چرا مدیران سیاسی باشگاه استقلال درصدد از دست دادن وریا غفوری هستند؟
محسن جلالپور، تاجر بخش خصوصی_وریا غفوری کاپیتان تیم فوتبال استقلال یکی از محبوبترین فوتبالیستهای حال حاضر ایران به شمار میرود. صفحه اینستاگرام او را نزدیک به سه میلیون نفر دنبال میکنند و عموم مردم او را به عنوان فوتبالیستی میشناسند که در سختیها کنار مردم میایستد و در اظهارنظرهای خود از مردم دفاع میکند. وریا غفوری در نظر علاقهمندان به فوتبال بازیکنی حرفهای است و به طور خاص، طرفداران تیم استقلال خاطرات خوبی با او دارند. جز این، کاپیتان تیم استقلال جزو داراییهای این باشگاه است که اخیرا نامش در فرابورس به ثبت رسیده و به زودی سهامش قابل خرید و فروش خواهد بود. با همه اینها اختلاف نظر جدی میان مدیران سیاسی باشگاه استقلال و کاپیتان این تیم، هواداران را نگران کرده است. طرفداران متعصب استقلال از اینکه مدیران باشگاه در فصل نقل و انتقالات با وریا غفوری برای ماندن در تیم مذاکره نکردهاند، نگران شدهاند و در روزهای گذشته بارها مقابل ساختمان این باشگاه تجمع کردهاند. خواسته آنها مشخص است؛ «وریا را از دست ندهید».
برخی میگویند سن وریا غفوری برای ادامه بازیِ حرفهای بالاست و او باید خود را برای آویختن کفشها آماده کند. برخی دیگر هم میگویند؛ اعتراضِ هواداران، حرفهای نیست چون هنوز سرمربی جدید سکان تیم را در دست نگرفته است. موضوع سنِ بازیکن که ارتباط مستقیم با آمادگی بدنی او دارد، اگرچه مبحث مهمی است اما درباره وریا غفوری 35 ساله مصداق ندارد. او بازیکن آمادهای است که نقش مهمی هم در قهرمانی استقلال داشته است. هنوز کسی از تصمیم سرمربی جدید تیم استقلال برای تداوم بازی وریا غفوری اطلاعی ندارد اما اگر نظر سرمربی مهم است، چرا مدیران باشگاه استقلال قراردادهای جدیدی امضا میکنند؟ قراردادهایی که نشان میدهد، جدایی یا پیوستن بازیکنان جدید خیلی به نظر سرمربی پرتغالی تیم ارتباط ندارد. تا امروز هیچکدام از مدیران باشگاه به صراحت درباره احتمال کنار گذاشتن وریا غفوری از تیم استقلال سخن نگفتهاند اما واکنشهای غیرمستقیم دیگر بازیکنان استقلال و همتیمیهای وریا غفوری نشان میدهد آنها نیز نگران خروج احتمالی کاپیتان محبوب خود هستند.
من فوتبالیست نیستم اما به واسطه مهم شدن موضوع جداییِ احتمالی وریا غفوری از جمع آبیها سعی کردم از منظر «سرمایه انسانی» به این موضوع نگاه کنم. موضوعی که میخواهم توضیح بدهم این است که در چند دهه گذشته برخورد نیروهای سیاسی با سرمایه انسانی هیچگاه اصولی نبوده است.
برخورد سیاسی با نیروی انسانی
ساختار سیاسی در کشور ما در همه حوزهها ابتدا راه را بر نخبگان(غیرخودی) میبندد و بعد اگر متوجه شد احیانا فردی از فیلترهای گزینش عبور کرده به اشکال مختلف درصدد حذف او برمیآید. در طول سالهای گذشته افراد زیادی از نظام اداری یا نهادها و سازمانهای دولتی و حکومتی کنار گذاشته شدهاند و جز اینکه خود این افراد شایسته بودهاند در بیشتر اوقات جایگزینهای شایستهای نداشتهاند. در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته میشود. به مجموع کالاهای سرمایهای فیزیکی کشور که در فرآیند تولید کالا و خدمات نقش دارند، موجودی سرمایه گفته میشود. در واقع، موجودی سرمایه را میتوان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشینآلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار میگیرند.
