متیو فیلیپس
نویسنده اقتصادی کوارتز
رشد چین، موتور مهم رشد اقتصاد جهان به سرعت در حال آرام گرفتن است. این امر واقعا در حال اتفاق افتادن است. همین چند روز پیش، اداره ملی آمار چین گزارش کرد که رشد دومین اقتصاد بزرگ جهان در سه ماه اول سال 2015 به 7 درصد رسیده است که آرامترین رشد در 6 سال گذشته است.
برخی تحلیلگران معتقدند که هماهنگی قابل توجه میان نرخ رشد اعلام شده و نرخ رشد هدف که دولت چین پیشتر اعلام کرده بود، جالب توجه است. اما این به نوعی توجه نکردن به اصل مطلب است. خود دولت چین اعتراف میکند که رسیدن به اهداف رشد در سال پیش رو به گونه فزایندهای دشوار است. همین هفته گذشته رسانههای دولتی چین از نخست وزیر، لی کچیانگ نقل کردند که دادههای سه ماه نخست «خوب و پسندیده نیست.»
صندوق بین المللی پول در گزارش سالانه چشم انداز اقتصاد جهان پیشبینی کرده که رشد چین در سال 2015 به 8/ 6 درصد و در سال 2016 به 3/ 6 درصد سقوط خواهد کرد. این اتقاق بدی است اما آنقدر که برخی تصور میکنند هم بد نیست. هرچه باشد، نرخ رشد 6 درصدی چیزی نیست که کسی برای آن گریه کند.
اقتصاد ایالات متحده در دهه گذشته در دورهای که بیشترین رشد را در یک فصل داشت توانست به رشدی 5 درصدی برسد. مساله دیگر این است که چین به این زودیها کنار نخواهد کشید. در واقع اقتصاد چین بر اساس برخی سنجشها به بزرگی اقتصاد ایالات متحده است. بر اساس برخی دیگر از اندازه گیریها اقتصاد چین حتی اندکی از اقتصاد ایالات متحده که اقتصادی 17 تریلیون دلاری است هم بزرگتر است.
اما چین با هر دو مقیاس دست کم دومین اقتصاد بزرگ جهان است. آیا این واقعیت که این کشور در حال از دست دادن سرعت رشد خود است به این معنا است که اقتصاد جهان محکوم به رکودی دیگر است؟ البته که نه! خوشبختانه اقتصاد بازارهای توسعهیافته از قبیل ایالات متحده به نظر در حالتی قرار گرفتهاند که میتوانند بخشی از مشکلات را جبران کنند. بر اساس اعلام صندوق بینالمللی پول اقتصاد جهان در سال 2014 معادل 4/ 3 درصد رشد کرده است. بر اساس گزارشهای همین نهاد، اقتصاد جهان در سال 2015 و 2016 بهترتیب رشدی برابر با 5/ 3 و 8/ 3 درصد خواهد داشت.
اما بیایید روراست باشیم. اقتصاددانان در پیشبینی شوکهای بزرگ برای اقتصاد جهان عملکرد بسیار بدی داشته اند. اگر اتفاق واقعا بدی برای اقتصاد چین بیفتد، اقتصاد جهان نیز با مشکل روبهرو خواهد شد. هیچ کس چنین انتظاری ندارد. اما هیچ کس هم انتظار نداشت که اقتصاد ایالات متحده در سال 2008 با چنان بحران مالی روبهرو شود.
حقیقت این است که چین در حال تلاش است تا کار واقعا دشواری را انجام دهد. اگر اقتصاد جمهوری خلق چین قطاری باری باشد، سیاستگذاران اقتصاد چین در حال پایین آوردن موتور این قطار برای تعمیر هستند در حالی که قطار همچنان در حال حرکت است. در واقع، آنها مدتی است که کار روی موتور را آغاز کردهاند و این کار پیامدهایی داشته است.
در حالی که غرب هنوز چین را عمدتا به عنوان یک هژمون صنعتی صادرکننده میشناسد، رشد صنعتی این کشور در سالهای گذشته به سرعت آرام شده است. در ماه مارس، رشد تولید صنعتی چین به 4/ 6 درصد افت کرد که کمترین میزان از زمان رکود بزرگ بود.
