«چریک پیر» عرصه سیاست در نفت با «پتروپارس» شناخته میشود. شرکتی که در واپسین سالهای دهه هفتاد نامش بر سر زبانها افتاد و قرار بود، آرزوی دیرینه صنعت نفت برای داشتن یک شرکت تخصصی در حوزه اکتشاف و توسعه را محقق کند. بهزاد نبوی در گفت و گو با نفت خبر - امین قلعه ای از تشکیل پتروپارس و انقلابیگریهای اشتباه دهه شصت تا برجام و تجربه کرهشمالی سخن گفت که در ادامه مشروح این گفتوکو را میخوانید.
در سالهای اخیر بحث ایجاد شرکتهای اکتشاف و توسعه ایرانی در فضای رسانهای و صنعت نفت کشور بسیار مطرح بوده است. « پتروپارس» به روایتی جزو اولین شرکتهای اکتشاف و توسعه ایرانی بود که شما در ابتدای تاسیس در راس آن قرارداشتید. ایده تاسیس پتروپارس از کجا آمد؟
پتروپارس اولین شرکت مدیریت پروژه در صنعت نفت محسوب میشد. ایده تاسیس پتروپارس به عنوان یک شرکت مدیریت پروژه در حقیقت ناشی از تجربه موفق تاسیس مپنا در وزارت نیرو توسط برادرعزیزمان آقای زنگنه و با همکاری عزیزانی نظیر آقای صفایی فراهانی بود. حتما میدانید که ساخت یک مجموعه نیروگاهی یا مجموعه نفتی کار یک کارخانه نیست. صدها تولیدکننده انواع تجهیزات را میسازند و بعد یک شرکت مدیریت پروژه، یک پالایشگاه یا یک نیروگاه یا استخراج نفت از یک میدان نفتی را طراحی، تجهیزات مورد نیاز را خریداری و پروژه را مدیریت میکند ما در کشورمان تا قبل از بوجود آمدن مپنا چنین شرکتهایی نداشتیم. خاطرم هست در مپنا، از یک شرکت مدیریت پروژه خارجی برای احداث یک نیروگاه قیمت گرفتیم. آن شرکت یک قیمتی داد که امروز در خاطرم نیست. فرض کنیم کیلوواتی ۵۰۰ دلار. بعد از آن، خودمان پروژه را به اجزاء خرد تجریه کردیم و بر هر جزء قیمت گرفتیم. در نتیجه قیمتی که برای مجموعه اجزا تشکیل دهنده پروژه بهدست آمد، بسیار کمتر از قیمتی بود که شرکت خارجی ارائه کرده بود. در حقیقت خرید تجهیزات نقش خیلی مهمی در ایجاد یک نیروگاه وهزینههای آن نداشت بلکه کار طراحی، مهندسی و در واقع کاپیتانی این مجموعه بود که ارزش افزوده زیادی ایجاد میکرد.
بنابراین وجود چنین شرکتهایی بیشتر میتواند برای کشور ارزش افزوده ایجاد کند، در حالی که حتی یک پیچ را هم خودشان نسازند و همه تجهیزات را از خارج وارد کنند. چرا که شرکتهای مدیریت پروژه خودشان پروژه را طراحی کردهاند و میدانند چه چیز میخواهند و باید آن را از کجا و بامناسب ترین کیفیت و قیمت خریداری و تهیه کنند.
چطور به موضوع پتروپارس وارد شدید؟
بعد از آمدن آقای زنگنه به وزارت نفت در دولت آقای خاتمی، ایشان تصمیم به تکرار تجربه مپنا در صنعت نفت گرفتند. چون من قبلا با مپنا همکاری داشتم، پیشنهاد همکاری با پتروپارس را دادند. من به همراه آقایان اکبر ترکان و مسعود کرباسیان به عنوان اعضای هیات مدیره انتخاب شدیم. آقای صفایی فراهانی که در ایجاد مپنا نقش بسیار مهمی را برعهده داشتند و آقای فخریه کاشان هم به عنوان مشاور با پتروپارس همکاری میکردند اظهار نظری از شما وجود دارد که گفته بودید پتروپارس یک شرکت خصوصی است. اظهار نظر دیگری هم از آقای ترکان در مطبوعات آن زمان وجود دارد که گفته بودند پتروپارس شرکت دولتی است.
