چهارشنبه, 30 مرداد 1404 10:48

سیاست‌ پولی تورم را کنترل می‌کند؟

مهراب کیارسی*

در آنچه در ادامه خواهد آمد، من تا حد قابل‌توجهی به مسائل تکنیکال مربوط به سیاستگذاری پولی می‌پردازم؛ ولی مهم آن است که در ذهن داشته باشیم، ساختارهای نهادی-حقوقی و مهم‌تر از آن، کیفیت سرمایه انسانی (تکنوکرات‌ها و دانشگاهیان درگیر در موضوعات فنی در این زمینه) نقش بنیادینی در موفقیت یا عدم موفقیت سیاستگذاری‌های کلان دارند. ادبیات تئوریک و تجربی گسترده در اقتصاد کلان چند دهه اخیر به ما آموخته است که تورم -دست‌کم در بلندمدت- همواره پدیده‌ای مالی-پولی است. بله، جمله معروف فریدمن که «تورم همیشه و همه‌جا یک پدیده پولی است» نادرست است. در واقع، تورم همیشه و همه‌جا پدیده‌ای مالی-پولی است. این موضوع را کمتر اقتصاددانی واضح‌تر از تام سارجنت- که خود یکی از تحسین‌کنندگان فکری فریدمن بوده و او را می‌توان به‌راستی برجسته‌ترین پژوهشگر تاریخ اندیشه اقتصادی در زمینه تورم‌های بالا و مداوم نامید - در کارهای اساسی تئوریک و تجربی خود به ما آموخته است. توجه کنید که منظور از مالی در اینجا همان Fiscal است (که معنایی کاملا متفاوت از فایننشال دارد که در فارسی معمولا آن را هم مالی ترجمه می‌کنند). مالی به معنایی گسترده‌تر از صرفا تغییرات بودجه‌ای دولت اشاره دارد و می‌تواند دربرگیرنده ساختارهای نهادی مالیه یک کشور، بخش تولیدی و شرکت‌های دولتی – نیمه‌دولتی، ارتباط آن با نهاد پولی و موارد دیگر باشد.

زمانی‌که سیاست مالی بر سیاست پولی غلبه دارد -چنان‌که در ایران در بیشتر چهار یا پنج دهه گذشته و به باور من در اکثر تاریخ مدرن ایران طی یک قرن اخیر چنین بوده است- تورم اساسا به یک پدیده مالی تبدیل می‌شود. همان‌طور که در ادامه بحث خواهد شد، سیاست پولی نه‌تنها به‌تنهایی قادر به حل آن نیست، بلکه حتی سیاست‌های پولی انقباضی، در غیاب اصلاحات موثر در نهادهای مالی می‌تواند در بلندمدت وضعیت را وخیم‌تر کند. بنابراین، تورم بلندمدت و ماندگار در ساختار کلان مالی یک کشور ریشه دارد و بدون شکل‌گیری نهادهای کارآمد مالی-پولی و همچنین ادامه کار بخش‌های تولیدی با ناکارآیی پایین، اساسا راه‌حلی پایدار برای مشکل تورم در ایران وجود نخواهد داشت.

توجه کنید که اینجا صرفا مساله تورم نیست که به‌عنوان یک معضل کلان مطرح است، بلکه مهم‌تر از آن، این است که تاریخ اندیشه اقتصادی و ادبیات رشد نیز به ما آموخته‌اند که سیاست‌های کلان مالی نقش محوری در توسعه اقتصادی ایفا می‌کنند. لازم به تاکید است که منظور من در اینجا صرفا بالا بودن سطح مخارج عمومی-مثلا نسبت به تولید ناخالص داخلی-یا بزرگ بودن بخش عمومی اقتصاد به‌خودی‌خود نیست.