شیروان یاری در روزنامه قانون از روزهاي زندگي ۴۰ زن خود سرپرست در کردستان گزارش ميدهد
· همه زنان این کارگاه نشانی از کتککاری، به دستان شوهر یا فرزند معتاد در خانه بر بدن به یادگار دارند
· بیکاری موسسه به معناي شکم گرسنه فرزندان این 40 زن خود سرپرست است
· زنان این کارگاه دارای حداقل یک تا دو فرزند هستند که در گوشهاي از حاشیه شهر با هزار مشقت، خانه محقری اجاره كرده اند
· کار زنان آسیبدیده، طاقت فرساست و دستان آنان مدام با ماسه وسیمان، آهن ، رابیس، سیم و... درگیر است
· اگر لطف شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر نبود، این کارگاه نيز بر پا نبود
· تنها مطالبه 40 زن موسسه مهربانی از دولتمردان و شهرداران، حمايت از آنهاست
اینجا کارگاه ساخت مصنوعات بتنی طرح چوب در اشکال مختلف باربیکیو، آب نما، میز و صندلی، آلاچیق، نرده، المانسازی ، زیباسازی نمای درون وبيرون ساختمان و دیزاین حیاط خانههاست، در ساحلی دور از هیاهوی اقیانوس زندگی شهری و در محوطهای محصور متعلق به شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر.
در این کارگاه سیمای 40 زن آسیبدیده ناشی از رنج اعتیاد در زیر شلاق گرم آفتاب سوزان تابستان و شرارههای خانمانسوزاعتیاد- برای امرار معاش روزانه - میسوزد. دستان «آرزو» با ترکه شوهر معتاد تَرکتَرک شده است.
شقایق که سرخی سیمای جوانیاش با تیغ چاقوی شوهرآسيب ديده است و راز گل شقایق سهراب را هرگز نمی خواهد بداند، در آنسوی کارگاه دست در تشت پر آب آغشته به سیمان تا آرنج فرو برده و رقص جرقه برادههای گداخته سیمجوش جوشکاری ناهید را در حین جوش زدن ستونهای آلاچیق، زیر چشمی میپاید.
این کارگاه خانه امید و سفره روزی 40 زن زخمی اعتیاد است که با درایت و مدیریت« ناهید علیزاده» زن خود سرپرست کارآفرین، برای حمایت از زنان آسیبدیده ناشی از اعتیاد بنا شده است و در این 12 سال فعالیت کارگاه، زنان زخم خورده ناشی از اعتیاد را بارقه امید به زندگی میدهد.
در این کارگاه شخصیتهای نمایشنامه تراژدی همه زنان شاغل خودسرپرست یکی است که همه با یک دهان سخن میگویند و با تلخی، نقاشی زندگی را بر بوم واقعیت نقش میزنند و ملودی اندوهگین اعتیاد را با یکديگر گوش ميدهند.
در این کارگاه، اگرشمیم صبحگاهی «نسیم» دختر22 ساله، آغشته به اعتیاد پدر است و از پنجره شکسته زندگی او، نسیمی در اتاق تنهایی او نمیوزد، آرزوهای آروزی 28 ساله نیز با توهم شیشه شوهر، رویا و سرابی بیش نیست.
در این کارگاه دستان زخمی 40 زن غمگین کار میکنند، برای زینت دادن به محیط شهری زندگی مردمان شهر و آسودن زن و مردی خوشبخت زیر سایهسارآلاچیقهای رنگین پارک.
هنگامه 35 ساله صبح هنگام، گام به گام با کلاه حصیری و دستانی پوشانده در دستکش سیاه بنایی در اتاقک گوشه حیاط کارگاه میخزد و نردههای سیمانی را چون رج های قالی در هم گره میزند تا ستونی برای حفاظت از لغزیدن پای پیرمردی ، پیرزنی یا کودکی در هنگام آمدوشد از پلههای سنگی پارک آبیدر، تفرجگاه شهروندان سنندجی شود.
پاهای سوخته و تاولزده زندگی همراه بااعتیاد
برای هنگامه که کبودی چشم راستش از ضربه کمربند شوهر گزگز میکند و هر ثانیه متورمتر میشود، زندگی رنگ شقاوت دارد و سبزینه سبزی تفرجگاه آبیدر رنگ سیاه محو ميشود.
دستان او نردههای شکیل سیمانی در رنگهای زیبا را میآفریند، نردههایي که بعد از تحویل به فضای سبز شهرداری آن را نمیبیند، چون به پارک نمیرود و پاهای سوخته و تاول زده زندگی همراه با اعتیاد، گامهای او را برکوه زیبای آبیدر همراهی نمیکند.
شهلا که از 18 سالگی، اعتیاد شوهر به حشیش، شهد جوانیاش را مکیده است، شطرنجی را با خانه سفید و سیاه بر صفحه میز دایرهای بتنی قهوهای رنگ ، رسم میکند تا اگر شهروندی در غروب زیبای خورشید در پارک استقلال سنندج خواست با 16 مهره سفید و 16 مهره سیاه(شاه، وزیر، رخ،فیل، اسب و سرباز) رقیب را برصفحه شطرنج کیش و مات کند، طراح شطرنج را لعنت نکند به خاطر خطوط کج و معوج و ناهمسانی اضلاع مربع.
برای شهلا که طراح شطرنج بر صفحه بتنی میز سفارشی است، لذت کیش و مات کردن در هنگام بازی مهرههای سیاه و سفید برای رسیدن به شاهی معنا ندارد، چون سرنوشت او به واسطه اعتیاد شوهر و فرزند شطرنجی شده است و هنگامی که با گوشه روسری، عرق سرد پیشانی را می چلاند، جای چنگ فرزند شیشهای بر پهنای گردن راستش هویدا میشود و زمانی که آستین لباس فرو رفته در سطل رنگ شطرنج را تا ساعد تا میزند، کبودی پیچاندن مچ دست چپ او توسط دستان نامهربان شوهر معتاد با آبی آسمان درهم میآمیزد.
پروین 32 ساله با رخساری سبزه و گیسوانی خرماییرنگ زیر سایه ایوان ایرانيتی کارگاه، نقشه طراحي حیاط یک خانه مسکونی در بالاشهر سنندج را پياده ميكند؛ طرحی که سبزی و خرمی آن با حوضهای آبی سفالین قدیمی در آن میدرخشد. در درون این حوض دوار آبی نیز دوماهی قرمز میرقصند .
پروین که پر پرواز زندگیاش را اعتیاد شوهر به هرويین، قیچی کرده است، چنان طرحی زیبا و انتزاعی برای آن حیاط بالا شهری با ساکنانی مرفه و از منظر او خوشبخت، نقش زده است که چشم در ظرافتش دو دو میزند.
این زن سیلی خورده اعتیاد، خلاقانه رویاهای خوشبختی ذهن خود را در طراحيهای سفارشی پياده ميكند که خود تخلیه روانی ذهنی میشود و این عبارت را با زبان بدن فریاد میزند.
پروین که حلاوت و زیبایی معنای نامش با مفهوم خوشه انگور 6ستاره آسمان را سرنگ خونآلود اعتیاد شوهر مکیده است، هنگامی که سر خم میکند برای دقیق زدن نقش دطراحي، زوزه بادی روسری سهگوش او را به کناری میزند و از لای گیسوی خرمایی تُنک او، نواری از کبودی فشار دادن پشت گردن به دست قدرتمند شوهر به جای گردنبند طلا برق میزند. در این هنگام از شرم چون لاکپشت سر در لاک فرو میبرد و گردنبند خشونت آویخته شوهر را از چشم مرد نامحرم نهان میکند و دوباره در حوض آبی با دو ماهی قرمز در واقعیت؛ اما خیال ماهیهای قرمز ذهن او بیدرنگ در رنگ و مرارتهای ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی گم میشود.