واقعا مالکیت پتروپارس چگونه بود؟
من نگفته بودم خصوصی است. مالکیت پتروپارس با صندوق بازنشستگی صنعت نفت است. در خاطرم نیست، هیات دولت و یا شاید وزارت نفت به این نتیجه رسیده بود که این شرکت به صورت خصوصی اداره شود. همانطور که قبلا در مورد سازمان گسترش و نوسازی صنایع چنین تصمیمی گرفته شده بود. در قانون مربوط به تاسیس سازمان مذکور تکلیف شده بود که به مثابه یک شرکت خصوصی اداره شود. پتروپارس هم قرارشد به همان روش اداره شود. مپنا هم چنین وضعیتی داشت. نکته دیگری که در مورد پتروپارس وجود داشت این بود که این شرکت در ویرجین آیلند انگلستان ثبت شده بود. این تصمیم برای سهولت در انجام فعالیتها وهمچنین رقابت با شرکتهای خارجی گرفته شده بود. البته تصمیم به ثبت پتروپارس در انگلستان قبل ازرفتن من به پتروپارس گرفته شده بود. همین موضوع ثبت پتروپارس در انگلستان یکی از موارد اعتراض بود. البته در آن در مقطع هدف آنها برخورد با شخص من به عنوان یک فرد سیاسی بود. امروز به این نتیجه رسیده ام که شاید رفتن من به پتروپارس اشتباه بود. شاید اگر من در پتروپارس نبودم، این شرکت در کار خود موفقتر میبود. متاسفانه فشارها به نحوی بود که بخش مهمی از وقت و انرژی وزارت نفت و خود من صرف خنثی سازی آنها میشد. قبل از پرداختن به موضوع فشارها اجازه بدهید به خود پتروپارس بپردازیم.
بسیاری همان زمان میگفتند که یک شرکت تازه تاسیس چطور به فوریت وارد فعالیتهای بالادستی در صنعت نفت و گاز شده بود؟
این مصوبه هیات دولت بود که اجرای فاز یک پارس جنوبی به یک شرکت ایرانی واگذار شود و شاید دلیل اصلی تاسیس پتروپارس هم همین بود. حداقل خاصیت پتروپارس این بود که توانست فاز یک پارس جنوبی را با قیمت واقعی حدود یک میلیارد و دویست میلیون دلار به صورت بیع متقابل به سرانجام برساند. این در حالی بود که برای توسعه فازهای دو و سه در همین پارس جنوبی با قیمت حدود چهار میلیارد دلار به صورت بیع متقابل توسط توتال انجام شد. یعنی در هر فاز دو میلیارد دلار. به این ترتیب با ایجاد پتروپارس، هزینه اجرای هر فاز حدود نصف قیمت خارجی درآمد. آنهم قیمتی که خود در مقایسه با سایرین کاملاً منصفانه بود.
برای توسعه فاز یک در حالی که هیچ تجربهای در این عرصه نداشتید چه اقداماتی انجام دادید؟
با تصمیم هیات مدیره، برای اجرای این فاز بلافاصله آن را به سه بخش اصلی تقسیم کردیم. یک بخش پالایشگاه خشکی بود، بخش دوم سکوها و تجهیزات روی سکو و بخش سوم لوله گذاری از ساحل به دریا بود. بخش اول در قالب یک کنسرسیوم به شرکت گسترش و نوسازی صنایع ایران و یک شرکت کرهای واگذار شد، شرکت خارجی رهبری کنسرسیوم را بر عهده داشت. در واقع آقای ترکان با وجود اینکه رئیس هیات عامل سازمان گسترش بود، حاضر نشد این بخش از پروژه به تنهایی به این سازمان واگذار شود. در بخشهای دیگر هم به همین ترتیب عمل شد. دو بخش دیگر به شرکتهای صدرا و تاسیسات دریایی واگذار شده بود. در هر سه بخش شرکتها با داشتن شریک خارجی که البته رهبری کنسرسیومها را بر عهده داشتند، کار را به سرانجام رساندند.
در آن زمان شما چه آیندهای را برای پتروپارس متصور بودید؟ آیا یک شرکتی مثل پتروناس مالزی را در ذهن داشتید؟
همانطور که گفتم هدف اصلی از ایجاد پتروپارس به عنوان یک شرکت مدیریت پروژه خلق ارزش افزوده بیشتر برای کشور در اجرای پروژههای بزرگ بود. البته تاجایی که در خاطرم هست،اقای زنگنه یک شرکت دیگر هم به نام «پتروایران» تاسیس کرده بودند. البته پتروپارس به عنوان یک شرکت مدیریت پروژه میتوانست در هر پروژه مناسب برای سرمایه گذاری وارد شود. اما چون به نیت فاز یک پارس جنوبی ایجاد شده بود، این تلقی بوجود آمده بود که قرار است تنها در این حوزه فعال باشد.
در مورد فازهای دیگری که پتروپارس وارد شد چطور عمل کردید؟
در آن مقطع حتی برخی از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم به فعالیتهای پتروپارس معترض بودند. تا آنجا که در خاطر دارم، نمایندگان به اجرای پروژهها به صورت بیع متقابل اعتراض داشتند و این روش را سبب افزایش قیمت پروژهها میدانستند که اعتراض ناواردی بود. البته اگر دولت منابع ارزی و مالی کافی داشت، اجرای پروژهها به صورت نقدی، کم هزینه تر بود. پتروپارس در حالی که فاز یک را اجرا میکرد، درتوسعه فازهای چهار و پنج و بعد شش و هفت و هشت پارس جنوبی هم مشارکت داشت. البته دراین پروژهها بر خلاف فاز یک رهبری کنسرسیوم با پتروپارس نبود. رهبری کنسرسیوم در این فازها با خارجیها بود. دلیل این مسئله هم این بود که وزارت نفت در واگذاری تعدادی زیادی پروژه به پتروپارس به حق محتاط بود. جناب نبوی شما گفتید که اکثر فشارها بر پتروپارس به دلیل حضور شما در راس هیات مدیره آن بود.
فشارها دقیقا از کجا شروع شد؟
حاشیه سازیها از یک روزنامه «کثیرالانتشار» آغاز شد. البته عنوان کثیرالانتشار در مورد این روزنامه چندان مصداق ندارد. این روزنامه گزارشی را با تیتر« پتروگیت» منتشر کرد. پتروگیت را از عبارت «واترگیت» که مربوط به رسوایی نیکسون در انتخابات آمریکا بود، اقتباس کرده بودند. منظور این بود «پتروگیت» هم رسوایی بهزاد نبوی است که در راس یک شرکت« خصوصی» و« انگلیسی» نفتی قرار گرفته، با وزارت نفت قرارداد میبندد، پولهای آنچنانی دریافت و در جیب خودش میگذارد! این هیاهوی تبلیغاتی مقدمه تهاجم گستردهتر بود. در مرحله بعد کار به بازرسی کل کشور کشیده شد. در آن زمان آقای رئیسی مسئولیت سازمان بازرسی را بر عهده داشتند. خود آقای رئیسی هیچگاه در موضوع پتروپارس با من صحبت نکردند. البته ایشان با شخص من رابطه بدی نداشت. در جریان پرونده نخست وزیری ایشان دادستان تهران بودند و در حضور ایشان امام، دستور مختومه شدن آن پرونده را صادر کردند. اما من بارها در مورد پتروپارس مورد بازرسی، بازپرسی و بازجویی قرار گرفتم. این درحالی بود که در آن مقطع نایب رئیس مجلس هم بودم. جالب اینکه در همان زمان یکی از معاونان سازمان بازرسی کل کشور برای دیدار با من به پتروپارس آمد. ایشان دراین ملاقات گفت: «رو راست سازمان بازرسی کل کشور در مورد تو به هیچ مورد مشخصی نرسیده است. اما چون این شرکت به مثابه یک شرکت خصوصی است، نگرانی ما این است که مثلا در هنگام عقد یک قرارداد ۲۰۰ میلیون دلاری با شرکتهای خارجی، ده میلیون دلار از آن را به حساب سازمان مجاهدین انقلاب در خارج از کشور واریز کنی؟!» من به ایشان گفتم با همین استدلال میتوان مرحوم عسگر اولادی را هم در معرض اتهام قرارداد که از کجا معلوم نصف پولهای صندوقهای صدقات کمیته امداد را به جمعیت موتلفه نمی دهد؟! چون هیچکس از میزان پولهایی که مردم در صندوقهای صدقات واریز میکنند،اطلاع نداشت. به هرحال چون موضوع سیاسی بود با من برخورد کردند و پرونده پتروپارس را به دادگاه فرستادند. بعدها در سال ۱۳۸۴ به دادگاه ویژه مفاسد اقتصادی احضار و یک حکم را به من تحویل دادند. برای پرونده پتروپارس دادگاه تشکیل شده بود و من هیچ اطلاعی از برگزاری آن نداشتم. در این حکم اسم بیست و سه یا چهار نفر به عنوان متهم ذکر شده بود. در مقدمه حکم یک صفحه به صورت کامل به معرفی خدمات مثبت پتروپارس اختصاص یافته بود.
حکم را هنوز در اختیار دارید؟
حکم را به همراه بسیاری از یادداشتها و مدارک دیگر، در جریان بازداشت ۸۸ از منزل بردند. مع الوصف در این حکم متهمان به دو دسته تقسیم شده بودند. مثلا آقای کرباسیان به عنوان عضو هیات مدیره در دسته اول قرار گرفتند. برای این گروه از متهمان، به دلیل «عدم وقوع بزه»، قرار منع تعقیب صادر شد. در مورد گروه دوم متهمان که من و آقایان زنگنه و ترکان در آن قرارداشتیم، نوشته شده بود که بهدلیل «شمول مرور زمان» قرار منع تعقیب صادر میشود. این در حالی که همه ما در یک جایگاه مشترک قرارداشتیم. همان موقع به دیدار رئیس دادگاه رفتم. از ایشان پرسیدم، «چرا با وجود آنکه آدرس محل سکونت را داشتید، تلفن را داشتید، مرا به دادگاه احضار نکردید؟ شما برای مسعود کرباسیان که من حداقل یک بار در ماه ایشان را میبینم، احضاریه فرستادید و ایشان در دادگاه حاضر شده، پس چرا از طریق ایشان، احضاریهای برای من فرستاده نشد؟» . آقای قاضی در جواب گفت: «آقای نبوی گیر نده، این حداکثر کاری بود که ما میتوانستیم بکنیم!». نماینده سازمان بازرسی کل کشور هم که به عنوان شاکی در دادگاه حاضر شده بود گفت:«ما درخواست تجدیدنظر نمی کنیم. شما هم نکنید.» فکر میکنم آقای کرباسیان این حکم را دارند و قابل انتشار است. جالب اینکه جنس مخالفتها در IPC هم بسیار شبیه مواردی است که تعریف کردید. خوب اینها به دلیل برخی تنگ نظریها است. بعضی از نهادها که به هیچ مرجعی هم پاسخگو نیستند، مدعی در اختیار گرفتن همه پروژهها و حذف همه شرکتهای داخلی و خارجی هستند. این نهادها ممکن است برای حذف رقبا، یا مخالفت با دولتهایی که قبولشان ندارند، به روشهایی که پیش تر گفتم، متوسل شوند. آقای نبوی چیزی که در همین قراردادهای IPC هم به چشم آمد، یک نوع خارجی ستیزی بود.
اصولا چرا گرایش به استقلال در کشور ما چنین تعبیر شده و میشود؟
موضع ما نسبت به حضور خارجیها در اقتصادمان جنبه تاریخی دارد. در مقطعی از تاریخ ما، شرکت نفت انگلستان و ایران ( در واقع بریتیش پترولیوم ) مالک کشور بود و به هیچ کس حساب پس نمی داد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد هم کنسرسیوم جایگزین شرکت سابق شد. در این تحولات یک رژیم وابسته به دستور دولتهای خارجی با شرکتهای آنها قرارداد میبست. به همین دلیل ما در جوانی دشمن سرمایه گذاری خارجی بودیم. در همان جوانی شاهد بودیم که کمپانی میوه کالیفرنیا علیه سالوادور آلنده در شیلی کودتا میکند و تحولاتی از این دست در دنیا اتفاق میافتاد. واقعیت این بود که حضور شرکتهای خارجی صاحب سرمایه وتکنولوژی در کشورهای وابسته و یا تازه استقلال یافته مثل ایران بعد از مصدق باعث میشد که این کشورها به صورت کامل تحت کنترل دولتهای بیگانه قرارگیرند. البته ما از اوایل دهه پنجاه که در زندان شاه بودیم به این نتیجه رسیده بودیم که باید مسائل را طور دیگر ببینیم. در زندان به این نتیجه رسیده بودیم همانطور که مسئله سرمایهگذاری خارجی برای دولتهای وابسته باعث تشدید وابستگی میشود، برای یک دولت مستقل، تحکیم کننده استقلال است. ببینید ما امروز از توتال میخواهیم که به ایران بیاید اما آن شرکت قبول نمی کند. البته آنها تمایل به حضور در ایران دارند اما چون سیاست خارجی ما تنش زاست، نمی تواند در ایران بماند. متاسفانه ما فکر میکنیم که اولا خودمان به همه چیز از سرمایه تا تکنولوژی دسترسی داریم. ثانیا هر کسی که از خارج آمد، جاسوس است و باید در همان لب مرز آن را بازداشت کنیم. این در حالی است که یک دولت مستقل میتواند بهترین استفاده را از سرمایه گذاری و تکنولوژی خارجی بکند. من ترکیه، کره جنوبی، ژاپن، هند و خیلی از کشورهای آمریکایی جنوبی را مثال نمی زنم. به چین نگاه کنیم. چین که دیگر کشوری وابسته نیست؟ این کشور تمام اقتصادش را با سرمایه و تکنولوژی خارجی به سامان رساند. من سالها پیش، زمانی که در مپنا بودم به چین رفت و آمد داشتم. میدیدم همه شرکتهای معتبر که در این کشور فعالیت میکردند به یک کمپانی خارجی هم در سرمایه و هم در تکنولوژی ارتباط داشتند به همین دلیل الان چین دومین اقتصاد جهان است. بعید است، حتی مخالفان سرمایهگذاری خارجی در ایران، چین را وابسته بدانند.
