه عباس کبیر وقتی خبر بدرفتاری با زایران عتبات عالیات را در عراق آن روز که بخشی از امپراتوری عثمانی بود شنید دستور احیای آرامگاه امام رضا را داد و خود پای پیاده از اصفهان تا مشهد رفت و خویشتن را «کلب آستان رضا» لقب داد. نه صرفا از سر علاقه به آستان علی ابن موسی الرضا که چون می خواست زایران ما به جای سرگردانی در سرزمینی دیگر در خاک خودمان سیر کنند و آبادش کنند وحالا هم در پایان هر مجلس ترحیم نه فقط به جانب کعبه که به سوی حرم امام رضا در شرق ایران هم رخ برمی گردانیم و دعا می کنیم.

 

کاری نمی توان کرد. جنس ما با امثال نوری مالکی و حیدر عبادی جور در نمی آید. بی سبب نیست که مقامات ایرانی متولد شهری از عراق هر از گاهی بر تبار ایرانی خود تأکید می کنند و یادآور می شوند تولد در جوار عتبات یا به خاطر در سفربودن مادران شان بوده یا تبرک آن و ایرانی اند.

 

درود بر آیت الله العظمی سیستانی که در هیچ یک از انتخابات عراق شرکت نمی کند و می گوید من ایرانی ام. 54 سال است در عراق زندگی می کند اما می گوید من ایرانی ام.

 

از عراقی ها توقعی نداشته باشیم و اتفاقا از «اجرای توأم با بی میلی» استقبال کنیم چون بار سنگینی را از دوش ما هم بر می دارد. کردستان عراق و افغانستان و قفقاز اما به کارمان می آیند و درقبال عراق، همین حد که زیارت برقرار باشد کافی است.

 

دوران ترامپ و تحریمها قطعا تمام می شود و می خواهیم بدانیم حیدر عبادی و همپالکیها آن گاه با چه رویی دست به سوی ما دراز می کنند؟

 

روح ملی و ایران مان را احیا کنیم. نمی گویم بر طبل ملی گرایی افراطی بکوبیم. اما چه می توان کرد در این هنگامه بحران ها آبی از این جماعت گرم نمی شود و هر چه هزینه کنیم هدر می رود. دستمان را تا آرنج در عسل کنیم باز ...

 

شاید گفته شود گردشگران عراقی چه. بیایند. همه جور گردشگر بیاید. اما بین صدایی که از بغداد می شنویم و صدایی که از کردستان عراق، خوب باید تفکیک قایل شویم...

 

ایران، به خاک خستۀ تو سوگند

به بُغض خفتۀ دماوند

 

که شوقِ زنده ماندنِ من

به شادیِ تو خورده پیوند....

عصر ایران

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: