سر تا پا سفید پوشیده است، کتانیهای اسپرت شیری رنگ به پا دارد، روی سرش کلاه اسپرتی هم رنگ با آن گذاشته و حتی قاب طلایی عینک درشتش هم با آن همخوانی دارد. تنها ریشهایی سفید رنگ در ظاهر این مرد سرحال و بلندقامت، نشان از دوران پیری او دارد و باز هم صدایش از مردی پا به سن گذاشته و ۸۸ ساله، بسیار جوانتر است.
روزنامه ایران در ادامه نوشت: پشت سر علی اکبر رفوگران را تصاویری از تاجران و کارگران قدیمی پوشانده و از تغییر حرکت اقتصادیاش در اواخر دهه هفتاد روایت میکند:«نه ذوقش را داشتم که دوباره بخواهم خودکار تولید کنم، نه بازارش بود که ما تأسیسات بزرگی درست کنیم. این بود که به فکر افتادم کار دیگری انجام دهم. آن زمان ۶۸ سالم بود. من بدون تولید اصلاً زندگی را برای خودم شایسته نمیدانستم، ترجیح میدادم نباشم تا عاطل و باطل بگردم. این بود که منزلم را در شمیران فروختم، منزلی در لواسان خریدم و با تفاوتش کارخانه را راه انداختم.
این کارخانه را خود آقای بیک تأسیس کرده بود ولی موفق نبود. من همه اش را از او خریدم. آقای بارون بیک به من گفت که رفوگران! من در اروپا نتوانستم با این همه امکانات این خط تولید را توسعه دهم، تو در ایران این کار را نکن.» او در بخشی از مستند کوتاه «نسل امین الضرب» که از سوی اتاق تهران تولید شده، خاطره گفتوگویش با بارون بیک، صاحب برند فرانسوی بیک را چنین ادامه میدهد:«من گفتم که نه، مطمئن هستم که این کار را خواهم کرد. از مالزی آمده بودند که خط تولید را از او بخرند و من میخواستم پیش دستی کنم، بالاخره با پیشنهادهای من موافقت کرد. کل کارخانه را خریدم و به ایران منتقل کردم.»
به همین ترتیب علی اکبر رفوگران در سال ۱۳۴۲ به همراه پدر و برادرش کارخانه تولید خودکار بیک را راهاندازی کرده بودند. او بعد از چند دهه کارآفرینی و خاطره سازی، هنوز هم برای تولید شور و شوق دارد و با جدیت درباره شایعه تعطیلی کارخانه بیک که دو سه روز پیش منتشر شده بود به «ایران» میگوید:«آمدنیوز اصولاً غیرواقعی مینویسد. این مطلب هم شایعه است. اما مشکل ما این است که دوستان ما هم حرف آن را باور میکنند، این زشت است. وقتی این حرفها را در سایر رسانهها انعکاس میدهند، باید با مطالعه باشد، تحقیق کنند و بپرسند. کارخانه بیک کارش را میکند، اما با این حرفها فقط لطمه اعتباری به آدم میزنند.» رفوگران درباره تبعات این شایعه برای کسب و کارش میگوید:«به هر حال ما فعال اقتصادی هستیم، بدهکاری و طرفهای تجاری داریم، وقتی شایعه تعطیلیمان پخش شود و طرفهای تجاریمان باور کنند، مشکلاتی در کارمان پیش میآید.»
«بیک» حالا چه میکند؟
شایعه تعطیلی بیک در حالی منتشر شد که از اساس این کارخانه ۱۵ سال پیش تغییر فعالیت داد. رفوگران، مؤسس کارخانه بیک و رئیس هیأت مدیره آن در این باره چنین توضیح میدهد:«۱۵ سال پیش ماشینآلات خودکارسازی بیک در اختیار شرکت دیگری قرار گرفت. آن شرکت هم حالا با نام ایرانی دیگری خودکار تولید میکند و در بازار حضور دارد. ما هم از این طرف تولید دیگری داریم و تعطیل نکردهایم. در حال حاضر ۱۳۰ کارگر ثابت داریم. ماجرای واردات و قبضه بازار توسط کالاهای چینی عرصه را برای ما هم تنگ کرده است، ولی هر دورهای مشکلات خاص خودش را دارد. امیدواریم قضایای اخیر که دست و بال ارزی ما را تنگ کرده، حل و فصل شود.»
رفوگران از دستفروشی کردن به تأسیس کارخانه بیک و ثبت نام خودکار رسید و بعد از تغییرات بازار نیز تصمیم به تولید کالاهای دیگر گرفت.
او تأکید میکند:«الان هم مشغول کارهستیم، نه کارگر کم کردهایم و نه تغییراتی در کارخانه هایمان داده شده است. کسانی که از تعطیلی بیک حرف زدهاند، یقیناً هدفشان این بوده است که به موج ناامیدی و اخبار منفی در جامعه دامن بزنند. من تکرار میکنم که چرا دوستان ما هم به این اخبار دامن میزنند؟»
با وجود تمام مشکلات اقتصادی، رفوگران کارخانه بیک را حفظ کرده است و معتقد است که میشود نبض تولید را در هر شرایطی با مدیریت زنده نگه داشت. این کارآفرین ریش سفید درباره موفقیتش میگوید:«من در حدود ۳۰، ۴۰ سال خودکار بیک را تولید میکردم، هم قیمتش را نگه داشتم و هم کیفیتش را حفظ کردم. در طول این چند دهه هم هزار اتفاق افتاد.
بخشی از بستر کار ما به اقتصاد مملکت برمیگردد ولی کارفرما هم نقش خودش را دارد. میشود به هر قیمتی که شده است، آدم کیفیتاش را به خاطر خودش حفظ کند. اگر خودستایی نشود، همه کار به خاطر تجربه و مدیریت است. آدم باید خودش را با حوادث روز تطبیق دهد. مشکلات همیشه هست و باید این مشکلات را با صبر و درایت حل کنیم؛ مدیریت همین است.»
در انتها علی اکبر رفوگران، مؤسس و مالک کارخانه بیک از مشکلات این روزهایشان هم چنین روایت میکند:« در حال حاضر نوسان ارز، بزرگترین لطمه را به شرکتهای بدهکار ارزی میزند. خود ما هم یکی از این شرکتها هستیم که از این نظر خیلی لطمه خوردهایم. مشکل اصلی ما برای این پرداخت بدهیهاست که وقتی قیمت ارز بالا میرود، چند برابر میشود. اما باز هم مشکلی نیست که کار ما را لنگ کرده باشد، اصلاً نمیتوانم تصور کنم که بدون تولید کردن، زندگی شایستهای داشته باشم.»