خوب به نظر شما چرا بعد از انقلاب این دیدگاه بین انقلابیون تصحیح نشد؟
متاسفانه بعد از انقلاب هنوز تفکرات قبل از انقلابی در جمع بچههای انقلاب حاکم بود. اولاً هنوز فکر میکردیم انقلابی بودن یعنی ضدیت با خارجیها، فکر میکردیم استقلال یعنی ضدیت با سرمایهگذاری و تکنولوژی خارجی، ثانیاً انقلابی بودن در معنای نفی و طرد همه کسانی تعبیر میشد که زمانی با خارجیها کار کرده بودند. حال آنکه، یک کارشناس چه گناهی داشت که نظام حاکم اختیار اداره آن صنعت را به دست کنسرسیوم داده بود؟ متاسفانه با چنین تفکری، ما آنها را وادار کردیم که از نفت بروند. این امر باعث شد که کار از سطح کارشناسی به دست تکنسینها و کارگرها بیافتد. آنها البته فداکار بودند. در زمان جنگ خیلی از مشکلات جاری و تعمییرات را در صنعت نفت انجام میدادند اما توسعه صنعت نفت کار آنها نبود. متاسفانه این تفکر کماکان در کشور ما وجود دارد.
آقای نبوی امروز برخی به دولت و یا صنعت نفت انتقاد میکنند که نباید سرنوشت اقتصاد کشور را به برجام گره میزد. آنها در اثبات درستی استدلال خویش به نحوه اداره کشور در دهه شصت اشاره میکنند. دهه ای که در آن شما از مسئولین اجرایی کشور محسوب میشدید. نظر شما در این مورد چیست؟
جالب است کسانی که مهندس موسوی و امثال من را فتنهگر میدانند، امروز دهه شصت را مثال میزنند. به نظر این جور موضع گیریها صرفاً برای جلوگیری از شکلگیری برجام و بهرهگیری از نتایج آن یعنی سرمایه گذاری خارجی، مطرح میشود. امروز بزرگترین مشکل کشور ما فقدان سرمایه و تکنولوژی روز است. خودروسازی ما را با خودروسازی چین مقایسه کنید. من تا سال ۷۷ که به چین میرفتم، یک خودروی چینی نمی دیدم. امروز همه بازار جهان را تصاحب کرده اند. چون به سراغ سرمایه و تکنولوژی خارجی رفتند. به همین دلیل من فکر میکنم این صحبتهایی که در مورد دهه شصت میشود برای جلوگیری از شکل گیری چنین تحولاتی در اقتصاد ایران است. ضمن اینکه آن روشها، در همان زمان هم جواب خیلی روشنی به مشکلات نداد. وضعیت اقتصاد ما در اواخر جنگ که فروش نفت به سالی هفت میلیارد دلار رسید، بسیار وخیم بود. بودجه ما در سال ۶۷ یا ۶۸، دقیقاً به یاد ندارم، ۱۰۰ درصد کسری داشت. چهارصد میلیارد تومان جمع بودجه بود که دویست میلیارد آن کسری بود. البته آن روزها ما درگیر جنگی توان فرسا و هزینه بر بودیم و کسی حاضر به سرمایه گذاری درکشورمان نبود. معالوصف ارتباط تکنولوژیک ما با جهان بسیار گسترده بود. باید بپذیریم امروز مسئله اصلی کشور ما اقتصاد است و مشکل اقتصاد با ورود سرمایه و تکنولوژی حل میشود. به همین دلیل نیازمند تغییر رویکرد در سیاست خارجی هستیم. پس شما اعتقاد دارید که اتکا به توانمندیهای داخلی که مدام مورد تاکید قرار میگیرد، اشتباه است. ببینید به نظر من این حرفها شعار است. امروز بر خلاف گذشته میگویند تجربه پتروپارس خوب بود.