در روزهای پس از بحران بزرگ، هنگامی که مهمترین بازارهای مقصد چین از قبیل ایالات متحده درگیر عمیقترین رکود از زمان رکود بزرگ دهه 1930 شده بودند، چین سوار بر اسب مراد سرمایهگذاری بود. اما این وضعیت هم حالا دیگر ادامه ندارد. رشد سرمایهگذاری در چین در سه ماه نخست سال 2015 به 5/ 13 درصد رسیده که کمترین میزان از سال 2000 است. در یک دنیای ایدهآل، مصرفکنندگان چینی بخشی از مشکلات را حل خواهند کرد. اما رشد خردهفروشی همچنین به افت خود ادامه میدهد. خردهفروشی در ماه مارس به 2/ 10 درصد افت کرده که بدتر از انتظارها بوده است. به عبارت دیگر، مشخص نیست چه چیزی بنا است به موتور اقتصاد چین سوخترسانی کند.
بنابراین واقعا معلوم نیست چین قادر باشد به سادگی چنین دوره گذاری را از سر بگذراند. نشانههایی وجود دارند مبنی بر اینکه سرمایهگذاران خارجی که در سالهای گذشته میلیاردها دلار به اقتصاد چین تزریق کردهاند، منتظر مشخص شدن نتیجه این سوال نمیمانند.
میتوانیم به میزان ذخایر ارزی چین نگاه بیندازیم. چین به عنوان بخشی از سیاست ارزان نگه داشتن پول خود برای افزایش صادرات، در سالهای گذشته حدود 4 تریلیون دلار ذخیره کرده است. وقتی که یوآن برابر دلار تقویت شده، دولت پول چاپ کرده و از آن برای خرید دلار استفاده کرده است. این به افزایش تقاضا برای ارز شناور چین در بازار و کاهش عرضه دلار منجر شده و در نهایت ارزش یوآن را کاهش داده است. اما در ماههای گذشته، عکس این روند اتفاق افتاده است. ذخایر دلاری دولت آب رفته، امری که نشان میدهد فروش دلار برای پایین نگه داشتن ارزش دلار در حال انجام بوده است. یوآن آن طور که در سالهای گذشته تقویت میشد در حال تقویت نیست و این نشان میدهد که سرمایهگذاران به سرمایهگذاری در این کشور راغب نیستند.
از آنجا که ذخیره دلاری چین دیگر رشد نمیکند، این کشور نیازی به خرید اوراق قرضه دولتی آمریکا نداشته است. جای تعجب ندارد که هفته گذشته چین جایگاه بزرگترین تامینکننده اعتبار ایالات متحده را به ژاپن واگذار کرد.
به این ترتیب، کاهش رشد چین باعث رکود اقتصاد جهان نخواهد شد، اما مسیری که این کشور طی خواهد کرد هم واضح نیست و سرمایهگذاران کمی وحشتزدهاند. بزرگترین تاثیر اقتصادی وابسته به کاهش رشد چین میتواند بیرون از چین به خصوص در تامینکنندگان مواد خام این کشور اتفاق بیفتد.
برای مثال، چین حدود 47 درصد فلزهای پایه دنیا را مصرف میکند. این در حالی است که این کشور بر اساس اعلام صندوق بینالمللی پول در سال 2000 تنها 13 درصد این فلزات را مصرف میکرده است. بنابراین نباید شگفتزده شد که قیمت این فلزات از اوج قیمتی سال 2011معادل 44 درصد عقبنشینی کرده است. مثلا افت رشد چین باعث کاهش قیمت مس شده و صادرکنندگانی از قبیل پرو را با مشکل روبهرو کرده است. به طور مشابه، افت قیمتهای آهن هم درآمد استرالیا از صادرات این ماده خام به صنعت فولاد چین را تحت فشار قرار داده است.
اما چه کارهایی میتوان انجام داد؟ این پرسشی تریلیون دلاری است. آیا چین قادر خواهد بود دوره گذار مدل اقتصادی را بدون سکته از سر بگذراند؟ احتمالا نه! اما این هم به آن معنا نیست که معجزه اقتصادی جمهوری خلق به پایان راه رسیده است، گرچه درهای چین به روی دورهای از نوسانهای اقتصادی باز شده است. آیا دولت این کشور خواهد توانست از این دوره با موفقیت عبور کند؟
حکم بازارهای سهام چین در این مورد «بله» است. بازارهای سهام هم در چین و هم در هنگکنگ در ماههای گذشته رشد داشتهاند، حتی در میان سیل دادههای ضعیف اقتصادی. این نشان میدهد که سرمایهگذاران انتظار دارند دولت چین به تحریک اقتصاد این کشور ادامه دهد تا رشد بیش از این سقوط نکند. باید منتظر ماند و دید چه خواهد شد.