فرصتی برابر برای حداقل امیدی برابر
ناهید، مدیرعامل انجمن حمایت از زنان آسیبدیده اجتماعی نسیم مهربانی کردستان که در نقش کارفرما سقف امید و چتر وسیع گشوده بر سر این 40 زن آسیب دیده در این کارگاه است به همانند آرزو، شهلا، نسیم، شقایق، هنگامه، پروین و تمامی زنان دیگر شاغل در کارگاه«نسیم مهربانی» زخم خورده اعتیاد است و درآمد ناشی از اجرای پروژههای شهری را بدون احتساب هزینه خرید مصالح مورد نیاز، به مساوات بین زنان همجنس و همسنخ خود توزیع می کند تا فرصتی برابر برای حداقل امیدی برابر در ترازوی زندگی آنان رقم بخورد.
همه زنان این کارگاه نشانی از کتککاری، خراشی از ناخن و چاقوخوری به دستان شوهر و یا فرزند معتاد در خانه بر بدن به یادگار دارند. افزون بر تجربه مزه تلخ خشونت، چیزی که سخت قلب زنان لطیف روح را میآزارد، فروش اثاثیه خانه است که سریالی تکراری برای زنان این کارگاه است. قصیده شعر، زندگی هریک از زنان آسیبدیده – فرو رفتن سوزن تیز سرنگ اعتیاد و اشک شوری است که هر روز بر گونه شوربختی زندگیشان سر میخورد- و آنگونه که ناهید مدیرعامل موسسه نسیم مهربانی با چشمانی خیس بهآن اشاره میکند، تجربه اقدام به خودکشی 60 در صد از زنان شاغل در کارگاه اوست که بر تلخی فال قهوه سرنوشت این زنان رنجور میافزاید.
شخصیت داستان تراژدی زنان این کارگاه، شوهرانی خمار خزیده در خانه دود گرفته با فرزندانی در هراس از دود رفتن در چشم زندگی است که از زبان ناهید راوی این داستان، در شماری از خانههای سرد این زنان،پدر و پسر همنوا با هم حشیش، شیشه و هرويین میزنند یا با قرص روانگردان، روان مادر و همسر خانه را در توهم تیغ میکشند.
ناهید این ستاره کم فروغ آسمان ابری سرنوشت، با نسیم دختر تازه به دوران رسیدهاش شبهای ظلمت اعتیاد را در سرمای سوزان زمستان و گرمای تابستان که به ناگزیر در گوشهای از حیاط خزیدهاند، هنوز بر جسم نحیف خود و رویاهای نشکفته دختر جوانش به یادگار دارد.
این زن که امروزه چون «سعیده قدس» که امید کودکان سرطانی در محک است، در کردستان امید 40 زن آسیبدیده ناشی از اعتیاد در کارگاه ساخت بتنی مصنوعات بتنی طرح چوب است.
اگرسنگ آسیاب ناهید به واسطه طرحهای سفارشی شهرداران شهرهای کردستان خوب بچرخد، نان گندم به سفره این 40 زن میرود وگرنه در تعطیلی و راکد بودن این کارگاه، نسیم زندگی پرده پنجره شکسته زنان خودسرپرست خانواده آلوده به اعتیاد را نمیرقصاند و حتی نان جو هم در سفره فقیرانه آنان پیدا نمیشود.
گله کارآفرین برتر از شهردار غيربومي
ناهید که به واسطه سوختگی گردنش در حین کار همیشه روسری چانهدار زرشکیرنگ به سر دارد، با مهربانی میخندد و با طعنه از شهردار غیر بومی سنندج گله میکند که در زمان او، پیشنهاد ساخت مصنوعات بتنی طرح چوب برای آراستن مبلمان شهری به اغما رفته است و دعوت از پیمانکاران همدانی بر حمایت از زنان آسیبدیده کردستانی ارجحیت یافته است.
این کارآفرین برتر در سه سال متوالی، با لبانی ورم كرده از سوختگی اعتیاد شوهر، تنها نقطه امید 40 زن موسسه نسیم مهربانی است. بیکاری موسسه یعنی شکم گرسنه فرزندان این 40 زن خود سرپرست.
قصه زندگی همه یکی است و همه یک درد مشترک دارند و دیگر نیازی به روایت کانونی برساختگرایی گزارشگر از درون سوخته و آرزوهای بر بادفته زنان این کارگاه نیست.
