خلاصهای از نکاتی که استیگلیتز در مقالهای که دو هفته پیش در نیویورک تایمز مطرح کرده را با کمی توضیح این جا مینویسم. مستقل از اینکه با موضع سیاسی یا نتیجهگیری او موافق باشیم/نباشیم، میتوانیم از تحلیلهای مقاله نکاتی بیاموزیم.
۱) نرخ بیکاری در آمریکا بسیار پایین است (در واقعیت تقریبا کسی بیکار نیست) ولی دستمزدهای حقیقی ۹۰ درصد آمریکاییها در ۳۰ سال گذشته بالا نرفته است. (چایداغ: اینها کسانی هستند که در بخشهایی مثل فناوری اطلاعات و فاینانس کار نمی کنند.)
۲) نابرابری در آمریکا بالاترین رقم در بین کشورهای توسعهیافته است و موفقیت افراد به شدت به موقعیت خانوادگی آنان بستگی دارد (چایداغ: در پست بعدی نموداری در این مورد ارسال میکنم)
۳) معافیتهای مالیاتی که ترامپ اعمال کرد هم کمکی به این موضوع نکرد و رشد اقتصاد همچنان زیر ۲ درصد پیشبینی میشود.
۴) استانداردهای زندگی از قرن ۱۸ میلادی به دو دلیل اصلی شروع به بالا رفتن کرد: توسعه روشهای علمی که اجازه مهار طبیعت را به انسان داد و توسعه نهادهای اجتماعی مثل حاکمیت قانون، دموکراسی و نظارت بر حاکمان که امکان همکاری و خلق مازاد را بیشتر کرد.
۵) ویژگی مشترک هر دو عامل، ظهور روشهای نظاممند برای بررسی و ارزیابی حقایق بود. خطر حکومت ترامپ این است که با تمسخر تخصص علمی و با تضعیف نهادهای کاشف حقیقت (مثل مطبوعات) پایههای این جامعه را به خطر میاندازد.
۶) جامعه آمریکا به وضعیت فعلی افتاده است چون فراموش کردیم که منشاء اصلی ثروت خلاقیت و نوآوری اعضای آن است. در دهههای اخیر «خلق ثروت» جایش را به «برداشتن سهم بزرگتر یا رانتجویی» از طریق مزیتهای اطلاعاتی، اعمال قدرت بازار و استفاده از اطلاعات شخصی افراد در بخشهای مالی و فناوری داد.
۷) همزمان با جریان مقرراتزدایی دهه هشتاد، زیربخشهای جدیدی در علم اقتصاد (مثل اقتصاد اطلاعات، نظریه بازی و اقتصاد رفتاری) ظهور کردند که نشان بدهند بازار به تنهایی و بدون مکملها میتوانند ناکارا، ناعادلانه یا ناپایدار باشند.
۸) ما در چرخهای افتادهایم. نابرابری اقتصادی در ترکیب با نظام سیاسی پول محور، منشاء نابرابری سیاسی شده و مقرراتزدایی بیشتر و نابرابری اقتصاد بزرگتر را سبب میشود.
۹) با ظهور فناوریهای جدید مثل هوش مصنوعی، میلیونها نفر جدید بیکار شده و تبدیل به راننده تاکسی میشوند.
۱۰) خلاصه حرف استیگلیتز این است که سرمایهداری مترقی باید به این نکته آگاه باشد که بازارها نمیتوانند همه اشکال ریسک را بیمه کنند (مثلا ریسک از دست دادن شغل در نتیجه تغییرات فناوری) و در نتیجه قراردادهای اجتماعی جدیدی بین کارکنان و شرکتها و بین رایدهندگان و سیاستمداران و نقش فعالتری برای دولت در حوزههایی مثل آموزش همگانی و بازنشستگی نیاز است.
لینک به مقاله اصلی
منبع: کانال تلگرامی دکتر حامد قدوسی