گفتاري از ميلتون فريدمن
روشِ حذفِ ناگهاني تعرفهها بهصورتِ كاهش ناگهاني كه گونهيي شوك درماني محسوب ميشود بهتر و زيركانهتر است اما درمرحله بازدهي اقتصادي قابل بحث است تا آنجايي كه استفاده از منابع ويژه در غياب تعرفه به لحاظ اقتصادي مفيد و كارساز باشد از آنها استفاده خواهد شد. اگر هرگونه بازگشت به هزينه جزيي را ميتوان با ادامه استفاده از منابع انساني و ديگر منابع خاص به دست آورد پس اين بازگشت از انجام ندادن هيچ كاري بهتر است
بسياري از مشكلات خاص زماني به وجود ميآيند كه يك جامعه تلاش ميكند اقتصاد دستوري را جايگزين دست نامريي بازار كند اين مشكلات تنها به جوامعي مانند چين و روسيه كه تلاش كردهاند فرمان و اجبار را به عنوان سازوكار اقتصادي اوليه خود اتخاذ كنند محدود نميشود و در اقتصادهاي غربي از جمله آمريكا بريتانيا و آلمان نيز وجود دارد كه در آن در طول زمان عناصر دستوري گستردهتر شدهاند و تلاش براي وارونه كردن روند اقتصاد آزاد همچنان ادامه دارد
اتفاق جالبي در آخرين سفر من به چين رخ داد كه هم تاثير زيادي بر من گذاشت و هم درك وسيعي در اين باره داد كه انسانهاي جدا از هم، موسسات و نهادهاي اقتصادي متفاوت از هم دارند. اين درك و فهم جديد باعث پي بردن ِبيش از پيش به اهميت اصول بنياديني شد كه همه ما به راحتي به آنها به خاطر خو گرفتن و عادت بيتوجهي ميكنيم. اين اتفاق زماني بود كه من و همسرم با معاون يكي از وزارتخانههاي دولتي چين كه قبلا براي مدت كوتاهي براي مشاهده اقتصاد امريكا به ايالات متحده آمده بود، قرار ناهار داشتيم. ميزبان ما از ما خواست تا در يافتن فردي مناسب براي ملاقات با او، وي را كمك كنيم. نخستين سوال او اين بود، «چه كسي در ايالات متحده مسوول توزيع كالاست»؟ با اين سوال من و همسرم بسيار جا خورديم. بعيد ميدانم كه كسي در ايالات متحده، هرچقدر هم در مورد اقتصاد كم اطلاع باشد، حتي در مورد اين سوال، فكر بكند. با اين حال، براي شهروند كشوري كه داراي اقتصاد سوسياليستي بوده ، چنين سوالي كاملا طبيعي به نظر ميآيد. او به اينگونه شرايط اقتصادي كه شخصي تصميم ميگيرد چه كسي از چه كسي كالا دريافت كند يا چه كسي چه كالايي يا چه دستمزدي از چه شخصي دريافت كند، عادت كرده است.
پاسخ اوليه من اين بود كه او بايد از بورس شيكاگو، كه در آن كالاهايي نظير گندم، پنبه، نقره و طلا دادوستد ميشوند، ديدن كند. اين پاسخ تا حد زيادي ميزبان ما را به فكر فرو برد، پس من بيشتر توضيح دادم كه هيچ شخص واحدي وجود ندارد - يا حتي كميتهيي از افراد -كه «مسوول توزيع كالا» باشند وجود خارجي ندارد. وزارت بازرگاني و وزارت كشور به شيوهيي كاملا متفاوت مسوول كالاهاي توليدي و توزيعي هستند. اما آنها تعيين نميكنند كه هركس چه مقدار از آن كالا را دريافت كند. در نتيجه، مجبور شدم بيشتر توضيح بدهم زيرا درك اين مساله براي ميزبان ما بسيار دشوار به نظر ميآمد. نيازي به گفتن نيست، كه اين گفته من از سر تمسخر يا انتقاد از او نيست. با توجه به گذشته او، تقريبا غيرممكن است كه او بتواند درك كرده باشد كه بازار چگونه ميتواند طيفي از كالاها را بين ميليونها فرد متفاوت براي مصارف گوناگون جدا از بحث تبليغاتي و عوامل سياسي، توزيع كند.
معجزه بازار دقيقا اين است كه درنتيجه همهمه افراد (در محل بورس)، داد و فريادهاي آنها، استفاده از سيگنالهاي محرمانه با دستان خود و مبارزه در بورس شيكاگو، يا ديگر مكانها، اين نتيجه حاصل ميشود كه فروشگاه سر خيابان نان كافي، نانوايي آرد كافي، آسيابان، گندم كافي، و به همين ترتيب همه اصناف هميشه كالاي كافي در اختيار دارند. معجزه اين شيوه بازار، هماهنگ كردن فعاليتهاي ميليونها نفر از مردم است، و اين كار را از طريق شيوهيي كاملا غيرشخصي از طريق قيمتگذاري انجام ميدهد واگر كاملا آزاد گذاشته شود، هيچ گونه فساد، رشوه، نفوذ خاص، يا نياز به مكانيسمهاي سياسي مورد نياز نخواهد بود.
منبع: روزنامه تعادل، صفحه 15.