همه زنان این کارگاه دارای حداقل یک تا دو فرزند هستند که در گوشهاي از حاشیه ارزان شهر با هزار مشقت، خانه محقری اجاره كردهاند که اکثرا دارای در ورودی مشتركند که صاحبخانه چون عقاب بر زندگی سیاه آن سایه انداخته است؛ اگر سر ماه کرایه را به صاحبخانه ندهند، مرد یا زن موجر از طبقه بالا بدون پایین آمدن فریاد بر میآورد « آهای خانم امروز سه روزه کرایهات به تعویق افتاده است، میآری یا پلاست رو بندازم وسط کوچه». ناهید که اين را از زندگی 40 زن شاغل در کارگاهش میگوید، اشک از چشمان غمآلودش بر گونه آفتاب سوختهاش میچکد و شیار میاندازد و از گودی چانه فرو میافتد و در کف حیاط کارگاه شنی مکیده میشود.
کار این زنان آسیبدیده طاقت فرساست
حصار کارگاه دور از شهر است و زنان آسیبدیده به محض غروب از ترس آسیبدیدگی بیشتر ناشی ازدوری مسافت و پیشنهادهای بیشرمانه شماری از رانندگان، زودهنگام دست از کار میکشند؛ البته اگر لطف شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر هم نبود، این کارگاه هم بر پا نبود.
ساخت مصنوعات بتنی طرح چوب در اشکال مختلف مانند باربیکیو، آبنما، میز و صندلی، آلاچیق، نرده، طراحي نمای درون وبيرون ساختمان و حیاط منازل مسکونی، ساختمان اداری و تجاری در کردستان با توجه به شرایط آب وهوایی سخت است و این زنان از 12 ماه فصل سال، حداکثر هشت ماه را شاغل و مابقی از آذر تا پایان اسفند بیکار میمانند و باید از آذوقه درآمد ناچيز این مدت از فصول اشتغال بخورند.
کار این زنان آسیبدیده طاقتفرساست و دستان آنان مدام با ماسه وسیمان، آهن ، رابیس، سیم و رنگ در پنج مرحله جوشکاری، رابیسبندی، آسترسازی، نقش زدن و رنگآمیزی درگیر است که این فرآیند با توجه به حجم ، شمار و متراژ طرحهای پیشنهادی شهرداریها و سفارشدهندگان بخش خصوصی متمایز است.
اشتغال وکارآفرینی با رویکرد توانمندسازی زنان آسیبدیده اجتماعی بدون بیمه، رسالت سنگین موسسه نسیم مهربانی برای مرهم نهادن بر جسم های کتک خورده کبود و ملول زنانی است که امید آنان به سفارش ساخت پروژههای طراحی فضای شهری، شهرداران و مسئولان دولتی گره خورده است.
افزون بر تحمل درد جانکاه اعتیاد شوهران و حتی فرزندان تنها عبارتی که از چشمان این 40 زن خود سرپرست شاغل در کارگاه نسیم مهربانی چون شبنم بر گلبرگ گل آرزو میچکد، وزش مدام نسیم مهربانی بر سرنوشت تلخ خويش است. هراس از رنج بیکاری و تحمل آشوب گرسنگی،مدام و بيدريغ بر جان خسته اين زنان سايه افكنده است.
تنها مطالبه این 40 زن موسسه مهربانی از دولتمردان و شهرداران، این بیت شعر است و بس« از طلا گشتن پشیمان گشتهایم / مرحمت فرموده ما را مس(حس) کنید».
آنگونه که مسئولان ادعا میکنند، کردستان خوشبختانه هنوز در خط سفید اعتیاد است و تنها 20 هزار معتاد در استان وجود دارد. این آمار رسمی چندین ساله شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر است؛ اما به گمان شماری از مسئولان دستگاههای مسئول، این آمار قدیمی است و با فراوانی شمار معتادان پیشبینی شده در تضاد است که برای به دست آمدن آمار دقیق، اجرای طرح شیوع شناسی بهزیستی ملاک استخراج و اعلام رسمی معتادان است که هنوز نتایج این پژوهش به خارج از معاونت پیشگیری درز نکرده است.