نویسنده: رونالد کوز (برنده نوبل اقتصاد در سال 1991)
سال نشر: 1937
مترجم: محمود مشهدی احمد
فصلنامه برنامه ریزی و بودجه، دوره ۱۳، شماره ۱ - بهار و تابستان ۱۳۸۷ ۱۳۸۶، صفحات ۱۸۷-۲۱۳
چکیده
نظریههای اقتصادی بهواسطه ناتوانی در بیان شفاف فروض خود زیانهایی را متحمل شدهاند. اقتصاددانان به هنگام ساخت نظریهها، زیربناهای آنها را آزمون نکردهاند، ولیکن این آزمون ضروری است. زیرا، نهتنها از کجفهمیها و مجادلات بیهوده که از فقدان دانش نسبت به فروضی که مدل بر آنها بنا شده است جلوگیری میکند، بلکه همچنین میتواند زمینهساز قضاوت خوب و مناسب در انتخاب بین مجموعههایی از فروض رقیب باشد. برای مثال، ممکن است استعمال کلمه بنگاه در علم اقتصاد، با استفاده یک فرد عادی از این عبارت متفاوت باشد.(1) از آنجایی که در نظریههای اقتصادی این گرایش آشکار وجود دارد که تحلیل به جای صنعت از یک بنگاه منفرد آغاز شود(2)، بنابراین ضرورت دارد که نهتنها تعریف واضحی از کلمه بنگاه ارائه شود، بلکه تفاوت آن (در صورت وجود چنین تفاوتی) با بنگاه واقعی مشخص ساخته شود. در همین راستا، به اعتقاد خانم رابینسون «دو سؤالی که باید در ارتباط با مجموعه فروض علم اقتصاد پرسیده شود عبارتند از: 1) آیا این فروض کنترلپذیر هستند؟ 2) آیا این فروض با جهان واقعی مطابقت دارند؟»(3). گرچه طبق اعتقاد خانم جون رابینسون، اغلب اوقات فروض یا میتوانند کنترلپذیر باشند، یا واقعی؛ با وجود این، ممکن است شاخههایی از نظریه وجود داشته باشد که در آنها فروض هم میتوانند کنترلپذیر باشند و هم واقعی. امید است در این مقاله تعریفی واقعگرایانه از یک بنگاه ارائه شود بهطوری که هم با معنایی که بنگاه در دنیای واقعی دارد مطابقت داشته باشد، و هم با دو ابزار قدرتمند تجزیه و تحلیل اقتصادی ارائه شده توسط مارشال، یعنی مفاهیم نهایی و جانشینی (که در کنار هم مفهوم نرخ نهایی جانشینی را ارائه میکنند) قابل تحلیل باشد.(4) البته تعریف ما باید «بر پایه روابط صوریدقیق و قابل درکی استوار باشد»(5)