کارل پولانی و دگرگونی بزرگ
سید محمد بحرینیان
هر دو کتاب در جستوجوی راهی برای برونرفت از فاجعهای بود که در نیمه نخست قرن بیستم جهان را درنوردیده بود. راه بندگی استدلالی در برابر مخالفان اقتصاد بازار آزاد بود و در آن گفته میشد دورشدن از اصول اقتصاد بازار، زمینهساز ظهور نظامهایی شد که انسان را به بندگی کشاندند. اما استدلال پولانی مسیر کاملا متفاوتی طی کرده بود. ابتدا به استدلال هایک بپردازیم.
در همان سالی که کتاب «راه بندگی» هایک منتشر شد کارل پولانی، تاریخدان مجار در مورد چگونگی تکوین و توسعه نظام بازار، کتاب «دگرگونی بزرگ» را نوشت. هر دو کتاب در جستوجوی راهی برای برونرفت از فاجعهای بود که در نیمه نخست قرن بیستم جهان را درنوردیده بود. راه بندگی استدلالی در برابر مخالفان اقتصاد بازار آزاد بود و در آن گفته میشد دورشدن از اصول اقتصاد بازار، زمینهساز ظهور نظامهایی شد که انسان را به بندگی کشاندند. اما استدلال پولانی مسیر کاملا متفاوتی طی کرده بود. ابتدا به استدلال هایک بپردازیم.
فریدریش فون هایک (1899-1992) در مورد مخاطرات ناشی از روی آوردن به برنامهریزی متمرکز و دورشدن از نظام بازار آزاد هشدار داد. هایک معتقد بود دورشدن از لیبرالیسم کلاسیک و فردگرایی، بهناگزیر به سلب آزادی مردم میانجامد و حاصل آن شکلگیری دولت سرکوبگر است. بنابراین، دور شدن از بازار آزاد به تعبیری تن دادن به استبداد و راهی در مسیر بندگی است. هایک، برخلاف نظر برخی منتقدان که فاشیسم را پاسخ سرمایهداری به بحران اقتصادی میدانستند، استدلال میکرد که فاشیسم و سوسیالیسم ریشههای مشترکی دارند و این همان برنامهریزی متمرکر اقتصادی و اقتدار دولت بر فرد است.
درست در همان سال انتشار راه بندگی، کارل پولانی دگرگونی بزرگ را منتشر کرد. هر دو کتاب میکوشند به یک پرسش پاسخ بدهند، چرایی شکلگیری وضع فاجعهباری که نیمه نخست قرن بیستم جهان دچار آن شده بود. پاسخ پولانی مسیر کاملا متفاوتی را طی کرده بود. چراکه پیشفرضهای بنیادی طرفداران لیبرالیسم کلاسیک را مورد تردید قرار داده و رد کرده بود. جالب است که طی سالهای 1950 تا 1990 این کتاب هایک بود که مورد توجه جهانیان قرار داشت، اما از دهه1990 بدینسو در مقابل توجه به آثار پولانی بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت.
کارل پولانی
پولانی، در سال1886 در وین پایتخت امپراتوری اتریش ـ مجار آن زمان، در خانوادهای فرهیخته زاده شد. برادر جوانتر وی، مایکل پولانی بعدا فیلسوف مشهوری شد. پدرش کارآفرینی در صنعت راهآهن بود. پولانی بهرغم فرازونشیبهایی که در زندگی پدرش رخ داد بهخوبی تحصیل کرد و در جوانی وارد محافل روشنفکری بوداپست شد. در همین دوره، وی با فیلسوفان رادیکالی مانند گئورگ لوکاچ و کارل مانهایم اشنا شد. وی در 1912 با درجه دکترای حقوق از دانشگاه بوداپست فارغالتحصیل شد. وی در سال1914 به حزب رادیکال مجارستان پیوست. پولانی در جنگ جهانی اول حضور داشت. در دهه1920، وی از سردبیران ارشد نشریه اقتصاددان اتریشی بود و از همان زمان از منتقدان مکتب اتریشی علم اقتصاد شد. وی معتقد بود این مکتب اقتصادی فاقد درکی ارگانیک و مرتبط باهم از واقعیت فرآیندهای اقتصادی است. در آن سالها وی به فابیانیسم و سوسیالیسم مسیحی گرایش پیدا کرد. بعد از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان در ژانویه1933 و رشد فاشیسم در اتریش، وی این کشور را به مقصد لندن ترک کرد و در آنجا کار روزنامهنگاری و تدریس را پیشه کرد. تدریس وی در لندن بعدا زمینهای برای تالیف کتاب دگرگونی بزرگ را فراهم کرد. وی نگارش
به نظر پولانی دو جنبش همزمان از سویی جنبش بازاریکردن و از سوی دیگر جنبش مقابله با بازاریکردن شکل گرفت که تاریخ سده نوزدهم و نیمه نخست سده بیستم براساس کنش متقابل این دو جنبش شکل گرفته است
این کتاب را در سال1940 آغاز کرد و در سال1944 کتاب منتشر شد. وی در سالهای 1947 تا 1953 در دانشگاه کلمبیا تدریس میکرد. در اوایل دهه1950 پولانی بورسیهای پژوهشی از بنیاد فورد برای مطالعه نظامهای اقتصادی امپراتوریهای کهن دریافت کرد. در سال1957 کتاب «تجارت و بازارها در امپراتوریهای نخستین» را منتشر کرد. وی تا سال1964 که درگذشت در کانادا زندگی میکرد.
دگرگونی بزرگ
درونمایه اصلی کتاب دگرگونی بزرگ را میتوان در این نقلقول مشهور از کارل پولانی یافت: «تز من این است که ایده بازار خودتنظیمگر، بر نوعی آرمانشهرِ محض دلالت داشت. چنین نهادی نمیتوانست مدتی مدید وجود داشته باشد مگر آنکه جوهر انسانی و زیستمحیطی جامعه را نیست و نابود میساخت؛ ]اگر استمرار مییافت،[ انسان را جسما نابود میساخت و محیطِ پیرامون او را به برهوت بدل میساخت.» (پولانی، 1391: 50)
پولانی، برخلاف هایک و همه طرفداران لیبرالیسم کلاسیک بر این باور بود که نظام بازار آزاد برخاسته از سرشت و طبیعت انسان نیست، بلکه هم استقرار و هم استمرار نظام بازار محصول اقدام هدفمند دولت در صیانت از منافع طبقاتی گروههای خاص بوده است. برهان پولانی هم نظری و هم تاریخی است. به عبارت دیگر، وی با رویکردی تاریخی و با مطالعه تاریخ تکوین و توسعه نظام بازار، برهانی در مخالفت با نظام بازار خودتنظیمگر ارائه میکند. دگرگونی بزرگ در سه بخش ارائه میشود. در نخستین بخش نظام بینالمللی که در قرن نوزدهم در جهان شکل گرفت تشریح میشود و این نظام بعد از گسترش در اروپای غربی از طریق نظام استعماری در بخش عمدهای از جهان حاکم شد. در دومین بخش کتاب نیز تحول اقتصاد مبتنی بر بازار و فراز و فرود آن طی زمان تشریح میشود. دیگر بخش کتاب نیز به دگرگونیهایی که جهان در واکنش به نظام بازار خودتنظیمگر از سر میگذراند و دو پاسخ فاشیستی و سوسیالیستی به آن توضیح داده میشود.
اما روایت تاریخی پولانی در جهت تبیین برهانی نظری است که براساس آن خطاهای نظری لیبرالیسم کلاسیک را تشریح کند. در تبیینی کلی، پولانی بر این اعتقاد است که تا پیش از تکوین نظام بازار، اقتصاد در خدمت اجتماع بود. اما با تکوین و تکامل نظام بازار، این اجتماع بود که در خدمت اقتصاد قرار گرفت. این مهمترین نقد اخلاقی پولانی بر اقتصاد بازار است. وی در این جهت مفهوم انسان اقتصادی Homo Economicus، نزد اقتصاددانان کلاسیک را به زیر سوال میبرد.