بنابراین پایداری و ثبات یک کشور و تداوم رشد اقتصادی آن مستلزم سرمایهگذاریهای جدید و خروج تجهیزات فرسوده از چرخه اقتصادی است. کشوری که مستهلک شدن موجودی سرمایهاش، سرعت بیشتری از سرمایهگذاریهای جدید دارد به سوی فقر بیشتر گام برمیدارد.
در دنیای کسبوکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگترین مزیتها محسوب میشود. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه میشویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچگاه متناسب با این تعریف نبوده است.
برخورد نامناسب ساختار سیاسی با سرمایه انسانی یک بعد ماجراست اما تراژدی جایی اتفاق میافتد که سیاستمداران به جای نخبهگرایی به «نوچهپروری» رو میآورند و فرهنگ «چاپلوسی» را فراگیر میکنند. به خاطر دارم عزتالله ضرغامی چندی پیش درباره چرخه رشد، بقا و حذف در ساختار سیاسی ایران در توییتر نوشت:«در نظام مدیریت کشور، راز بقا در سکوت و همراهی است.
راز رشد در تئوریزه کردن منویات اصحاب قدرت و راز حذف در مشاوره صادقانه و کارشناسانه». توئیت آقای ضرغامی جز اینکه یک حلقه مفقوده داشت، آدرس دقیق تیولداری در نظام مدیریت کشور بود. حلقه مفقوده نظرات آقای ضرغامی که اتفاقا از سه نشانه مطرح شده توسط ایشان مهمتر به نظر میرسید، نحوه ورود افراد به نظام مدیریت کشور بود.
جای دوری نرویم؛ در همین فوتبال که صنعتی پرحاشیه و پر از فساد و زد و بند است، افراد زیادی هم وجود دارند که بر خلاف وریا غفوری با چاپلوسیهای سیاسی، مسیر پیشرفت خود را هموار میکنند اما آنها که در اظهارنظرهای عمومی به سیاستمداران ناکارآمد انتقاد میکنند و سمت مردم میایستند از مزایایی نظیر به تعویق افتادن سربازی و عضویت در تیم ملی یا مربیگری تیمهای حاضر در لیگ برتر محروم میشوند.
علی دایی یکی دیگر از سرمایههای ارزشمند انسانی در فوتبال کشور است که با وجود شایستگیهایی که دارد از مربیگری محروم شده و در حال حاضر هیچ نسبتی با فوتبال ایران ندارد. این ساختار حتی نتوانست عادل فردوسیپور را حفظ کند و به جای او فردی را مجری برنامه فوتبال برتر کرد که در همه زمینهها شایستگی فردوسیپور را نداشت.
برگردیم به باشگاه استقلال و آنچه درباره سرمایه انسانی شرح دادیم را در باره این باشگاه هم به کار گیریم. بدیهی است که ستون اصلی موفقیت یک تیم فوتبال، سرمایه انسانی آن تیم شامل مدیران، مربیان و بازیکنان است. مجموع مربیان و بازیکنان تیم استقلال هم موجودی سرمایه انسانی این تیم به شمار میروند. مسلم است؛ تیمی که قهرمان شده یکی از بهترین کیفیتهای سرمایه انسانی را دارد و مدیران این تیم باید در حفظ این سرمایه جدیت داشته باشند. از یک سو ممکن است بازیکنان مسنتر نظیر وریا غفوری به عنوان موجودی سرمایه مستهلک شده به نظر برسند که طبیعی است باشگاه باید جایگزینی مناسب برای آنها پیدا کند اما این را هم بپذیریم که تعیین این موضوع در صلاحیت مدیران سیاسی باشگاه نیست و قطعا باید به تشخیص سرمربی باشد. با این توضیحات، شخصا به طرفداران باشگاه استقلال حق میدهم که نگران از دست دادن سرمایه انسانی تیم خود باشند چون احساس میکنند، سرعت خروج نیروی انسانی با کیفیت از سرعت ورود آن بیشتر است.
در نتیجه قابل تصور است که اگر تمهیدات لازم اندیشیده نشود پس از یک فصل رؤیایی، کیفیت سرمایه انسانی باشگاه هم کاهش مییابد و در نهایت منجر به تنزل جایگاه تیم در جدول ردهبندی میشود که برای هواداران متعصب استقلال غیرقابل تصور است. متاسفانه چنین رویهای سالهای طولانی است در نظام اداری کشور هم وجود دارد و آحاد جامعه چند دهه است که شاهد افول نیروی انسانی و در نتیجه تنزل جایگاه کشور در همه حوزهها هستند.