چرا از همین تجربه استفاده نمی کنند؟
مگر در همین پتروپارس که ما اداره میکردیم، چه اتفاقی افتاد؟ خود من خیلی تلاش کردم که از ظرفیتهای داخلی حداکثر استفاده را بکنم اما در راس همه کنسرسیومها شرکتهای خارجی را گذاشتیم. چون میدیدم سازمان گسترش، صدرا و تاسیسات دریایی هنوز در مرحلهای نیستند که کار را طراحی کنند، خریدهایش را انجام بدهند و اجرا کنند. در فازهای بعدی همین شرکتها حضور داشتند، اما به عنوان پیمانکار دسته دوم فعالیت میکردند. چون لازم بود که در چند فاز به همین ترتیب فعالیت کنند و تجربه کسب کنند. جالب است بدانید که ما در خود پتروپارس علی رغم همه تجربیات اجرایی و نیروهای قوی، با یک شرکت پیمانکار مدیریت، به عنوان مشاور قرارداد بستیم. چون مدیریت این کار را هنوز خوب بلد نبودیم. همین شرکت خیلی از کارها را به ما یاد داد. اتکا به توانمندیهای داخلی در این وضعیت به نظر من شعار است. برای تقویت توانمندیهای داخلی به کره نگاه کنیم. کره در ابتدا همه شرکتهایش را به شرکای خارجی و کمپانیهای معتبر متصل کرد و بعد همین شرکتهای کره تبدیل به رقبایی قدرتمند برای کمپانیهای بزرگ بین المللی شدند. ما هم باید این مراحل را طی کنیم. اما بعد از پتروپارس ما شاهد فعالیت شرکتهای ایرانی در امر توسعه فازهای پارس جنوبی بودیم. شرکتهایی به جز آنها که شما نام بردید . باید ببنیم فازهای ۱۵ و ۱۶ و سایر فازها را چطور توسعه دادند؟ قبل از صحبت درباره خروج از برجام باید به تجربیات قبل از آن خصوصا در دولتهای نهم و دهم نگاه کنیم. تا آنجا که به یاد دارم، آقای احمدی نژاد در مصاحبهای که در روزنامه اطلاعات در اواخر سال ۹۱ یا اوابل سال ۹۲ منتشر شده بود، فرموده بودند، برای اجرای هفت فاز پارس جنوبی تا زمان مصاحبه ۴۵ میلیارد دلار هزینه شده و متوسط پیشرفت فیزیکی حدود ۵۰ درصد بوده است! البته اقای زنگنه آن ارقام را اغراق آمیز میداند، ولی معتقد است برای هر فاز بیش از سه میلیارد دلار، یعنی سه برابر فاز یک و یک و نیم برابر فازهای ۲ و ۳ به صورت نقدی( و نه بیع متقابل) هزینه شده است. این نتیجه کار شرکتهایی نظیر پیمانکاران فازهای ۱۵ و ۱۶ است.
آقای نبوی نظر شما در مورد خروج از برجام چیست؟
من در یک جمله میگویم که خروج از برجام بر خلاف منافع ملی ما است. امروز و پس از خروج آمریکا از برجام، اجماع جهانی به سود ما است. دنیا پذیرفته که ما به تعهدات خود عمل کردهایم و این آمریکا است که ناقض تعهدات بین المللی است. تنها خاصیت خروج از برجام برای ما، ساخت بمب اتمی است که صریحاً اعلام کردهایم به دنبال آن نیستیم. ضمناً سرنوشت کره شمالی که در این کار پیشگام بود، پیش روی ماست.
خوب نظر شما در مورد پیشنهاد مذاکره با آمریکا در مقطع فعلی چیست؟
به نظر من مذاکره با آمریکا تنها در صورت تجدیدنظر در سیاستهای فعلیش بدون اشکال است.