براساس نقد پولانی، انسان اقتصادی، یعنی انسانی که بنا به ماهیت و سرشت خود به حداکثررساننده مطلوبیت و سودآوری است، یک پدیده تاریخی و زاده شرایط مشخص تاریخی است. مطالعات تاریخی پولانی منجر به این ادعا شد که جوامع اولیه تمایل داشتند زندگی اقتصادیشان را حول سه اصل سازماندهی کنند: معاوضه به مثل، بازتوزیع، ساماندهی خانوادگی. دیدگاه لیبرالیسم کلاسیک این است که گرایش «فطری» انسان به مبادله، به گسترش مبادله و تکوین بازارهای محلی، تقسیم کار، گسترش تجارت و سرانجام تجارت بینالمللی منجر شده است. پولانی با بررسی تاریخی خود نشان میدهد که بازارهای ملی نه ناشی از گرایش طبیعی انسان به مبادله، بلکه حاصل شکلگیری دولت ـ ملتها در قرنهای پانزدهم و شانزدهم و تشکیل دولتهای ملی بود که خود حاصل جنگها و ضرورت وحدت بخشیدن به قلمروهای سرزمینی بوده است.
مفهوم انسان اقتصادی، زاده انقلاب صنعتی و معرفی و گسترش سیستم تولید صنعتی بوده است. برخلاف روایت لیبرالی، پولانی رفتار اقتصادی انسان را رفتاری میداند که تابع نهادهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است.
وی دیگر خطای مهم لیبرالیسم کلاسیک را کالا انگاشتن زمین، کار و پول میداند. پولانی در دگرگونی بزرگ پس از رد مفهوم انسان اقتصادی و نشان دادن اینکه این مفهوم زاده نهادها و شرایط اجتماعی و اقتصادی خاص است، درک کالا بودن انسان و طبیعت و پول را به زیر سوال میبرد و نقد اخلاقی قدرتمندی از آن ارائه میکند. براساس آموزههای اقتصاد کلاسیک، بازار قیمت کار را تعیین میکند، پول
در پی جنگ دوم جهانی، نظام پولی بعد از جنگ، نظامی مبتنی بر اعمال کنترل از طریق سیستم برتن وودز و نیز سیاستهای گسترده تنظیمی و نظارتی بر بازار بود که به نظر میرسد تا حدود زیادی در راستای توصیههایی بود که میتوانست با دیدگاه پولانی هماهنگ باشد
تابع مکانیسم پایه طلا است تا بدینترتیب تجارت آزاد امکانپذیر باشد. همچنین زمین (طبیعت یا محیطزیست) نیز در عمل به کالا بدل میشود. پولانی معتقد است که کار به مثابه یک کالا، در حقیقت کاری است که انسانها انجام میدهند و نمیتوان با انسان همچون کالا برخورد کرد و به همین ترتیب، طبیعت جوهره و سرشت جهان و شالوده هستی انسان است و نباید آن را کالا تصور کرد.
دیگر مفهوم مهمی که برای شناخت درک اقتصادی پولانی و کتاب دگرگونی بزرگ ضروری است مفهوم جنبش مضاعف است. به نظر پولانی دو جنبش همزمان از سویی جنبش بازاریکردن و از سوی دیگر جنبش مقابله با بازاری کردن شکل گرفت که تاریخ سده نوزدهم و نیمه نخست سده بیستم براساس کنش متقابل این دو جنبش شکل گرفته است.
پروژه بازاریکردن جامعه را دولت دنبال میکرد و پروژه مقابله با اجتماع بازاری، یک جنبش اجتماعی در مقابله با کالاییشدن ناشی از پروژه اجرایی دولتهاست. به عبارت دیگر، در برابر پروژهای که دولتها دنبال کردند، به صورت خودجوش جنبشی اعتراضی در میان مردم شکل گرفت. این جنبش اساسا در پی صیانت از اجتماع در برابر تهاجم اقتصاد به آن بود.
به عبارت دیگر، در نظر پولانی که اقتصاد بر حیات اجتماع چیره شد، ضدجنبشی شکل گرفت که ریشههایش متفاوت بود. وی جنبشهای سیاسی طبقات تهیدست جامعه، مانند جنبشهای کارگری، جنبش چارتیستی، تلاش سوسیالیستهایی مانند رابرت اوئن برای سازماندهی تعاونیهای جدید را از جمله این جنبشها میداند. در عین حال، در سرتاسر اروپا نهادهای قانونگذار با دخالت در عرصه اقتصادی و اعمال سیاست تعرفهای در تجارت خارجی، میزان اثرگذاری نظام پایه طلا در تجارت بینالمللی را کاهش دادند. در عمل، دولتها بهسختی میتوانستند تعدیلات تراز پرداختها ناشی از نظام پایه طلا را تحمل کنند. چراکه در عمل منجر به نوسانات حاد و ناگهانی در دستمزدها و قیمتها میشد. همچنین بهتدریج شاهد شکلگیری حوزههای تعرفهای بر مبنای حوزههای نفوذ امپراتوریهای مختلف (انگلیس، پروس و فرانسه) بودیم.
بههرحال، این جنبشها نهادهای برخاسته از اقتصاد بازار خودتنظیمگر را که در قرن نوزدهم شکل گرفته بود تضعیف میکرد. از نظر لیبرالهای طرفدار اقتصاد بازار آزاد مانند فون میزس و پس از وی فون هایک، این موجهای «جمعگرایی» و سیاستهایی مانند اعمال بیمههای اجتماعی دوران بیسمارک در آلمان، رشد احزاب سوسیالدموکرات و قدرتگیری اتحادیههای کارگری و مانند آن را عوامل مختلکننده در کارکرد سازوکار بازار آزاد میدانستند که زمینهساز شکلگیری بحران و رکود اقتصادی شده است.
در مقابل، پولانی میگفت که نیروهای ضدجنبش پاسخ طبیعی به رفتار نامناسب نظام بازار خودتنظیمگر در قبال کار، طبیعت و پول و ادغام «کالاهای موهومی» در بازار است. به نظر پولانی، در دهه1920 دولتها کوشیدند به پایه طلا و تجارت آزادِ پیش از جنگ بازگردند و این حرکت چنان فشاری بر جامعه تحمیل کرد که حاصل آن شکلگیری فاشیسم به عنوان بدیلی در برابر بازار خودتنظیمگر بود.
پولانی به نوعی سوسیالیسم دموکراتیک اعتقاد داشت و به نظر میرسد دیدگاهی جانبدارانه نسبت به سیاستهای کینزی نیودیل در سالهای پس از رکود بزرگ دهه1930 داشت. در پی جنگ دوم جهانی، نظام پولی بعد از جنگ، نظامی مبتنی بر اعمال کنترل از طریق سیستم برتن وودز و نیز سیاستهای گسترده تنظیمی و نظارتی بر بازار بود که به نظر میرسد تا حدود زیادی در راستای توصیههایی بود که میتوانست با دیدگاه پولانی هماهنگ باشد. اما از دهه1970 تا آغاز بحران مالی سال 2007–2008 شاهد تجدید حیات لیبرالیسم اقتصادی بودیم. این لیبرالیسم در قالب تاچریسم و ریگانیسم در انگلیس و آمریکا و نیز در قالب برنامههای تعدیل اقتصادی در کشورهای درحال توسعه دنبال شد.
به نظر میرسد بحران مالی سالهای اخیر که به ایجاد رکودی در ابعاد جهانی انجامیده که اکنون بیش از هرچیز در رکود اقتصادی اتحادیه اروپا، افول نرخهای رشد اقتصادی در اغلب کشورهای جهان و حتی اقتصادهای نوظهور و نیز برنامههای ریاضت اقتصاد نمایان است، فرصت تازهای برای بازاندیشی در سیاستهای لیبرالی و نولیبرالی و تجدید حیات نقد پولانی بر لیبرالیسم کلاسیک باشد.
منبع: همشهری اقتصاد